« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

افتتاحیه

به نام خدا

Feuerwerk Bild 01 Feuerwerk Bild 01 Feuerwerk Bild 01

سلاااااااام سلام خدمت دوستای گل گلاب افتتاح وبلاگ گروهیمونو اول به خودم :دی بعد به همتون تبریک میگم ایشاا... که خیرشو ببینین واستون خوش قدم باشه

دسسسسسسسسست دسسسسسسسست

عرضم به خدمتتون که با تبادل نظراتی که توسط مرجان تو نیمکت شد تصمیم بر آن شد که وب گروهیمونو با این آدرس ثبت کنیم که ثبت شد :دی فقط مونده عنوان وب که من گذاشتم کلبه مادر بزرگه !! :دی حالا بازم مشورت میکنیم هی فرت عوض میکنیم این یکی دیگه دست خودمونه :دی

خوب با اجازه دوستان یه ریزه راجع وبمون بگم نیست بیشتر دوستامون خبر ندارن الان میان حیرت زده نشن خولاصه غرض از ایجاد این وب صرفا جهت دورهم جم شدن همه و گم گور نشدن یکدیگر است و هیچ گونه اعتبار ریالی ندارد پستای این وبم دقیقا مث ووب خودمونه هرکی هرطور دوست داره مینویسه البته مهم اینه که هممون دور هم باشیم همیشه باشیم مهم اینه که یه محیط صمیمی و دوستانه ایجاد بشه که میشه میگی نه نیگاااااااا

خوب قدم بعدیش قالبه که اونم باید مشورت بشه تیره باشه یا روشن ساده یا شلوغ خلاصه هر طور دوست دارین بگین خودم درستش میکنم

راجع دوستایی که میخوان بنویسن هم هرکسی دوست داشت میتونه اسم و ایمیلشو بزاره تا دعوت نامه براش بفرستم خوچال میشیم دوستایی که الان تو وب نیمکت اعلام موافقت کردن که اسماشونو مینویسمم باید ایمیلشونو واسم بزارن که دعوت نامه بفرستم

بنفشه - مرجان - امین - یوسف - شهرزاد - سارا - مونا - نیلوفر - سروناز - فرزاد - رضا مشتاق - نگین - سلی - لیلا - مارگریت وحشی بهاری - سمیرا

نبووووود آقا کسیو که جا ننداختم !!! هر کی ایمیل و موافقتشو اعلام کرد عضو میشه چه اینایی که اسمشون هست چه نیست اوکی ؟! خوب همینطور که گفتم هرکی دوست داشت میتونه عضو بشه خوشحالم میشیم

¤ یه نظر کوشولو هم اگه موافقین چون اعضای وب زیادن بهتره هر پستی که مینویسیم حد اقل تا ۴روز(تبدیل شد به ۲روز حالا بازم پیشنهاد بدین ) بعدش پست نداشته باشیم که هم اینطوری یه نظم خاصی میگیره وب هم حق کسی ضایع نمیشه ¤ آقا نصفی گفتن ۱ روز نصفی ۴ روز :دی پس همون ۲ روز خوبه دیگه ؟! حالا بازم پیشنهاد بدین  

¤¤ یه آدرس کوتاهم ثبت کردم واسه وبلاگ با این ورودی هم میتونین وبو باز کنین 

www.ourhouse.coo.ir

¤¤¤ بازم از طرف همه با همه تبریک میگمو تشکر میکننم =)) اگه چیز دیگه ای مونده بگین عنوان کنم :| آخر سرهم از مرجانیتشکر میکنیم :دی

 ¤¤¤¤ بعد نوشت :« دوستای گل گلاب ایمیلتونو واسه دعوتنامه میخواااام » دعوتنامه های دوستایی که ایمیل گذاشته بودن ارسال شد برین چک کنین ثبتش کنین تا نپریده !!!

¤¤¤¤  سلامون علیکم :دی من اومدم :دی خوب عرضو به خدمتتون که بابا پس بیاین شرو کنیم دیگه اسمو عنوان که حل شد دعوتنامها هم که دادم اینایی هم که ایمیل هنو ندادن بگن میدم قالبم که فعلا خووبه تا بعد کم کم خوچکلش میکنیم پس الان چَکااااااار کنیم :دی بگین به چه ترتیب آپ کنیم اینو تورو خدا نظر میدین بگین تا نظر سنجی کنیم دیگه

¤¤¤¤ آقا با اجازه دوستان حالا که اسمو رسم وبلاگ مشخص شد تبادل لینکو شروع کنیم وکیلممممممم :دی دوستای مرهبون وبلاگمون آماده تبادل لینک با همه است نقطه سر خط هرکی هرجا همه جا اینجا اونجا عضو نا عضو بی عضو موافق نا موافق  با تبادل لینک دستش بالا آدرس وبلاگشم بزاره حتما اصلا همه دستا بالا وگرنه شلیک میکنم  =)) .. عرضم به خدمتدون که وبلاگمون همینطور پیش بره یکی از بزرگترین و بهترین صمیمی ترین وب تو بلاگ اسکای میشه به افتخار خودتون هیپ هیییپ هورااااااااااااا

¤¤¤¤ جونه موشی به اینا ¤¤¤¤ توجه کنید :دی آبجی بزرگه !! گفته هرکی توجه نکنه کله اش رو میکنم :| سوووووووت

 

نظرات 188 + ارسال نظر
نیلوفر شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:15 ق.ظ

خیلی بی معرفتی موشی...اسم من جزو نویسنده ها نیست...همتون لوسین...من عضو نمی شم!! :((

آقا موشه شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 ق.ظ

غرغرووووووووووووو =))

مگه تو هم نویسنده ای =)) شوخی کردم بابا زبون

نیلو اصلا تو باید جریمت تا یک ماه اینجارو آبو جارو کنی واسه همه هم چایی بیاری زبووووووووووووون
معلوم هست کجائی قرار شد همگی با کمک هم اینجارو بسازیمااااااااا

جیگول خوب تو ثبت کردی من اسمتو نزاشتم !!!!!!!!!! تا ثبت نشه که من نمیزارم !

زود برو ثبت کن لوس نشو باید آدرس اکانتتم بدم

مارگریت وحشی بهاری شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ق.ظ

سلام موشی عزیز

به نظر من بر اساس اسامیه افرادی که ثبت نام کردن شروع کنیم خیلی بهتره تااینکه اولین پست رو به صورت گروهی بدیم
چون اگه بخوایم گروهی پست بدیم خیلی نوشته ها تکراری می شه (همه می خوان تبریک بگن دیگه )
چون توی چند خط گه نمی شه حرفی زد

بعدشم تا قالب درست نشده شروع نکنیم بهتره
من که اصلا از این قالب خوشم نمی یاد

البته بازم این نظر منه
خودتون بهتر می دونید من فقط نظرمو گفتم

شاد باشید

بنفشه شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:15 ب.ظ

سلامون علیکم جمیعاً جمیعا

اومدم که همه رو در خ ط ب ه اول به تقوای الهی دعوت کنم و بگم که:
کم دعوا کنید
با همه بود مااااااااااااااااااااااا . یوسف کم سر به سر این دختر ها بزار بچه ورپریده مگه تو خودت خوار و مار نیستی هی سر به سر خلق مسلمون میزاری؟؟؟؟؟

دویم همه بیاید بریزیم رو سر یوسف حالشو بگیریم ...البته اگه حال امینم بگیریم خوبه تا اون باشه دیگه هی جوراب جوراب پیف اخ تف نکنه ....هو موشی تو کجا ؟! منظورم همه جمیع نسوان بودن نه تو ... البته تو نخودی هستی اما خوب برای اینکه اسلام به خطر نیافته اگه یه روسری سرت کنی تو هم میتونی با ما بیای

سیم:
بابا داداش رضا ما چاکرتیم
یاد بگیرید
نه تورو خدا یاد بگیرید
اگه من این داداش رضا رو نداشتم زیر دست شما عجوج مجوج ها درب داغون و نیست و نابود میشدم
نمردیم بالاخره یکی از ما دفاعیات ول داد.

چهارم !!!!!!!!! (ی اینو کجا باید بزارم؟ چهاریم چیارم یچارم... کجاش باید باشه ایا؟ چارم لاتی چی میشه؟؟؟)

نداریم ... دنبال چی میگردی؟؟؟

چاکرخواه ، 10 کر همتونم
یا علی

بنفشه شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ب.ظ

اهان یادم اومد

جلسات ماهیانه آپارتمان کی هاس؟؟

مدیر ساختمون کیه؟؟
موشی با چشم منو دور دیدی به این آبجی کوچیکه رول آبدارچی رو دادی؟
بدو برو اون طی رو بیار از بالا تا پایین همه راه پله و راهرو ها رو طی بکش
شیشه ها رو هم پاک کن

مرجان ببین با این پررو شد ها میزنم لهش میکنم ها
موشی حالا که دیگه مرجان و سروناز نیستن ضمانتت رو بکنن ازت موشلت درس میکنیم هااااااا

نیلوفر شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ب.ظ

عضو شدم...تو چی چیو می خوای هان؟موشی با توامااااااااا...
سلام علیکم به همه...آقا من نمیتونم ۲۴ ساعته اینجا ولو باشم ناراحتم!! :((((

یوسف شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:56 ب.ظ

خب پس به ترتیب عضویت..دقیقا همون چیزی که موشی در پاسخ داش امین گفته قبول!..چون من تا ۴شنبه نمی تونم آپ کنم نوبتمو می دم به گیلاس یا موشی!..بعد من آپ می کنم..اگه هم کسی تا ۴شنبه آپ نکرد خودم میام آپ می کنم..می خوایین تا وقتی در مورد قالب بحث کنیم و دعوت نامه هارو تموم کنیم بعد صبر کنیم مرجان هم بیاد و باقی دوستان که هنوز نیومدن بعد آخر هفته با نظم و خیال راحت آپ کنیم..حالا اگه کسی چیز جدیدی به ذهنش می رسه بگه..
داش رضا بازار کفتر بازا؟؟..اشکال نداره حالا..پشت بوم این خونه مال تو..هر چقد حال کردی کفتر بیار..
بنففففششششششه واحد من زیر واحد تویه..شبا چقد گوم گوم می کنی تو!!بابا می خوام بخوابم..شبا کاراته می ری؟؟..راستی چیپسام گم شده فک کنم بنفشه کلید آپارتمان منو داره رفته همه چیپسامو هاپولی کرده..مدرک هم دارم..تو یخچال یه لنگ جوراب پنیری پیدا کردم که روش اسم بنفشه حک شده بود!! =)) آقای مدیر اجازه..من پلیس ساختمون..بوشه؟؟..این نیلو هم که ۲۴ساعته تو خونه اش پارتی و عروسی و تولد می گیره همینه که هیش وخت فرصت نداره... =)) باید بهش تذکر بدم..این جارو با لاس وگاس اشتب گرفته!! از سلی و سروی یاد بگیرید که صداشون در نمیاد و رفتن دنبال یه لقمه نون!! :دی آقا اصن ما رفتیم خونمون..قفففللللللللل =)) =))

*+*+*سارا*+*+*+ شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:05 ب.ظ

سیستم بلاگرد از کار افتاده....فعلا حتی سایتش هم باز نمیشه موشی :(

بنفشه شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:50 ب.ظ

ای خدا ..نه خداجونم
چرا اینکارو کردی؟
خدای مهربونم اخه گناه داشت
بچگی کرد من که راضی نسیتم خدا جونم چرا ایوسف رو انداختی ته ته جهندم
اشکالی نداشت به من تهمت ناروا زد بچه بود از روی بی عقلی یه چیزی گف دیگه P-: :دی

اون جوارفه اگه پنیری بوده مال موشی بوده نه مال من اما این موشی ساه دل تنگ نظر اسم منو روش هک کرده بود که من به دام بلا گرفتار آیم
اما از آنجایی که سر ادم بی گناه بالای دار نمیره یه روزی یه جایی یه وقتی خدای میربون ماه رو از پشت ابرها در می آورد و اونو ول میکنه تو آسمون تا همه بدونن من بیگناهم و انشانهای کوردل و تنگ نظر و گناهکار به سزای اعمالشون برسن


اون گرومب گرومبم مال کاراته نیس که من و غریبه و نیلو و نگین و موشی داریم تمرین میکنیم که کی بیتر رو تخت بپر بپر میکنه
انقذه حال میدهههههههههههه

البته این غریبه مثل مفصصصصر کلاس اولیا همش میگه هیسسسسسسس
اما خودش از همه بدتره
میخواد ادای ادم بزرگارو در بیاره

کی میاد؟
تو هم میای بازی؟؟؟
فقط به داداش رضا نگو که گوشمونو میپیچونه آخه همش میخواد احقاق حقوق ادما رو بکنه :دی

مرجییییییییییییییییییییییییییییییییی مردی؟!
چرا نمییای پسسسسسسسسسسسسس

بنفشه شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:51 ب.ظ

اوهوکییییییییییییییییییییی
کی میخواد بشه پلیس ساختمون
بچه خلافه ؟!!!!!! :)))))))))))))))))) =))))))))))))))))
غش غششششششششش
یوسف تو خودت پای هر چی شرارتی
تو میخوای بشی پلیس؟؟؟؟


اهان فهمیدم :
دیدی بچه بدای کلاس رو میزارن مبصر شن بلکم ادم بشن؟؟؟
:))))))))))))))))))))))

مرجان شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:25 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر کته کله ها ((=
نیلو و بنفشی و نگین ! بیایین موشیو بگیرین پنیر سمی بندازم تو حلقش بعدم یوسفو بگیرین سوسک بندازیم توی دهنش ((= که دارن شر میشن این دوتا :دی

دلم تنگ شده بود واسه همتون حسابیییییییییییی و اساسی
هنوز به توافق نرسیدین واسه آپ کردن ؟
من میگم بین دو تا پست 2 روز فاصله , در مورد ترتیب هم کمی فکر کردم ! به نظر من ترتیبی در کار نباشه بهتره چون اونجوری من فکر میکنم نوشتن اجباری میشه و ممکنه یکی توی فرصتی که حال نوشتن نداره مجبور به نوشتن بشه خب قاعدتا چنین نوشته ای بی حس و حال میشه .. آدم زمانی می نویسه که حالشو داره و حرفی واسه گفتن داره اینجور موقع هم آدم دل به نوشته میده و از سر تکلیف نیست ... فقط میمونه رعایت نوبت و اینکه اجازه نوشتن به دوستامون هم بدیم ...
حالا نفر اول کی باشه مهم نیست .. مهم اینه که بالاخره این وبلاگ روی دور نوشتن بیافته و دور هم باشیم و وبلاگ همینطور معلق نمونه


آی حرف زدم ((=

نیلوفر شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:28 ب.ظ

من پایه ام مرجانی...بیا بزنیم بکشیمشون..اما یوسف گناه داره...موشیو بکشیم =))

*+*+*سارا*+*+*+ شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:29 ب.ظ

سلام مر مری جونم :*

منم دقیقا همین رو گفتم که تررتیب اگه باشه نوشتن زورکی میشه و خالی از احساس.

راستی رسیدن بخیر

شهرزاد شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ http://shahrzad91r.blogsky.com

سلام موشی عزیزم:
گلم به همانshahrzad91rبفرست...
هنوز که چیزی برا من نیومده....
من پس ایمیلی که داده بودم برا دعوتنامه که بره تا من مرحله ی دومشو برم یادم رفت...شما به همان ایمیلی که دادم برام بفرست...
یعنی ی با اکانت قبلیت تو بلاگ اسکای بساز؟؟؟
من نفهمیدم منظورتو گلکم....
ممنون عزیزم....
من با کسی دعوا نکردم.....!!!!
موشی منتظرمااااااااااا
اگر نه که من بی خیالش میشم..
فدای تو
بوووووس

یوسف شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:56 ب.ظ

خب اگه ترتیبی نباشه یهو همه دستشونو می برن بالا بعد اونوخ کیو انتخاب کنیم؟؟
البته خب اینی که گفتید مورد قبول تره!..البته توجه کنین الان چون این جا محیط جدیده همه دوست دارن آپ کنن که خب بعدها ممکنه هر کسی کاری گرفتاری داشته باشه که فک می کنم به مرور این نظم حاکم می شه..اونایی که می خوان آپ کنن بگن!..آپ رو از چهارشنبه شروع کنیم؟..بهرحال من روز چهارشنبه آپ می کنم اگه هم مشکلی پیش بیاد می گم که مثلا اگه نشد نوبتمو می دم به نفر بعدی که گیلاس باشه..گیلاس نیومد یا نشد اتوماتیک می ره واسه موشی..بعد که مثلا گیلاس اومد بعد موشی آپ می کنه تا حقش ضایع نشه..اگه هم باز احساسش نیومد و اجباری شد نوبتشو می ده یه نفر دیگه..پس تو قسمت نظرات اعلام می کنیم نوبت کیه..اگه طرف حاضر بود که بسم ال..اگه هم مایل نبود نفر بالاییش!!تا باز مایل بشه و دو روز بعد یا ۴روز بعد آپ کنه..بهرحال نوبت ها محفوظ بمونه بیتره..حالا الان اولشه بع ها می بینید هر کس هر ۱۰روز یه بار آپ کرد!! =)) خب همین دیگه..
بنفشه و مرجان دستبند آوردم..با ژست آلن دلونی: آآآآم خانمـا..با من بیایید به بخش حراست آپارتمان لطفا.....مسله ای پیش اومده... =))
نیلو چون دلت برام سوخت امشب مهمون پیترایی! :دی

ندا شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:43 ب.ظ http://www.daftarezendegi.blogsky.com/

بابا ما چقدر بریم و بیاییمممم
معلوم هست اینجا چه خبره؟
آقایون خانوماااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
یه پیشنهاد . البته ببخشید هاااا به حساب دخالت نذارین
میتونین اول و دهم و بیستم ماه رو برای آپاتون تاریخ بزنین
بعد از اول تا دهم تو یه پست و بند بند بنویسین
یعنی هر کی هر وقت دلش خواست تو این ده روزه
فکر نمیکنم کسی تو این وب روده دارازیش گل کنه
درد دل های اساسیتون بمونه برای وب خودتون
چون وب گروهی مجالی برای این رقم نوشته ها نداره
اگه جواب داد که میده .ده روز دوم رو هم به همین روال ادامه بدینو الی اخر
جناب مدیررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
مرجانننننننننننننن
رضااااااااااااااااا
فکر بدی نیست . یه طرح اجرا شده هست و عملی بوده
دیگه با خودتونه
راجع بهش فکر کنین
ـــــــــــــــ
منتظرم و بر عکس خیلی ها عجول

ندا شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ب.ظ

راستی موشییییییییییییییی
یه عنوان برات دارم

بخوان و آگاه باش و بدان
برای فرصتی دوباره چه زود دیر میشود ...
چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ـــــــــــــــ
بابا چی میشد این وبتونو یه چند ماه دیرتر کلید میزدین تا ما هم باشیم.

مرجان خطاب به ندا شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:10 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

ندا جونم پیشنهادت خوبه ولی یه مشکل اینجاست که پستی که من میذارم کس دیگه ای غیر از مدیر نمیتونه توش دخالتی داشته باشه و پست هرکسی دست خودشه فقط ...
اگه هم بخواییم همه چیو به موشی واگذار کنیم که مثلا بخواد نوشته منو به همین پستها اضاف کنه یه وخ دیدی در دستس نیست مثلا یه چند روزی نبود ، اونوخ ول معطل میمونیم

مرسی به خاطر پیشنهادت ... در ضمن ندا جونم ! جات محفوظه ! هر موقع خواستی به موشی بگو برات دعوتنامه بفرسته :)

فداتت :-*

مرجان شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

موشی به نظر من ، اولین پست رو خودت بذار همین فردا ! تا موقع آپ بعدی هم ببینیم کی داوطلب میشه ...

پس شروع کن موشی تا بیشتر از این دیر نشده .. ۳ . ۲ . ۱

منتظریم

جدی میگما ؟

رضا مشتاق شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:19 ب.ظ

اهل خونه سامو علیکوم

آقا ما اگه بخوایم یه ماه مرخصی بیگیریم باید کیو بیبینیم
رییس موشی میشه به ما یه ماه مرخصی بدی؟!


یوسف یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:00 ق.ظ

موشی آآآآآآآآآی موشی آبگرمکن خرابه..یالا برو ببین چه مرگشه که تو حموم یخ کردم..کار کاره همین بنفشست..می دونم!! =))
مووووشی آپ کن..بعدش ایشالا ۴شنبه اینا من آپ می کنم!..از نظر ندا جون ممنونیم اما به همون علت هایی که مرجان گفت قابل عملی شدن احتمالا نیست! :)

یوسف یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:09 ق.ظ

راستی آبجی مرجان و موشی فعلا ترتیب نظم و قالب و دعوت نامه اینارو بدید بعد که بقیه دوستان هم فهمیدن چی به چیه و همه مستقر شدن سرجاشون بعد ایشالا با خیال راحت تا پایان هفته آپ می کنیم خلاص!.... :)

غریبه یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:32 ق.ظ

سلام و عرض ادب و احترام دارم خدمت تک تک و یا حتی جفت جفته رفقا !!

نگاهی اجمالی کردم به کامنت ها و دیدم که داداش عزیز و بزرگوار و سرور عالی قدر و ... (خلاصه یه عالمه از این حرفهای خوب)ام ، آقا رضا مشتاق ، برادر نوازی کردن و اسم حقیر رو هم در متن کامنت شون مندرج نمودند (قربون این همه ادب و احترام که در متون ادبی بی ادبانه غریبه نهفته است!!)
آقا رضا، خیلی مخلصیم ...

و اما میرسیم سر وقت آبجی بنفشه که تا چشم من رو دور میبینه ، میپره روی منبر و شروع میکنه به موعظه کردن ملت !!
اولندش آن چیز که عیان است چه حاجب به بیان است (!) تازشم خود یوسف داداش تو یخچالش رد پات رو پیدا کرده .. حالا میخوای توجیه کنی و بگی مال موشی بوده ، خیالی نیست .. اما خب پدر آمرزیده، بوش رو که دیگه نمیتونی به موشی نسبت بدی !.. آخه هر کور و کر و کچلی از ده فرسخی می فهمه که این بوی تو بییییده :دی

در ضمن داش یوسف، به جون دونه دونه پایه های نیمکتم (!) ما مثل بچه ی آدم سر جامون خوابیده بودیم که بنفشه ییهو جورافش رو انداخت وسط تخت مون .. آقا اجازه (!) بعدش ما شروع کردم به بپر بپر کردن تا هر چه زودتر اثرات گاز خردل رو از خودمون دووور کنیم، اما عجل بی انصاف امان نداد و جاتون خالی ، خدا بیامرز شدیم !! :)

چارتر اوه ببخشید ، یعنی چاکرآبجی هامون هم هستیم ، در بست .. ورودیش هم هزار تومن میشه (!) با احترامات فراوان خذمت نظریات همه هاتون (عجب همهمه ای شد!) باید عرض کنم که دو تا آجر هم بدون نظم و قانون روی هم بند نمیشن (!) حالا شما چطوری میخواین یه اییییل آدم رو بدون قاعده و قانون دور هم جمع کنید و هموجوووو علی شیر خدایی بزنید تو گوش آپ کردن (؟!) اگه سر یی ماه چش و چالتون اشک ریزون نشد و اوضاع هموجو قمر در قورباغه نگشت ، من اسمم رو عوض میکنم.. اصن چطوره اسمم رو بگذارین "جوراف بنفشه" :دی :))
حالا ببینید کی گفتم ؟!؟!؟!

بقول داداش بزرگه "زت زیااااد" (ما هم نیست کتک خوره مون ملسه !! آی خوردیم ، آی خوردیم ، آی خوردیم .. نمیدونی چه کیفی دااااد !!)
یا حق

بنفشه یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:06 ق.ظ

سلام
بترکی غریبه

از اون واژه گاز خردل همچین خندیدم که همه تو تحریریه نگاهم کردن
و اقای مدیر چپ چپ تر از همه
:)))))))))))))))))))))))))
یوسف نامرد برای ما آژان کشی میکنی؟
میدونم با هات چیکار کنم
آبگرمکن که اولیش بود ... موشی رفته نون بخره خودت برو ببین چشه
دشت به ابگرمکن بزنی ترکیده تو چشت
خوب شد مرجی جونم؟
گیلی رو بیار اینو ادمش کنه
باز اینا دیدن داداش رضا میخواد بره مرخصی شرو کردن گیسای ما رو کشیدن
داداش رضا بیا این سه تا رو ادم کن این یوسف و امین و موشی رووووووووووووو
میکشمشونها


تازه امین خان بسه ته دیگه هی میپری بالای سن صن ثن و سخنرانی میکنی
تو از بوی جوراب من بالا پایین میپریدی یا گفتی بپر بپر کنیم خونه خراب شه رو سر یوسف؟؟؟

اگه اینطوره لابد منم گفتم اسانسورو خراب کنیم اینا مجبور بشن از پله رفت و امد کنن نفسشون بگیره بهشون بخندیم هااااااااااااا
ادم فروششششششش خائن!!!!!!!


چاکرتون برم مخلصتون بیام

سروناز یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:24 ب.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
من ۱۲۴ شدممممممممممم
هوراااااااااااااااااااااا
جیغغغغغغغغغغغغغغ
از همین الان اعلام می کنم که عنوان خواهر کوچولویی مال خود خودمههههههههههههه
یادتووووووووووون نرههههههههههههههههههههه
درسته که از مونا جون یه سال بزرگترم ولی خب من دلم موخواد کوشولو باشم
خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سروناز یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:28 ب.ظ

من میگم به ترتیب سن مطلب بذاریم اول بزرگترا
یا هم قرعه کشی می کنیم
قرعن کشی رو هم باید مدیر انجام بده اسم هممونو روی کاغذ بنویسه

سروناز یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ب.ظ

سلام
ببین این اسما چجوری میاد اون پایین منظورم سمای نویسنده هاست
من هم میتونم اسم خودمو بذارم یا موشی باید بذاره؟
یکی به من بگهههههههه

*+*+*سارا*+*+*+ یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:11 ب.ظ http://saaaraaa.blogfa.com

به به....

سلام بهسروی جون جون خودمون

:-* تو همیشه آبجی کوچیکه ای...همیشه و همیشه...از طرف من که حله...بقیه هم مجبورن مواتفق باشن وگرنه تیکه بزرگشون گوششونه :دی

مونا یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:17 ب.ظ

سلام
آقا بلاخره ما چی کاره ایم؟
چی شد؟ من منتظر آخرین اخبار از وضعیت وب هستم.مثل این که من نباشم کسی ازم سراغی نمی گیره!
( ای روزگار!)
من آپما .بیاید نظر بدید.بدویید...
شهرزادو کی اذیت کرده ! بله بله...آخه کسی خواهرشو اذیت می کنه.
فلکتون که کردم می فهمید.
انجمن حمایت از خواهرهای خانه ما :))
من برم.
تا دوباره...

بنفشه یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 03:45 ب.ظ

سلام
آقا ما اومدیم از همینجا استعفای خویشتن خویش را به همگان اعلام کنیم
یوسف خونه رو تحویل دادم دیگه کسی بالا سرت سر و صدا نمیکنه
امین موشی و .... دیگه من رفتم خودمو جورابای بوگندم میریم :دی

اومدم خدافظی
مرجی نیلو نگین و همه و همه
همه اونایی که الان این دوگوله فاسد اجازه نمیده یادم بیاد اسمای نازنینشون
داداش رضای مهربون ما رفتیم
گودبای پارتی هم نداریم
یه خداحاظی ساده توی راوی قصه



خداوندگار به همگان شما اجری جزیل عنایت بفرمایند :دی
اگه خدایی ناخواسته گذری به گذار افتاد و دلتون برام تنگ شد و خواستید چارتا لیچار بارم کنید و منو شاد برام به این میل بفرستید
fani _60@yahoo.com
جمیع خلق مسلمونم که ایدی منو دارید



« بنویس مهلت موندن یه نفس بود ، سهم من از همه دنیا یه قفس بود »




ببخشید که اینجا کامنتیدم
اما دیدم همه اینجا جمعشون جمعه
گفتم ییهویی از خودم خداحافظی همگانی ول بدم :دی
شاد باشید
دوستون دارم
بووووووووووووووووس واسه همتون

سروناز یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:06 ب.ظ

یعنی چههههههههه
بنفشه جون نشد دیگه
اومدی و نسازی ها
قرارا نبود که اینجا کسی از این حرفا بزنه
میام لهت می کنما
کجا می خوای بری سر سیا زمستونی یخ میزنی دختر
بشین تو خونه خودت
حالا مگه چی شده که اینا رو می گی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی اینقدر بدیم که می خوای بری؟
نکن بنفشه تا هنوز بچه ها نیومدن بیا و مثل بچه خوب بگو که شوخی کردی
من چجوری اییینهمه بچه رو اروم کنم دیگه؟؟؟؟
نکن این کارو بنفشه جون
ببین تازه همه خوشحالن و دارن می گن و می خندن
نزار دلمون بگیره نذار هممون گریه کنیم
افرین
بیا بوست کنم
قربون خواهم برم من
نرو خب؟؟؟


سروناز یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:09 ب.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com/

سلام سارا جونم خوبی
ای ول ای ول
مرسی سارا جونم
تو که حل باشی بقیه که دیگه....
مرسی

سروناز یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:18 ب.ظ

بنفشه جون قربون اون جورابای خوشبوت برم
نرو خب؟

سروناز یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:42 ب.ظ

بنفشه جون کی گیساتو کشیده موشی؟
یوسف؟!
امین؟
مرجان؟
نیلو؟
سارا؟
مونا؟
گیلی؟
سلی؟
من؟
میلی؟
ماری؟
کی؟
د بگو دیگه
بیا بهت شوکولات بدم
خب؟
چیپس هم میدم بهت
به هیچ کدومشون نی دم
برن گریه کنن بهشون نمی دم
خب؟

مرجان یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:19 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

سلام به همه اول
بعدشم بنفشی خداحافظی واسه چی ؟ نیومده میخوای بری ؟ جوراباتو گذاشتی خفه امون کردی فکر کردی به همین راحتی میذاریم بری ؟ ((=
موشیو یوسف همش تقصیره شما دو تا کچله ها ! برین بنفشیو به زورم شده بیارینش توی خونه بیرون هوا سرده میافته رو دستمون خرج کفن و دفن هم رفته بالا ((=

بنفشی خودتو لوس نکن بی تربیت :دی

موشی مگه نگفتم آپ کن ؟ یوسف تو جر نزن که با چیپس خفه ات میکنما ((=
خدا بهمون رحمممم کنه :دی وقتی داداش امین و آق رضا چاکر و مخلص هم بشن دیگه فاتحه منو گیگیلی خونده اس ؛)

من یه فکری دارم ! هفته ای سه روز آپ داشته باشیم : شنبه ، سه شنبه و جمعه .... توی هر کدوم از این روزها هم ۳ تا آپ داشته باشیم توسط سه نفر .... تعداد پستهای توی صفحه هم سه تا باشه ... میشه هفته ای ۹ نفر در طول ۲ هفته تقریبا همه آپ میکنن ! چطوره ؟

نیلو باز اومدی غر زدی ؟ دیگه چی شده ایندفعه ؟ کارت چی شده ؟

سارا تو چرا جیغ و ویغ میکنی دختر ؟

به به ! سروی هم که خوش اومده ((=

مونا و ماری و سمیرا و نگین هم از راه دور دارمتون ((= بابا من این دو سه روزه مردمو زنده شدم .. پنج شنبه و جمعه که گرفتار کار شرکت و خونه بودم ... دیروز ظهر هم راه افتادیم رفتیم شیراز بکوب ! خوب شد این لپ تاشه باهامه وگرنه دیروز هم نمی تونستم بهتون سربزنم :((((((((((((( بعدم ضرب العجلی شب برگشتیم اصفهون .. من رفتم با اجازه اتون پا به قبله درازکش بشم ((=

بابای فهلند

مرجان یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:20 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

لپ تاش نه ! لپ تاپ ((=
توی کامنت قبلی غلط املایی داشتم :دی

مونا یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:49 ب.ظ

سلام آقا موشه
هم شهری در اومدیما!
البته ما توی اصفهان زندگی نمی کنیم.
اما اصلیدمون اصفهونیه ست!
هوای هم شهریتان را داشته باشید!!

مونا یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:54 ب.ظ

سلام سروی جون
خوبی؟
باشه بابا تو خواهر کوچولو شو .من ته تغاریم!!!!!
مرجان جون مرسی از این که هوا مونو داری.
آقا من مردم انقدر اومدم پایین تا نظر بذارم.
یه پست بذارید که لا اقل نظراتمون گم و گور نشن!!!
بای بای

یوسف یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:31 ب.ظ

چشششششششششش..بنفشه؟؟؟؟؟؟..درگیری با خودت؟؟...هوم!یعنی شییی؟؟..یه بار میایی وسط ساختمون تلپ می شی سر صبح جیغ و ویغ می کنی یه بار راه میفتی زنگ واحدارو می زنی خدافسی می کنی..می دونم الان از این در بری باز پس فردا پاشنه درو می کنی با همین آشو همین کاسه..اصلندش ما این جا قرارداد داریم..خونه خاله نیس که سرتو بندازی بری..باید بمونی..دفعه های قبل هم صدبار سلام و خدافسی کردی..ما که دیگه باور نمی کنیم..احتمالا یه ویلایی چیزی تو جزایر هاوایی خریده داره ما رو ۲در می کنه..ما کاری نداریم دیگه..برگرد تو واحدت یه کمی به خونه زندگیت برس تا بلکه سرت گرم بشه از این اداها نیایی..فردا هم تلپ خونه بنفشه..می خواد جوراب پلو درست کنه!!!..
بهرحال بنفشه جون اگه مشقله کاریه که خب به خودت مربوطه..امیدوارم حل بشه و باز ببینیمت..اما اگه از سر این جوراب بازی ها و کل کل ها ناراحت شدی باید بگم پپپپپپپپپپپپپپپخ=)) همه اش شوخی بوده و فک نمی کنم انقد بی ادبی کرده باشیم ما فقط شوخی کردیم که همه اهالی این جا باید به شوخی عادت کنن!!! :دی
بهرحال بنفشه جون دوستت داریم..حالا باز اگه داش امین یا موشی حرفی دارن بیان میکروفون رو از من بگیرن..
سروی جون چرا همه اش از پله های آپارتمان بالا پایین می ری گوش وایمیستی؟؟همه اش تقصیر سارایه..تازه سارا یه سوتی داده که نمی گم..بگم سارااااا؟؟؟ =)) سروی جون بیا پیش خودم عسیسم..سارا بدآموزی داره..آپارتمانش به لانه جاسوسی شبیه شده..فعالیت های جاسوسی و هسته ای و خطرناکی داره اون جا اتفاق میفته..
مرجان هم که صبح ساعت ۵پا می شه از زیرزمین تا پشت بوم با وردنه گشت ارشاد راه میندازه..باز خوبه الان خوابه وگرنه همه رو به سقف آویزوون می کرد پوستشونو می کند..تو واحد مرجان چندتا جسد دیدم ولی به روی خودم نیاوردم..احتمالا از شیراز تا اصفهان جسد مقتولینش رو حمل می کنه و قایم می کنه تا کسی نفهمه..گیگیلی هم تو حمل جسدا کمک می کنه..یه بار گیگیلی پای جسدو گرفته بود و مرجان کله جسد..داشتن باهم کمک می کردن بزارنش تو صندوق عقب..دیگه من نمی دونم..آقا من هیچی ندیدم...
در مورد آپ هم حالا باشه تا آخر هفته..
راستی یه تیکه داش رضا منو تو وبلاگ مرجان از خنده به حد انفجار بمب هسته ای رسوند: داش رضا خطاب به مرجان: به قول مهستی: نمیری الهی =)) =))

مرجان خطاب به یوسف یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 07:39 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

یوسف فقط دعا کن دستم بهت نرسه وگرنه تیکه بزرگه ات یه تار سیبیلته ((=

البته اگه سیبیل داشته باشی

غششششششششششششششمولک

یوسف خطاب به مرجان یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:16 ب.ظ


نه مرجان جون ما صورتمونو چپه تراش کردیم صاف صافه..سیبیل کیلو چن پدرجان!=)) یه مثال دیگه می زدی!!
سوت.. :دی اصن تقصیر من نیس..تو اغفالم کردی!! =))
به قول خودت الفررررررررراااارررررررررررر

نگین (خطاب به مرجان و موشی و یوسف و م یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ب.ظ http://ariai.coo.ir

سلاممممممممم
اقا ما نیز آمادیم ( نیش)
چقدر خطاب مطاب اینجاست
واییی خدا یکی منو مورد خطاب قرار بده خوب (نیش)
مرجان زود باش منو خطاب کن !!
خنده
همه خوبن ؟
خوب چرا یه پست نمیذارین
تا کی میخواین این افتتاحیه رو نگه دارین ؟
یکی شروع کنه
منظ من چطوره ؟
منظ یه گربه واسه تولدت سفارش دادم
موشی تو خوبی گلم ؟
مرجان چطوری‌؟ گیگیلی خوبه ؟
یوسف جون خوبه ؟
احوال همه رو پرسیدم اخیشششششش
الان راحت شدم
هوارتا بوسسس

نگین یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ب.ظ

اون آمدیم بود نه آمادیم !!

نگی رضا دلخورمن خطاب به داداچ رضا یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ب.ظ

داداچ تو معلوم هست چطوری ؟
جواب ندادی چرا ؟
اصن من اط دسته این داداچ

نگین خطاب به داداچ رضا یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:31 ب.ظ

خدا منو بکشه با این تایپ کردنم !!


میگم داداچ معلوم هست تو چطوری ؟
جواب ندادی چرا ؟

اصن من از دسته این داداچ رضا دلخورم
ما رو آشتی بدین لطفا !!

*+*+*سارا*+*+*+ دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ق.ظ http://saaaraaa.blogfa.com

۱
۲
۳

آزمایش میشود....

تریبون آزاده....یوسف...تو اینقدر بپر بپر نشو که هرجا که بیبای تو تصویر اونجا رو کات میکنیم...

نیلو غر نزن...مرجان اینقد بالا پایین نپر بابا الان احم د ی نژاد میگه برنامه رو جمع کنن... موشی...بیش از این غیبت کنی....از اینجا دسته جمعی شوتت میکنیم بیرون... داش امین...دمت گرم که کارت درستهه....تا میتونی به آق رضا نون قرض بده...بنده خداها ... مردم نون شب ندارن.


۱¤ یوسف...اینقدر بنفشه رو اذیت نکن...میزنم این چشمت رو هم مثل اونکی کور میکنما ..:| فمیدی؟

سروناز هم آبجی کوچیکه خودمه....حق نداری بهش دست بزنی...علاوه بر چشمت دماغت رو هم از کاسه میارم بیرون(خشونت رو داری؟)

=))یوسف اگه لو بدی بخدا ایشالله بمیری :|

تازشم من که سوتی ندادم...دادم؟!‌(سوت سوت)

از سارا به نگین...از یارا به نگین دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ

آقا قبول نیست...نگین بدو حال من رو بپرس ببینم...

اگه نپرسی الهی که اکانتت تموم بشه و تلتون هم قطع بشه....


از سارا به یوسف:

سارا سارا یوسف ...!!! سارا سارا یوسف...!!!

یوسف حاجی....صدا من رو داری؟


حاجی این آنزیم خنده خونم اومده پایین...امداد کن حاجی‌:|:دی

*+*+*سارا*+*+*+ دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:29 ق.ظ

:| منظور از یارا همون سارا بود...اشتباه چاپی و تایپی(شما هم اگه با انگشتای پاتون تایپ کنین همین میشه :|‌)



:دی از اونجایی که اصفهانی های اینجا زیادن آقا یه جوک اصفهانی الان به دستم رسید ... با پوزش:

ــــخبری تاسف بار به دستمون رسید که : دو تا اصفهانی شیرجه میزنن تو آب میگن هر کس زودتر سرش از آب اومد بیرون باید شام بده هنوز جسد هیچکدومشون رو پیدا نکردن ــــ

:)) من از هیچکدوم از اصفهونیای عزیز هیچی نمیخوام..نه شام نه نهار نه صبحونه :دی

سروناز دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:58 ق.ظ

سلام
ببین یوسفی و سارا خانومی من یه روز در میون میام خونتون خوبه؟
یه روز خونه شوما یه روز خونه شوما چطوره ایا؟
بالا خره یکی به من بگید که من چیکار کنم من که نمیشه تا همیشه بلاتکلف بمونم!!!!
مونا جون اوکی موافقم. من خواهر کوشولو تو ته تفاری
موشی دلم برات تنگیده

سروناز دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:04 ق.ظ

ای ول سارا خانمی محشر بود جوکت مردم از خنده
بذار منم یکی بگم
میگن یه روز یه پسر اصفهانی از باباش می پرسه میگه بابا چرا ما هیچوقت کشتی سوار نمی شیم؟
پدره میزنه پس کلش و میگه خفه شو شناتو بکن!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد