« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

تو را من چشم در راهم

به نام خداوند دوستی ها

سلام سلام صدتا سلام

حالتون خوبه؟ نمی دونم چرا این موشی ورپریده به من گفت که امروز ظهر آپ کنم ! منم تا از مدرسه اومدم دویدم به سمت کامپیوتر!
اول در مورد خودم بگم چون باید به خواسته خودم احترام بذارم!
اسمم مونا ( مطمئنم نمی دونستید!) ۱۷ ساله .متولد ۱۹ دیماهم.داداش ندارم ( متاسفانه) حسرتشو خیلی می خورم.ولی یه خواهر دارم که از خودم ۵ سال بزرگتره.مامانم و پدرم رو خیلی دوست دارم و فامیل اونها رو و توی زندگی روزمره ام یادم نمیاد کسی با من مشکل داشته باشه یا من با کسی!
دختر بسیار حساسیم و اطرافیانم بهم میگن خیلی مهربونم دیگه مثلا یکی گریه کنه انقدر بهش گیر میدم که گریه نکن جونه من گریه نکن! که از زندگیش سیر میشه و یه دفعه از خنده ریسه میره! دوستای خوبی داشتم ولی همشون به نوعی بی وفایی کردن و رفتن.به جز یکیشون!

از غرور ، بی وفایی ، سنگدلی،‌ متنفرم و عاشق محبتم.( مثل همه)
همه غیر از خواجه حافظ شیرازی میدونن که من خیلی پزشکی رو دوست دارم یا کلا رشته های علوم تجربی رو.( اونم الان فهمید!)

زود جوشم، آدما رو دوست دارم، احساسشون رو خیلی زیادتر از خودشون.

دلم برای آدمایی که از خودشون فرار می کنن و می خوان ادای دیگران رو دربیارند میسوزه! همیشه توی مدرسه دوستام نمی تونن درکم کنن و من عین مامانا می مونم توی کلاس! راز نگهدارم. نمی تونم مثل بقیه عصبانیتم رو نشون بدم اصلا وقتی عصبانیم کسی نمی فهمه!!!!! و بچه ها و اطرافیانم بهم میگن خیلی آروم هستی.ولی من آرامش رو در همه جا نمی پسندم.

عاشق اعتقاداتمم .اون چیزیه که از من یه انسان میسازه! و فکر می کنم اگه اعتقادات دینیمو نداشتم هیچی نبودم.

با مملکت کاری ندارم.هرچند واقعا وضع کشورما تاسف باره.ولی سعی می کنم  دینمو از سیاستهای امروزی غیر قابل تحمل جدا کنم.هرچند اگه سیاست و دین واقعا در یک راستا حرکت کنن منم باهاش همراه میشم. می دونم خیلی ظلم هست و اون روی زندگی ما تاثیر داره ولی در حال حاضر نمی تونم کاری برای وضعیت وطنم انجام بدم به جز دعا.

اما توی وبلاگ: دوستای خوبی دارم، دوستای گل و مهربون .این دنیا رو دوست دارم.چون محدودیتهای دنیای حقیقی رو نداره انقدر خواهر و برادرای خوب و ماه دارم اینجا که حساب نداره. ننه آمنه و داداش کوچیکه هم که جای خودشون رو دارن!!!!( حالا هی بگید پاچه خواره داداششه) انقدر غیبت نکن خواهر!!! خب قراره شاسخین بخره برام!!!!

چی بگم دیگه دوستتون دارم.

امیدوارم همیشه در همه سختیها و شادیها کنار هم باشیم.با خنده های هم بخندیم و با گریه هامون گریه کنیم.جای عشق و مهربونی توی دلامون پر بشه و نیاد اون روزیکه جاش توی دلامون خالی بمونه.

اینم تقدیم یه همه شما عزیزان :
تو را من چشم در راهم

تو را من چشم در راهم ، شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم.

شباهنگام، در آن دم، که برجا، دره ها چون مرده ماران خفتگانند،

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم،
تو را من چشم در راهم.

نیما یوشیج

نظرات 125 + ارسال نظر
نیلوفر شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:03 ب.ظ

اون بالاییه هم منما!!

یوسف شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:26 ب.ظ

ندا جونم من انقد شارژم که اصن ذره ای کدورت در من راه نداره..

داش رضا ولم کن..ولم کن می خوام واسه ۴شنبه سوری خودمو آتیش بزنم..برین کنار...بووووووووم..بوی استیک آدم اومد!..نوش جون خدمت دختران پسرخوار این وبلاگ!! =))

گیلاس شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:59 ب.ظ

مررجاااااااااااااااااااااان بدوووووووو
بدوووووووووووووو
ده میگم بدوووووووووووووووووو
دینامیت گذاشتم توی لباس پسرااااا
فرار کن الان میترکه ترکشاش میخوره بهمووون
بدووووووووووووووووووووو

گیلاس شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:01 ب.ظ

ساااارا نروووو
اوووونجا خطرناااکههه
واااااااااااااییییی
الان رضا منفجر میشههههه

ندا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:57 ب.ظ

رضااااااااااااااااا
اگه اینی باشه که تو میگی یهو همه میشن شیطان مجسم و باید همه رو بوسید و گذاشت کنار
نه عزیزم این طورا نیست .میشه خوبی رو هم دید و همینطور آدمای خوب رو باور نداری برو از مرجان بپرس
دیگه اینکه....
دارم برات کیو میخوایی آتیش بزنی؟؟
بلایی به سرت بیارم که از زنده بودنت پشیمون بشی
دونه دونه موهاتو میکنم اشکت که در اومد دلم میسوزه و این بار از روت میبوسم اما فقط یکی. بس که بی احساسی
ولی نیدونم چرا دوست دارم
راستی تا یادم نرفته عزیزم آهنگ قحطیه من از این رقم آهنگا دلم میگیره
خوبه جار زدم نزدیگ عیده یادت رفت
فعلا

ندا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:00 ب.ظ

یوسفففففف جونم
ما هم ارادت داریم خدمتتون
دمه عیده هاااا
عیدی من یادت نره /دیرارام
بوسه من یادت نره /
گل واسه من یادت نره / دیراراممم
عیدی من یادت نره
شنیدی دیگه
بوس بوس

سلی خطاب بع عمو رضا جووون شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام..
من اینجام عمو جوون..!
میگم عمو جان تو یهو کجا غیبت میزنه؟ها؟؟بیام گوشتو بکشم عمو؟
چه جالب..الان میخوام برم خونه ی عمو رضام تو دنیای واقعی...زنش بچه دارهآخی...به من گفتن برا بچه شون اسم پیدا کنم...وای من چقد ذوق دارم..عموجون توام زن بگیری اسم بچهتو بده من بذارم :دی
بعدشم اینکه عمو جون دربست چاکریم تا ته خطـ(جان؟؟!؟!؟!)
بوس بوس

سلی شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:05 ب.ظ

همه میخوان منو ۴شنبه سوری خونه نگه دارن...ولی عمرا...من میرم بیرون..یه عالمه پول دادم(یعنی چی؟؟؟!؟!؟!؟:دی

[ بدون نام ] شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ


ایییییییییییی همه رو گذاشتم:دی

مونا خطاب به فرزاد شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:15 ب.ظ

[ بدون نام ] شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:16 ب.ظ

نمی دونم چرا دلم می خواد بزنم لهت کنم فرزاد
یه حسی بهم میگه باید لهت کنم
حملللللللللللللللهههههههههههههه

مونا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:16 ب.ظ

قبلیم من بودم خطاب به فرزاد!

سلی به همه شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:16 ب.ظ

من و مونا کوچکترین عضواییم :دی عیدی ها رو بزرگترا بدن بیاد...هیچ رقمه کوتاه نمی آم
اول عمو...
اینم دس درازم ..نم بینی؟

سلی به مونا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:19 ب.ظ

سلام مونا؟خوبی مونا؟

سلی شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ

بیا اینم کامنتام

فرزاد خطاب به مونا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:35 ب.ظ http://petti.blogsky.com


نامرد چرا آخه میخوای لهم کنی...

مرجان به رضا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:38 ب.ظ

که دخترا رو آتیش بزنین که چرا منو به امونه خدا ول کردن ؟ که صمد زاغارته که شقه شقه اش کنین که دخترا پسرا رو آتیش میزنن که الفرار آره ؟ به همین خیال باشششش

من همتونو میچپونم تو سوراخ موششششششش چی فکر کردین ؟

مرجان به سلی شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 ب.ظ

قربونت برم سلی خانومم خوشی عزیز ؟

مرجان به نیلو شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:39 ب.ظ

فداتت شم

یه عالمه بوسهای قشنگ قشنگ

مرجان به مونا شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:40 ب.ظ

من و گیگیلی حواسمون بهت هست برو فرزادو سقط کن

امیر شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:19 ب.ظ http://www.sahel2007.blogsky.com

هر کی شماها رو نشناسه فکر میکنه همین امروز صبح از تیمارستان دسته جمعی فرار کردین !
البته هر کی شما رو بشناسه هم فکر میکنه که دیشب از تیمارستان فلنگو بستین فرار کردین !
....
عزیزان دلبندم ! لطفا بخاطر موضوعاتی دعوا کنید که وجود خارجی دارند و قابل استناد هستند !

*حضرت عشق* یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:13 ق.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

چه بی معرفتم من !!

*حضرت عشق* یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:21 ق.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

کسی نیست شاخ بشه ؟؟؟

هنوز خیلی راه دارین هاااا

سارا یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:17 ق.ظ

روزبه ژووووووووووووووووووووون

حریییییییییییییف میطلببببببببببم =))

از سارا به گیلاس یکشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:20 ق.ظ

از سارا به گیلاس


از سارا به همه

کسی اینجا نیییییییییست؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد