« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

خود کرده را تدبیر نیست ... چرندیات ما رو تحویل بگیرید

سلامون علیکم بر جمیعاً جمیعای کته کله های مهربانانه

ولنتاینینتون مبارک شده رفت پی کارش
اول بگم هر کی هر چی گرفته نص نص وگرنه شب همین دارکو رو میفرستم بیاد سروختتون
موشی رد کن بیاد بالا
هی مرجی اخ بیاد
سارااااااااااااااااااا تو ام؟ داری پنهون کاری میکنی؟؟
داداش رضا الکی نپیچون و ژس نگیر که خودت END اینکاره ای ...
دارکو وای میسی همینجا همه رو جمع میکنی میاری پیش من وگرنه همین تشت مسی رو تو کلت خورد میکنم


بریم سر آپ؟؟!!
نه اول سفارشجات مونا خانوم رو انجام بدیم:
اسمم بنفشه است ملقب به آمنه رخشور (الهی بمیرید که مادر تونو نمیشناسید حیف اون همه رخت چرکی که من به خاطر شما شستم)
اگه 6 تا بچه دیگه رو که ازدباج کردن در نظر نگیریم من ته تغاری خونمونم
لیسانس دیوونه شناسی دارم اما خودم هر چی خل و چله رو از رو بردم و کف ماهیتابه چسبیدم (خدا کنه جکشو شنیده باشی) یه ترم هم از فوق خوندم اما در عین بدبختی مجبور شدم ولش کنم چون هم کارم زیاد بود هم پیام نوری بودم و خیلی سخت بود اما هنوز نفسم واسه کتابام میره و واسه چیپس میاد همین دیروز دیروزم فک میکردم من بی نظیر بوتو ام امروزم که میبینی دیگه من آنا کارنینا هستم اینم اعصابمه .....
الانم کارمندم و توی – به قول داداش رضا- راپورت خانه فارس کار میکنم و تنظیم کننده و نظارت بر عملکرد خل و چلهای شهرستانم که خبراشونو میفرستن پیش ما تا قیمه قیمه کنیم و خوراکی باب طبع آقایان بپزیم
گاهی وقتا هم میرم کیلینیک مشاوره و اگر وقتی پیدا کنم میرم خونمون و مثل کوالا میچسبم به تختم.
خونمون و شماره شناسنامه پدر بزرگمم دیگه نمیگم چون سر مخفیه


داشتم با خویشتن خویش مناظره و مشاوره و گفتمان و کوفت و درد و مرگ میکردم و به خویشتن خویش فوش خوار و مار میدادم که چی بنویسم و چه پستی بزارم که یاد این نوشته افتادم ... از جمله چرندیات خودمه :

« آنگاه که پیچک تنهایی حنجره ام را به بند می‌کشید و چشمانم بر غم دل می‌باریدند
روزنه ای از آسمان برویم گشوده شد
نفس درون سینه ام حبس و کلام در قفای گلویم محبوس گشت
ندایی دلنواز آمد : دیده برهم نه ... رازیست با تو گفتنم

وحشتی دردناک سراپایم را پیمود
بازهم قلبم از حرکت باز ایستاد
ِسِر این راز سَر به مُهر چیست که باید در خاموشی دیدگانم بر ملاء شود؟!
هراس سقوط مانع از حرکتم گردید ... لحظه ای درنگ ... چشمانم فراخ و قلبم بی طپش بود
در دل تو را طلبیدم... تویی که همیشه با منی...
ندای دلنشین پژواک یافت : دیده برهم نه ... رازیست با تو گفتنم
مرا یارای ایستادگی نیست
دیر زمانیست مدهوش این ندایم
بس دور و دراز زمانیست که انتظار رسیدنش را میکشم
لیک می‌هراسم از سقوط
می‌هراسم از طعم تلخ فراقش
میخواهمت ...تو را ... باز هم از آسمانت فرود آی و در قلب کوچک و حقیرم بنشین تا مرا آرام بخشی

نوازشگرانه گیسویم را پیمود و باز هم آهنگ کرد : دیده برهم نه ... رازیست با تو گفتنم
تمام وجودم تو را طلب کرد و به نام تو دیده بر هم نهادم .
وجودم در حرم اضطرابِ نداشتنش مذاب و از گوشه چشمم روان شد
به فرش آمدم.
حجاب کلامش فرو افتاد.
راز سر به مهر گشوده شد
و خداوندم مرا به دو دست دعا نگه داشت
به عرش رفتم.

مرا یارای گشودن دیدگانم نیست
رویاهایم در قاب تاریک چشمانی فروبسته باغی از نور و روشنایی اند و من ..........


خداوندم سپاسگذارم.»


این یه تعارف نیس... عین واقعیته . روزی که خداحافظی کردم از احساس پوچی و تنهایی لبریز بودم اما به سرعت با چند تا کامنت مرجان و موشی و یوسف امیداوار تر شدم ... شاید باور نکنید که کل مشکلاتم رو توی همین « خونه ما » که شاید خیلیا تون جدی نمیگیریدش و بهش به چشم مسخره بازی نگاه میگکنید فراموش کردم و امیدوارتر شدم

دنبال یه بهونه بودم که به همه تون بگم « دوستون دارم» چه اونایی که از قبل میشناختم چه اونایی که اینجا شناختمشون ... روحیه فعلیمو که به خوبی وصله شده به شما ها مدیونم

راستی اون هدیه ویژهه هم مال داداش رضا بود . به هیچ کدومتونم جایزه نمیدم کته کله های مغز فندقی


پ.ن
موشی جز زده
من چطوری عکس بزارم و یا از سیمیلها استفاده کنم یا فونت رو تغییر بدم
الهی بمیری موشی من کمتر از دستت حرص بخورم

نظرات 253 + ارسال نظر
*+*+*سارا*+*+*+ جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:44 ب.ظ

قربون مهربونیت برم من مرجی جونم...

دیدی دستی دستی میخواس من رو کیسه کش حموم کنه؟ :او

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:44 ب.ظ

زهر مار ! معاونه بی تربیت .. اگه به داداشی هام نگفتم :دی

دادااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااش یوسف

موشییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

روزبههههههههههههههههههههههههههههههه

فرزاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد

رضاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

برین این معاونو سقط کنین دیگه ایشاا... بمیره (((=

معاون آقای رئیس جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:46 ب.ظ

آقا غلط کردم..
ننمون اغفالمون کرد..یوسف یوسف بیا کیسه ات کنم... =))

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:46 ب.ظ

توماس ! فعلا اینورا نپلک ! هم یوسف گوش وایساده ... هم الان سر و کله امین و رضا پیدا میشه سرتو میبرن اونوخ گرین کارتم پِر که پِر ((((=

توماسی ! آی لاب یوووووو

غششششششششششششششششمولک

از سارا به شاهین کور(یوسف) جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:46 ب.ظ

=)) یوسف...چند تا از دندونات نیوفتاده؟


=))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))


بیا اون دو دونه رو میخوام بدم خرموشنازم باشون بازی کنه و برات بکندشون



=)) ۸۰۰ بار از ننم جواب رد شنیدی بست نبود؟ =))

معاون آقای رئیس جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:48 ب.ظ

مرجان خانوم

من شکر خوردم


اصلا خودم فردا میام میگیرمت...بعدشم میدم به هاپو بخورتت


اون داداچای کچلت رو صدا نکن تروخدا

یوسف خطاب به سارا کیسه کش جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:48 ب.ظ

عزیزم تا عمر دارم میام خواستگاریت..
اون روز که اومدی آب حوضمونو بکشی عاشقت شدم..حیف که ننه ات نذاشت..ولی همین کیسه کشی ات هم غنیمته الهی فدات بشم!!! :دی

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ

آفرین داداچ یوسف :دی

خوب معاونو ادبش کردی :دی

چیزه ! من اصلا کاری به توماس ندارما ... خودش هویجوری اومده اینجا (((=

به من چه اصن ! چیششششششششششش

(((=

بنفشه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:50 ب.ظ

یوسی باز تو اومدی شرو کردی کرم ریختن؟
بچه داش حرف میزد ... برو بشین سر مشخات تا این زیر پیرنی حاج دراکو رو نکردم تو حلقتا


عجب پست فطرتی هستی تو مرجان
ادم با ننه اش اینطوری حرف میزنه
باشه اما عشق مادریم بهم اجازه نمیدم تنبیهت کنم
رد کن بیاد تا بشورم
این دختر کوچیکه آقاجونته دیگه هنوز وقت نکردیم واسش اسم بزاریم

سارا کار اینا از این حرفا گذشته همه رو باید با زنجیر ببندیم
بیا مادر بیا کمکم کن

بشین بینیم باااااااااااااااااااا
کش تنبون میخوای راپورت دختر منو بدی؟
تا نچیدمت آبروی صاب تنبون نرفته بزن به چاک :دی

هوووووووووو مرجان با ابزار کار من شوخی شهرستانی نکن
کار دارم ننه
اخه ذلیل نمیری بچه با این تشت چیکار داشتی چرا ابجیتو اینطوری کردی؟


سارا سر به سر خواهر بزرگت نزار
اگه اینو شوهرش بدیم بعدی کیه که بندازم تو خمره؟

این موشی رو بندازید تو حوض یه آبی به تنش بزنیم
یوسف کجایی؟
فقط قد دراز کردی نمیتونی این داداشت رو ببری حموم؟

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:50 ب.ظ

برو گم شو معاونه بی تربیت

یوسففففففففففففففففففففففففف

امییییییییییییییییییییییییییییییییییین

رضااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

فرزااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد

موشییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

روزبههههههههههههههههههههههههههههه

یوسف خطاب به آمنه رخشور جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:51 ب.ظ

بیشین بینیم بااا!..بیا لباسامو بشور..فقط زیرشلواریمو سوراخ نکن زیر اتو!!! =))

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:52 ب.ظ

مامی بنفشی !

چرا تشتو از رو سارا برداشتی ؟ حالا من چطوری خفه اش کنم ؟ :(

((=

دراکولا جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:52 ب.ظ

آقا معاونو دادم دراکولا خورد..هر کس با نام معاون کامنت بده بدلشه!!..:دی خوبه مرجان جون؟؟.. :دی

یوسف جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:54 ب.ظ

آقا ما رفتیم تا دعوا به پا نشده... =)) :دی
بیا بریم دراکولا جون وگرنه تا امشب یه خونی ریخته می شه..
جمیعا فهلند.. :دی

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:54 ب.ظ

قربونت برم دراکولا ! :دی

دوستت دارم ایشاا... (((= عشقم هسته ای (غشمولک)
فداتت بروم بوس (نیشمولک)

*+*+*سارا*+*+*+ جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:55 ب.ظ

خاک به سرم...مرجان...عزیزم...معلوم میشه بیخوابی دیشب اثرات سوئ روت داشته :(( بمیرم برات

*+*+*سارا*+*+*+ جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:57 ب.ظ

=)) قربونت برم ننه....


اگه نمیومدی ها....این یوسف ییهو یه کاری دسمون میداد.


آوجی مرجان(بخدآ من رو بتٌش خوب)...مامان بنفشه...داداچ یوسف.....آی لافی یو...

فیلا بابای

بنفشه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:03 ب.ظ

یوسف مراقب رفتارت باش درباره پدرت دراکو درست صحبت کن

سارا برو آب داغ بریز روش تاول بزنه
چه معنی داره که سارا با اون دستای نحیفش پشت تو رو بکشه خرس پشمالو

مرجی اون تیرکمونو بیار بزنیم تو چش یوسف

این آقای رئیس با کی بود؟
بیغیرتا داره به داداچتون لنترانی میگه
بریزید سرش بزنیدش
اون جورابای منو بیار ببندیم دم دهنش


چه خر تو شیری شد هااااااااااااااااااا

من پاریکالمو گم کردم با بارش کسی ندیدتش؟

یوسف میشه این ساغرو تحویل بگیریو کمکش کنی گم نشه تا من مرجی و پاریکال و خرموشنازو جدا کنم
ببین چه گیس و گیس کشی راه انداختن

مرجی مهرت حالا جونت ازاد
توله اش و هم بنداز جلوش ببره
مگه از خونه آقات برده بودی؟


سارا کیسه کش باشی بهتره یا شپش ازت سواری بگیره؟

یوسف جون خودت اومدی برای من کامنت بزاری یا کل کل کنی؟
یالا به کامنت تا نیومدم با جوبارام بمب بارونت کنم

بنفشه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:05 ب.ظ

گرییییییییییییییییییییییییییییییییییه
دراکو ببین یوسف با من چطوری حرف میزنه
منقلبم شکست دیگه رختاتونو نمیشورررررررررررم

بنفشه خطاب به مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:06 ب.ظ

مرجان گتناه داره اخه دخترم تو بزرگی این حیوونکی کوچکولویه
گریه میکنه ونگش سرمونو میبره همسایه ها میان در خونمونااااا

ساغر جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:35 ب.ظ http://www.koodakestan.mihanblog.com

بنفشه من اومدم
واای اینجا چه خبرهههه:))))
دستت درد نکنه مادر که اینقدر هوای منو داری

*+*+*سارا*+*+*+ جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:39 ب.ظ

ننه الهی که من پیشمرگت بشم و این یوسف برات سقط بشه...چه خوب گفتی بخدا.


آره والا کیسه کش باشم بهتره.

ننه آب جوش نبود =)) آهن جوش آووردم...حالا تو گوشای یوسی بریزیم یا تو دهنش؟


(زبون) خرس پشمالو (به قول ننه جونم)

آقا موشه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:52 ب.ظ

هوووووووووو پیخخخخخخخخخخخخخخخخخ

وای ننه آمه رخ شور سکته کرد ننه رخ شور نمیر کی زختا مارا بشوره کی آب حوض بکشه نمیر =)) سارااااااا کیسه کش کجایی بیا قولنج ننه آمنه رخشورو بگیر مرد الهی شکر =)))))))

آی نفسکشا بیاین جلو با شمشیرم نصفتون کنم

هی معاون خوشتیپ بیا من به عنوان داداش مرجانی عقدتون میکنم حلال ت باشه خیرشو ببینی فقط این مجدگونی منو بده =))))))))

اووووه سارا کیسه کش منو ول کن تمیز شدم آآآآآآآآای ننه آمنه رخشور بیا این جز زده رو بگیر =)))))))

ندا جون بیا بگو قول میدیم نخندیم :دی

ننه رخ شور بیا شلوار منو بشور (اوه شعر شد )=))



هی آمنه زخ شور کتکله بی مغز کله گنده تو خجالت نمیکشی با لیسانست دوتا عکسو حواله من میکنی =))

آخ پست بدونه اسمایلی مث بنفشه بدونه مغزه =))
کوفتم یاد تو نمیدم بمیری هیچی برا من نخریدی =((((((((

خو برم پستو بخونم بیام =))

خرموشناز سروناز آی کومککککککککک من تو حوض خفه شدم =))

اوه کی تشتو گذاشته رو سارا =)) مرجان خیر ندیده بچمونو کشتی

آی توماسی نفسکش مگه خودت خوار مار قورباغه مارمولک جکو جونور نداری برا مرجانی ما لاو میترکونی جرات داری وایسا سنگ پا ننه آمنه رو بکنم تو حلقت =)) (مرجان قیرتو داشتی )

یوسف کوجای دراکولارو زین کن با روح خبیث جون چهارتایی بریم جهنمو بیایم

مرجانی کته ا کله برو عکسو کوچیکتر کن

آقا موشه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:09 ب.ظ

زود لو بدییییییییییییییییییین کی چی کادو داد کی چی گرفت
بنفشه این کله گندها همشون هم کادو دادن هم گرفتن نیگاشون نکن اینطوری فقط سر منو تو بیکلاه مونده =)) سر تو هم بی کلاه مونده هم کلاه رفته =))

من که جونه سارا هیچی گیرم بیومد =))
ای سارای نامرد بیا خودت بگو تا پتت رو رو آب نریختم =))
مرجانیم که از دو روز قبلش غیب شده بود =))
ندا تو زیادی عشقولی هستی بیا لو بده ببینم چی کادو گرفتی کلک :دی


هی آمنه رخ شور حیف که اون خدابیا مرز گفتهنزارم دستت از تو تشت بیرون بیاد وگرنه گیساتو میکندم =))
کتکله ببین یه راه آسون بهت میگم همیشه خودم استفاده میکنم خوب گوش کن یاد بگیری ببین الان میخوای یه عکس بزاری عکس مورد نظر رو تو یه پنجره جدا باز میکنی یا اگه تو هر سایت دیگه ای هست بعد رو عکس توجه کن رو عکس کلیک راست میکنی گزینه کپی رو میزنی اوکی ؟؟ بعد تو قسمتی که پست رو داری مینویسی کلیک راست میکنی پیست رو میزنی عکس تلپی میاد اون تو شکلکا هم همین طور او کله شکلک مورد نظر کلیک راست میکنی مثلا تو همین وب تو پست من رو شکلکه که میخنده کلیک راست کن بعد تو قسمتی که پست رو داری مینویسی پیست رو بزن میاد اونجا اوکی حالا اگه خواستی برا این پستت بزاری میری تو قسمت یاداشتهای منتشر شده بعد رو پستی که منتشر شده سمت چپ چندتا گذینه هست رو ویرایش شکله که یه برگه کاغذ بوش مداد هست کلیک میکنی پستو ویرایش میکنی
خوب اگه متوجه شدی که هیچی اگه نه من برم خودمو از سی سه پل بندازم پائین راحت بشممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
آی فشارم افتاد برم دباره میام
اوووووووووووووووووف

خرموشناز جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:10 ب.ظ

عموووو دستت تو بده به منننننننن
اییی بدوین عممممووووووووممممممممممم
ااا
عمووووو بیا از بند اویزونت کنم تا آابایه شکمت بریزه بیرونننن

من که دیشب گفتم خواب دیدم یکی علوس شده یکی داماد
می گن خواب زن چپه
حالا داماد علوس شده
علوسم داماد شدهههههه

ندااااااخطاب به آقایون جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:13 ب.ظ

اولاااااا چتونه همگی ننه ننه میکنین
ناسلامتی ملت میرن مریخ مجاور میشن شما ها تو عصر هجر سیر میکنین
یکمی امروزی گیر بدین خیر سرتون کلهم تحصیل کرده های این مملکت گل و بلبلین
آهااااای با شما ها م آقایون متشخص و متکبر و متدبرو متذکرو مذکرو معززو مولف و موکل و مدرس و مشوق و مختارو مغموم و متعبدو متبدرو و نمیدونم چی چی
از این به بعد این تذکر رو لحاظ کنین و
لطفا جای ننه بگین مامییییییییییی
افتاااااااااااااااااد
ـــــــــــــــــــــــــــ

ندا جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:24 ب.ظ

و اما.....
بنفشه عزیز و دوست داشتنی
آیا کسی هست / بوده و یا خواهد بود
که آبی بودن لحظه ی نگاه قطره ی باران و دریا را بنوشد
من میگویم بوده / هست و خواهد بود
و ما به آرزوهایم خواهیم رسید
آنگاه که کسی ما را
به عنوان اولین شرط دوستی صدا کند
و تو به یکی از آرزو هایت رسیدی.
دوستانت صدایت میزنند و بهترینند . همین

نداااا خطاب به موشی جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:33 ب.ظ

یه عشق ناب.....یه عطش.....یه مجنون....یه لیلی
همه خواسته ی ما!
سهم زیادی از این دنیای بی انتهاست؟؟؟؟
موشی جواب بده؟
ـــــــــ

ندا جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:43 ب.ظ

میگم این عکسه زیادی بزرگ نیست؟؟؟

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:05 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

وای ندا جونیم اومد :)

موشی من حوصله ندارم عکسو کوچیک کنم :دی یعنی باور کن بلدم نیستم (((= یه بار داشتیم یو یاهو با المیرا مسابقه میدادیم ببینیم کی زودتر بلده کوچیک کنه من باختم ((((((=

چرا واسه من بزرگ نیست این عکسه ؟ :-پی


(((((= اگه بدونین الان چه آهنگی گوش میدم (((((=

سلی جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام دوست من...
کی آپ کرده...
بنفش خانوم...سلام!!
منم سلی ام..:دی
می خونم میام..
راستی نوبت من شد برام آف بذارین.زودی میام...

[ بدون نام ] جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:15 ب.ظ

آنگاه که پیچک تنهایی حنجره ام را به بند می‌کشید و چشمانم بر غم دل می‌باریدند
روزنه ای از آسمان برویم گشوده شد
نفس درون سینه ام حبس و کلام در قفای گلویم محبوس گشت
ندایی دلنواز آمد : دیده برهم نه ... رازیست با تو گفتنم

این تیکه اش قشنگ بود...

سکوووووووووووووووت..همین..!
بوس بوس...

یوسف جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:23 ب.ظ

آقا یه کم سلیقه!!..این عکس ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰در۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰رو کی هویجوری گذاشته تو قالب؟؟ =)) واقعا خسته نباشید!! :دی

اماکن جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:24 ب.ظ

به علت حضور بنفشه این واحد مسکونی پلمپ می شود!! =))

مرجان جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:52 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

یوسف این عکس رو من گذاشتم توی وبلاگ ((((=

توجه توجه ! از یه آدمه عاقل تقاضا میشود عکس را کوچک نموده :دی و آنگاه در قالب قرار دهد گیرد بنابراین (((=

آقا موشه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

خرموشنازم بیا دستمو بگیر عمر
میسیییییی فرشته نجات عمو بووووس

این بی معرفتا منو میخواستن غزق کنن

خرموشناز صب کن منو یادت رفت از رو بند بیاری پائین =))

آخ جون من علوس شدم =))))



ندا جون ایول منم میخواستم اومدم بگم همین حرفاتو کلک چطوری فکر منو میخونی :دی

اوه اوه باز تبعیض چرا همش آقایون خانوما بیشتر زبووووووووووووون


ای مرجان تنبل خودم درستش کردم من عاقلم آیا ؟ سوووووت

از آقا موشه به ندا جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ب.ظ

حالا اگر همه فرصت های سرودن را از دست بدهم ، باز نا امید نیستم ، برای من همین کافی ست که در این دنیا باشم ، همین کافی ست که حس های سرزده زیر باران ، درِ اتاق تنهاییم را بزنند ، برای من همین تق تق در کافی ست .....

گشتم نبود نگر نیست دادا

آقا موشه جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ب.ظ

ای دوست من ، من آن نیستم که می نمایم. نمود پیراهنی که به تن دارم - پیراهنی بافته ز جان که مرا از پرسش های تو و تو را از فراموشی من در امان میدارد

خرموشناز جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ب.ظ

من در اندیشه بودم که یکباره یادم آمد اوضاع خیط است و عمو در بند است عمو جان من امدم تا تو را از بند براهانم
ااااااااا انگار داداش یوسف لبو خریدهههههههههههه

سارا جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:06 ب.ظ

هاااااااااااااااااااااا..موشی چی میگی هااااااااااان؟

نفس ککککککککککککککککککش...دیگه نفس نککککککککککککککککککککش =))

گیلاس جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ http://monzo.blogsky.com

هیییییییییییییییییییییی
برییین کنااااااااار

جیییییییییییییییییییغ
سوووووووووووووووووووووووووووووووت

کفففففف

جییییییییییییییغ



اوووووووووووول شدممم


من اولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

بنفشه زود باش جایزه منو رد کن بیاد!!!
ننه جایزه ندی همه رختا رو گل میگیرما!!


بنفشه خیییییییییییلی خوشحالم که روحیت عوض شده! به همین مناسبت بیا یه خورده گازت بگیرم جیگل!!
بووووووووووووووس
( غلظت تفش زیاد بود!)

خب طریقه عکس رو هم که مرجانی زحمتشو کشید! دیگه من کاری ندارم
برم یه چند ساعت دیگه بیام!!

کسی با من کاری نداشت؟؟!!
نبود؟؟!!
گریه نکینین!! بازم میام!!
عزیزم ولم کن!! بذار برم بعدا میام!
پاچه رو ول کن!!
د بذاررر بــــــــــرم!!

گیلاس جمعه 26 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ب.ظ

مرجانی کدوم عکس را کوچک نماید و در قالب قرار دهد؟؟!!

من یه آدم خوبم!!
زود باش بگو تا نخوابیدم!

گیلاس شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:54 ق.ظ

چرااا خبری نیسسسست!!!
حریف میطلبیم!!!!!

جغد؟؟!!
مرغ؟؟!!!
دراکولا؟؟!!!
شیر بیشه؟!!
نبووود؟؟!!

*+*+*سارا*+*+*+ شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:29 ق.ظ

ووووووووووووووووووووووووووی اینجا چرا اینهمه ساکته؟


آرامش قبل از طوفانه ها!


ما که گفتی بتون داداچ.

علی علی

*+*+*سارا*+*+*+ شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:09 ق.ظ

حضرت عشق...کجایی؟


من اومده بودم که مثلا الان زورگیری کنیم.


:دی شکست خوردی آقا جغده...باید تغییر اسم بدی کم کم

آقا موشه به گیلاس شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ق.ظ

اوه گیلاس من نیست خیلی آدم خوبیم دیشب عکسو مکسو همه رو کوچشکو بزرگ کردم رفت دیر اومدی دادا =))

کوجای بچه ؟ جیگول بیتری ؟ فک نکنی من باهات آشتیماااااااا !!!!!!

بنفشه شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:00 ق.ظ

سلام کته کله ها

دلم میخواد لهتون کنم
چقدر سرو صدا راه انداختید

موشی وقتی تشت آمنه رخشور و کردم تو حلقومت اونوقت میفهمی یه من ماست چقدر کره داره.

دیدی؟ من چقدر بدبختم از این جا رونده از اونجا مونده شدم
واقعا عهم بی کلاه هم کلاه رفته شدم:(())))))))))))))))

راستی این یوسف کجا قایم شده؟
دختر مردمو سپردم دستش که مواظبش باشه
نمیدونستم گوشتو سپردم دست گربه
یوسف گم و گور شد
گو به گور شده دختر مردمو ور دار بیار


ندا اینا علقشون به این حروفات نمیرسه تو خودتو ناراحت نکن

خیلی بیجا کردی موشی که عکسو کوچیک کردی
میجی جونم دوس داشت همونطوری باشه
یوسف مگه من به پستای تو انگول میدم که شما هی گیر میدید به پست من؟؟؟!! دلمون میخواد اینطوری باشه مگه نه مرجی؟؟


کته کله موشی و یوسف ، من امکان ویرایش یا درج عکس ندارم تو مدیریتم الکی؟ افتاد؟
عکس رو هم که کپی میکنم نمایش نمیده
وگرنه خودم بلد بودم چمپت کته کله شورممبیلا

فرزاد خطاب به حضرت عشق شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:03 ق.ظ http://petti.blogsky.com

ببین روزبه...
من چیزی ندیدم که....
میشه عین همون کامنتی رو که مشکل داره برام بزاری؟ ( تو وبلاگ خودم)
فکر می کنم سوء تفاهم شده !

گیلاس شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 ق.ظ http://monzo.blogsky.com

ای موشی من هنوز در بحر مکاشفت مستغرقم که شما دارین از کدوم عکس حرف میزنین!
حالا کور چشمی گرفتم ولی دیگه نه انقدر !!!
گریهههههههههههههههه
معلوم هست کجایین؟؟!!
چرا ساعت کار این وبلاگ با ساعت من تنظیم نیست؟؟!!!
حوصله ام سر رفت از بس هر دفعه اومدم اینجا تهنایی با خودم حرف زدم!!
گریهههههههههه

یوسف شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:38 ب.ظ

بنفشه جون خسته نباشید منو از صمیم قلب بپذیر!! :ایکس

:دی :دی
من این جام بنفشه جون..دکی..اگه راس می گی منو بگیر...
سوک سوک!!=))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد