-
دقیقا 7 سال و 4 روز بعد از "چند سال بعد از خونه ما"
یکشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1399 12:54
مطمئنم هیچکدومتون به ذهنتون خطور نمیکنه بیاین سراغ "خونه ما" اونم بعد از 7 سال فراموشی! ولی من اومدم که بگم به یادتونم و هیچکدومتون رو از یاد نبردم! "یادم تو را فراموش" ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم وین یک دم عمر را غنیمت شمریم فردا که از این دیر فنا درگذریم با هفت هزارسالگان سر بسریم
-
چند سال بعد از خونه ما
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 18:02
چند سال بعد از خونه ما خونه ای که به معنای واقعی یه خونه بود برا هممون راستش من همیشه ته دلم این باور رو داشتم که یه روز بتونم شماها رو ببینم ولی الان همه باورام رو گم کردم زندگی با خونمون زیاد مهربون نبود. شایدم ماها نبودیم اما به اطمینان و قاطعیت تمام میتونم بگم که وقتی بودیم بهترین بودیم. حسی که تو دلامون بود واقعی...
-
تق تق
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1391 00:39
زندگی شاید ریسمانی است که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد زندگی شاید طفلی است که از مدرسه برمی گردد زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله ی رخوتناک دو هماغوشی یا عبور گیج رهگذری باشد که کلاه از سر برمی دارد و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید «صبح بخیر» زندگی شاید آن لحظه ی مسدودی است که نگاه من، در نی...
-
گیگیلی آن تایم
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 12:19
پس کدوم بهشتی رفت این نویسنده دربدر مطلب قبلی ؟ نکنه کشتنش !! دیروز پر تاخیر ترین روز کاری من بود روزی که با یک ساعت تاخیر رسیدم شرکت ! چراش دیگه پر از ماجراست و اولین ماجرا هم مربوط به تفکرات عمیق بنده در دستشویی بود که داشتم نقشه میکشیدم چطور مدیر و معاون قاتی پاتیمون رو ضربه فنی کنم . بعدیش هم مربوط به قر و فر هر...
-
مشتاقی که فرگشت شد
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 21:21
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اَعوذُ بِاالله مَنَم شِیطانِ رَجیمّ بدون مقدمه چینی صحبتو با جمله ایی از حرضت امام خمینی رحمتن الله و سلام ملیکم الله شروع می کنم ، ایشون می فرمودند : "من ورزشکار نیستم اما ورزش کارها را دوست می دارم" . . . منم مدتهاست وبلاگ نمی نویسم اما هنوز که هنوزه وبلاگ نویس...
-
دلتنگی
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 22:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دلتنگی که شاخ و دم نداره .. دلتنگم .. برای خونه مایی که گیگیلی توش آتیش به پا میکرد.. برای بستنی های سروناز که همیشه به راه بود .. برای حرف های کمی تا قسمتی فلسفی آق رضا .. برای پرت و پلاهای پر مغز یوسف .. برای مرجان همیشه شیطون .. برای مدیریت...
-
طلسم شیکست
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 12:21
از صبح تا الان همه اش با نوک پا دزدکی راه میرم تو شرکت مبادا مدیرمون صدای پامو بشنفه یا چشمش به من بیوفته ! نکبت تا منو میبینه هزار تا کار میریزه سرم ، چای خوردنمو کوفتی زهرماری خوردنمو تاب نمیاره انگار نوکر در خونه باباشم نون باباشو میخورم که زورش میاد یه دقیقه به خودم استراحت بدم ، این از مدیر احمق اونم از معاون...
-
اینه قصه خونه ما
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 20:20
ای پرنده مهاجر سفرت سلامت اما به کجا میری عزیزم قفسه تموم دنیا روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت تا بخوای برگردی خونه گم میشی تو راه غربت واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم دلخوشیم به اینکه شاید سحرو یه روز ببینیم آخرش یه روزی هجرت در...
-
طنز با هدف کردن یارانه ها!!
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 14:55
یا مقلب القلوب و الابزار یا مدبر الشام و النهار یا محول الکار و البیکار حول حالنا الی احسن الکار تحول بزرگ اقتصادی بر همگان مبارک بلاخره تلسم اینجارو شکستم!!!!!!
-
ماه رمضون و کلی خوراکی های خوشمزه :دی
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 16:55
اوففففف عجب خریه این اینترنت ، دارم غذا سرچ میکنم عکس زنهای کون پتی برام میاره ((= ... خب حالا غر نزنین ببینم ! من که چندماه پیش بهتون گفتم آخر هفته میام آپ میکنم ، دیدین که ایکی ثانیه خودمو رسوندم دیگه چرا قیافه گرفتین ! من که امروز روزه نیستم :دی گفتم بیام عکس غذاهای خوشمزه براتون بذارم دل اونایی که الان روزه ان قنج...
-
هدف...
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 21:08
اون دورا،وقتی هنوز نمیدونستم زندگی یعنی چی؟وقتی هنوز نمیدونستم به این سن که رسیدم می خوام چیکار کنم؟وقتی که هنوز نمیدونستم... همه ی زندگیم خلاصه میشد به گذران وقت...وقتی درس می خوندم فقط چون باید می خوندم،میخوندم...وقتی رفتم سرکار فقط چون پول می خواستم رفتم... به جرات میگم معنای واقعی هدف تو روزمرگیه ما آدما گم...
-
چی میشه که ...؟!!
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 17:12
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 مرا به خانه ام ببر همان خانه کوچکی که دیوارهایش کوتاه و سرخ رنگند همانجا که تکانهای پر تپشش موج دوار زندگی توست مرا به خانه ام ببر سلام به همه قول داده بودم تا اخر این هفته آپ کنم و دارم سعی خودمو میکنم امیدوارم که نا امیدتون نکرده باشم سلام ویژه به مونا حیتا و...
-
استعفا
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 09:18
بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئولیتهای یک کودک هشت ساله را قبول می کنم . می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است . می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم ! می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم . می خواهم درون...
-
جبر و اختیار
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 16:13
به نام خدا سلام بر و بچ خوبن؟ دماغا چاقه ؟ میدونید بچه ها .. من آدم بشو نیستم ! به جوون گیگیلی طاقت ندارم بببینم دارم توی خونه از حالت بیش فعالی به حالت جمود در میام ! اصلا آدمیزاد همینه ... هرچی بیشتر کوتاه بیاد بیشتر از دست میده . خب بگذریم ... میخوام به بحثی دعوتت کنم که مغز آکبندم رو به کار گرفته !!! زیادی با...
-
دوست داشتن!
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1389 11:16
خدایا ! به هر که دوست می داری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است، وبه هر که دوست تر می داری بچشان که : دوست داشتن از عشق برتر است . «دکتر شریعتی» پ.ن. دلم میگه عشق نوعی اسارت با خودش میاره. این روزا انگار داره درونم یه اتفاقایی میفته. حس می کنم دارم از اسارت عشق در میارم. دارم دوست داشتن رو یاد می گیرم...
-
پست جدید در سال جدید (:
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 16:13
آموزش پرورش شتر مرغ در ایکی ثانیه ((= این تبلیغ هم اکنون بالای وبلاگ خونه ما درج شده ! موشی برو سر و گوشی آب دیده تا گیگیلی شترمرغها رو نپرونده ((= عید همه اهالی خونه ما مبارک دمبتونم ۳چارک ایشالا سلامت و شاد باشین غم و غصه ای هم نداشته باشین ! مد روز هم اینه : اَه اَه پیف این عید اصلن عید خوبی نبود نمیدونم چرا تنها...
-
خوشبختی
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 12:40
سلام بی کسب اجازه از پست گذارنده قبلی و بعدی و ..! بدون ارزنی توجه به نوبت آپدیت ! و بدون هماهنگی با عزیزانی که در بخش نظرات حضور فعال دارند ، ما عشقمان کشید پست بگذاریم ! اگر کسی مشکل دارد ما گنده لاتهای محلمان را جمع می نهیم و جنگ جهانی سوم! به راه خواهیم انداخت چون خودمان از شدت معده درد و سردرد و خیلی چیزهای دیگر...
-
یه پست فقط به شوق شما رفقا
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1388 16:12
تقویم تاریخ ... ۴۴۹ روز پیش مصادف با ۲۷/۹/۱۳۸۷ آخرین پستمو توی وبلاگ خونه ما نوشتم ! در چنین روزی ، در چنین روزی ، در چنین روزی ....... اَههههههههه در چنین روزی و درد بی درمون هر چی فکر میکنم نمیدونم اون روز چه مرگم بود در چه حالی بودم که اومدم اینجا پست گذاشتم شمام ول کنین دیگه ! چیشششششش ... اما اون پست رو که میخونم...
-
...وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذوُالْجَلال ِوَالإکْرَامِ
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388 16:23
به نام او که اون نامی ندارد ..به هر نامش بخوانی سر برآرد "هر رفتنی رسیدن نیست ...اما برای رسیدن راهی جز رفتن نیست ! در هر بن بستی راه آسمان باز است . پرواز را باید آموخت! ... " سلام شاید برای شروع بد نباشه بدونی همین سلام برای من چقدر دوست داشتنی شده ..راستشو بخوای یه جورایی بوی حیات میده .. هرچند خوب میدونم...
-
سوگند
جمعه 7 اسفندماه سال 1388 18:10
سلام مردن هرگز به تلخی فراموش کردن یک بودن نیست و من عجیب میترسم از اینکه کسی را که فراموش نکردهام، فراموشم کرده باشد. پ.ن: مرگ یعنی بدانی کسی برایت میمیرد یا لااقل به عشق تو نفس میکشد و بعد زندگی را هم دوست ندارد چه برسد به بی تو زندگی کردن را و بعد آن را هم از او بگیری به جرم جنونش یا اشتباهش یا اصلا تقصیرش، در...
-
دریاب...
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 13:08
زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی؟ بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به د ا دم می رسی؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه زهرا (س) به د ا دم می رسی؟؟... پ.ن۱. وجود امام رضا (ع) برای مشهدیهای یه نعمته خیلی خیلی بزرگه. چون حرمش مامن دلتنگیها و...
-
عشق یعنی . . . !
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 16:36
Katie Kirkpatrick دختر 21 ساله ای که با سرطان دست و پنجه نرم میکرد. برای بهترین روز زندگیش سرطان را جواب کرد. با وجود درد و توقف عملکرد ارگانهای بدن کتی به همراه دریافت مقادیر زیادی مورفین برای کاهش درد، کتی تمام جزئیات عروسی را انجام میدهد. لباس کتی چند بار تغییر سایز داده چون وی در این مدت بر اثر بیماری به شدت کاهش...
-
دانشجو در ملل مختلف!
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 16:08
دانشجوی ژاپنی: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد! دانشجوی مصری: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک ، در و پنجره دانشگاهش را می شکند ! دانشجوی هندی : او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سال ها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجرا های عاشقانه و اکشنی پیش می...
-
دلتنگی...
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 17:15
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما ؛ به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود و به قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود و به قدر دل امیدواران گرم می شود ... ***** پدر می شود یتیمان را و مادر برادر می شود محتاجان برادری را طفل می شود...
-
درس زبان فارسی
شنبه 19 دیماه سال 1388 10:55
دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده خبر داری؟ نچ نچ بی خبری؟ نچ نچ پس تو خری!!! ورژن جدیدش: دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده حالا که پیدا شده عاشق لیلای گل پامچال شده شمشیر تیز تیپوسلطان شده بازیگر سریال لین چان شده!!! درس زبان فارسی: واژه تغییر یافته این شعر : دستمال! این واژه رو می تونیم به صورت های دیگر هم استفاده...
-
عیده ! احتمالا !
شنبه 7 آذرماه سال 1388 13:10
گوشتو بیار جلو ! مثلا امروز عیده ! میبینی تو رو خدا ؟! هیچکدومشون به روی خودشون هم نمیارن ..چقدر بیحالن ! اییییییششششششششششششش! سلام ! واقعا فکر نمیکنید امروز عیده؟ همه باید روشن باشن ؟! خوش باشن؟! احتمالا تعطیل هم هست ..؟ ( اونو نگاه کن داره گریه میکنه!!!) یه خسته نبااااااااشییید به همه عزیزانی که حضور فعال دارن ( از...
-
شروع ، عادت ، دل خوش! نیمکت!
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 14:22
سلام هرچند حالش نیومده ولی خب بلاخره باید شروع کرد .. راستی ... چرا انقدر شروع سخته بچه ها؟! چرا آغاز کردن از جمله ی توی یک نامه گرفته تا آغاز دوباره زندگی با داشته هات و نداشته هات انقدر سخته؟ میدونید من این روزا بدجوری توی فکر عادت کردنم .عادت می کنی که هر روز شب بشه و هر شب صبح. عادت می کنی به زندگیت، به کارت ، به...
-
!!!!!!!!
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 12:25
سلااااااااام بابا سلام کردیماااااااا کیف حال همگی کوکه ؟؟؟ آقا یعنی چی میرین ۶ماه به ۷ماه میرین پیداتون نمیشه همچنان اینترنتم قطع میباشد الانم به هزار درد با اینترنت ایرانسل به کامی وصل شدم قالبو عوض کردم چطوره قشنگ شده؟؟؟؟ هرکی گفت زشته خودش زشته نمیدونم چیش باز میشه چیشششش باز نمیشه واسه من که هم عکس سردر خونمون باز...
-
میبینم که !!!!!
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 10:57
میبینم که پسوردم رو پیدا کردم... میبینم که یوسف رفت فرنگی شد چند وقت دیگه هم معتاد میشه برمیگرده میبینم که بچه ها نصف شدن... میبینم که اثری از موشی نیست... من که خیلی وقته نبودم...از خیلی چیزا هم خبر ندارم و نخواهم داشت تا زمانی که این adsl لعنتی وصل بشه ...البته اگه فعلا بشه اقدام کرد... بچه ها دلم واسه پرسه زدن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1388 01:26
سلام پیش در آمد: اوم بذار یه کم فکر کنم! فهمیدم این نوبتینگ خونه ما هم بهم ریخته. فکر نمی کردم نوبت من شده بوده باشه! طی سفر چند روزه ما به سایر استانهای ایران، فهمیدم که هر کسی را بهر جایی ساخته اند! ما هم بهر اینجا ساخته شده ایم! حیف که هیچ شماره ای از هیچ کدومتون نداشتم والا خیلی دلم می خواست از نزدیک ببینموتون....