« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

عینک سبز

میلیونری که با ابتلا به یک بیماری چشمی نادر
روزگارش سیاه شده بود، به پزشک های زیادی
مراجعه کرد اما دوا و درمان هیچ افاقه ای نکرد
و برعکس بیماری اش شدیدتر می شد. به تدریج
کاملا ناامید شده بود و در خانه اش به انتظار
مرگ نشسته بود. روزی شنید راهب پیری در شهر
هست که می تواند بیماری های سخت را معالجه
کند. بی درنگ به سراغ او فرستاد.

راهب آمد و پس از معاینه دقیق میلیونر، به او
گفت: تا زمانی که بیمار هستید فقط می توانید
به چیزهای سبزرنگ نگاه کنید. هر رنگ دیگری به
چشمانتان آسیب خواهد رساند.

پس از رفتن راهب، مرد ثروتمند به خدمتکارانش
دستور داد که مقدار زیادی رنگ سبز بخرند و هر
چیزی را که در جلوی چشم او است، سبز رنگ کنند.

چند هفته بعد، راهب بار دیگر پیش بیمار خود
آمد و با تعجب دریافت که همه چیز در خانه مرد
ثروتمند به رنگ سبز در آمده است. خدمتکاران
مرد وقتی چشمشان به راهب افتاد او را گرفتند و
می خواستند او را در بشکه رنگ سبز بیندازند.
چون راهب در آن روز لباس قرمز رنگ پوشیده بود!

راهب با خنده ای تلخ از مرد ثروتمند که در
داخل اتاق سبزرنگش پنهان شده بود، پرسید: آقا
مگر می توانید همه چیز را در دنیا به رنگ سبز
در بیاورید؟ مرد ثروتمند آهی کشید و گفت: می دانم که نمیتوانم، اما چه کار کنم، شما خودتان گفتیدفقط باید به چیزهای سبز رنگ نگاه کنم.
راهب جواب داد: خوب، برای این کار فقط به چند
سکه نیاز دارید. این همه اسلحه و خدمتکار و
محافظ و رنگ سبز لازم نیست.
مرد با تعجب فریاد زد: چند سکه؟ لطفا بگویید
چه کار باید بکنم؟
راهب با خونسردی گفت: بروید سر خیابان و یک
عینک با شیشه های سبز رنگ بخرید.

نتیجه:در زندگی همه ما پیش آمدهای زیادی وجود داشته که ظاهرا خیلی سخت بوده اند. اما یکلحظه باخونسردی فکر کنید ببینید تمام چیزی که احتیاج داشته اید، یک عینک سبزرنگ نبوده است؟

سحر نوشت:سلام به بچه های خونمون ..!!خوب باید بگم که این آخرین پست من تو خونه ی ماست و از مدیران محترم وب خواهشمندم اسمم رو حذف کنن!! نمیدونم چرا ولی احساس میکنم خونه ی ما دیگه اون خونه ی قبل نیست شاید هم اشکال از منه ..!! به هرحال این مدت که با شما بودم خیلی خوب بود و امیدوارم شما همینطور کنار هم و شاد بمونید ..!! عذر من رو بذیرید و ببخشید که دیگه نمیتونم همراهیتون کنم !!

نظرات 75 + ارسال نظر
مرجان به یوسفکی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:31 ق.ظ

شلام
ها کیف میده حذفیدن

ببین یوسف ! این وبلاگم یه وبلاگی مثل بقیه وبلاگها ! قرار نیست که این وبلاگ چون نویسنده اش ۱۹ نفر بود آپولو هوا کنه یا موشک بفرسته کره ماه ..من نمیدونم وقتی میگین توجه به محتوا نشده و باید پستها بهتر از اینا بود یعنی چی ؟ اینهمه موضوعای خوب بچه ها اینجا نوشتن که توی اکثر وبلاگها نوشته نمیشه ! خب پس دیگه چی میخواین ؟ چی باید بنویسیم ؟ عزیز من انگیزه اومدن و نیومدن یعنی چی ؟ وقتی یکی درس داره امتحان داره که نمیشه بیاد نت پست و کامنت بذاره ! گرفتاری که حل شد مطمئنا واسه تفریح ، اونایی که نتی هستن میان ، برمیگردن .. هی میگی به محتوا توجه نشد توجه نشد پس پست خوده تو و موشی و نگین و مونا و سلی و شهرزاد و گیلاس و امین و بقیه بچه ها که هر کدوم یه موضوعه جدید و جالب داشت ، بی محتوا بود یعنی ؟ چی بود آخه ؟ من نمیدونم به چی میگین محتوا !!!!! چه میدونم شایدم منظورت از محتوا فقط نوشتن یه متن ادبیاتیه سنگینه ! ولی به نظر من پست پر متوا و پر معنی یعنی پستی که نویسنده اش از نوشتنش هدف داشته باشه نه فقط یه هدف عمومی و کلی ! اون هدف حتی میتونه شخصی و جزئی و به خصوص باشه ...
حالا باز بیایین بگین محتوا محتوا !

اصلا آره ! درسته ! این وبلاگ بی محتواست ! شایدم نویسنده هاش قلم قوی ندارن ! ولی هر کدومشون سعی دارن در حد علم و سوادشون براش تلاش کنن که شاید روزی پست پرررررررر موحتوا گذاشتن
آقا ما نویسنده نیستیم ! استعدادشو نداریم و زوری هم نمیشه کسی رو نویسنده کرد
همینی که هستیم ..
این وبلاگ رو هر تیکه اش یکی می نویسه .. پس نوشته هاش متفاوته و هیچ فرقی با بقیه وبلاگهای تک نویسنده نداره ! مثل این میمونه که ۱۷ تا وبلاگ رو بهم چسبوندن !... هر موقع یه دونه پست رو ۱۷ نفر اشتراکی با هم نوشتن و فکرا در مورد یه موضوع واحد رو هم ریخته شد و جمع بندی شد و شد یک پست و بعد بی محتوا و چرت از آب دراومد ، اون موقع لازمه که بهش خرده بگیریم چرا با اینهمه مغز باز هم یه پست در متوسط از توش درنیومد ....

وقت خوش

سلی به یوسف و سحلی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ب.ظ

یوسف خان و سحر خانوم حق نداری برین فهمیدی؟؟
باید به زووور بمونین و بنویسین ؟
آخه تو بری ما روانشناس نداریم که ! یا سحر :(
چرا یهو همه چی اینجوری شد؟
اون از نیومدن عمو ! اون از انصراف ندا و روزبه اینم از تو و سحر !

من که قانع نشدم با این دلیل هاتون !
خوب شاید این وبلاگ و چیز هایی که توش می نویسیم با سلیقه ی همه یما جور در نیاد !
باید صبر کنیم
اصن مگه چند وقته ساختمیش؟ ها؟
تورو خدا بمونین و بیاین بچه ها با هم باشیم ! تا وبلاگمونو اونطوری که میخوایم بسازیم !
هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟
میمونین دیگه؟؟

نه؟!
مرجان
این یوسف و سحل هی منو اذیت میکنن

سلی به عمو چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:18 ب.ظ

اصن همش تقصیر توئه که بچه ها اینجوری شدن ! خوب خونه بی بزرگتر همین میشه دیگه !خوب پاشو بیا کجا هستی؟
نکنه رفتی دوباره کربلا؟ بابا دلمون برات تنگ شده ! دیگه چه جوری باسد بگیم ؟ هیچ جا هم نیس که برم توش جیغ و داد بزنم که بیای ! عمو جون بیا اینجا گوش بعضی ها رو ۲-۳ دور بپیچوون ! مثه اینکه میخوان مثه تو کلاس بذارن واسه ما !یا شادیم یه مشکلی واست پیش اومده ! ماها خیلی نگرانتیم ! من نمیدونم چی شده ! ولی هر چی شده اگه خدا از من قبول کنه دعا میکنم حل شه ! ماها منتظرتیم عمو جون ! دلمون خیلی خیلی کوچیک شده واسه خودت نوشته هان حرف زدنات تورو خدا بیا اینجا ! حداقل هفته ایی یه بار ! اصن ماهی یه بار ! نه همون هفته ایی یه بارعمو جون ماها خیلی دوست داریم برگرد خواهش میکنم

سارا به سلی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:25 ب.ظ

=((‌سلی اینهمه اشک رو از کجا آووردی اسیسم؟!

گیلاس چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ

سلام به همه به جز یوسف و سحر
اییییییییش

خب مرجان راست میگه دیگه!
همه درگیر درس و کار و امتحان و این مزخرفاتن!
یک نمونه اش خود من! تا هفته دیگه پشت سر هم امتحان دارم. هر روز. بدون فاصله. هر چند روز یه بار ۱۰-۱۵ دقیقه میام نت یه سر میزنم. واقعا نمیرسم کامنت بذارم. هیچ جا!!!
بچه ها اینا دارن ناز میکنن! ولشون کنین !~ خودمون اینجا رو میسازیم بعدا حالشون گرفته میشه!!

شهرزاد خطاب به همه ی دوستان...... چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:37 ب.ظ http://shahrzad91r.blogsky.com

سلامم:
خوبید؟؟
من با مامی موافقم؛
ما ها قدر همدیگر و؛با هم بودنو نمیدونیم؛این کارا چه معنی میده اخه؟؟؟؟؟
همش بچه بازی...
درسته که میخواید کمی هم از دنیای واقعی به دور باشید ولی دلیل نمیشه....
بهتر از این ها میشه با هم موند و ساخت..خونه ای که با هزار زحمت بر پاش کردیم..
حالا هر کی با هر کی مشکل داره؛با خودش؛با وب با هر چی..ما همون درس خونده و فهمیده هستیم این کارا چه معنی میده؟؟؟
فرصت برای با هم بودن خیای کمه؛خیلی...
کاش یه کم منطقی تر بئدیم و جای این که سریع اعضا رو حذف کنید یه تجدید نظری تو کاراتون میکردین...
یه کنفرانس علنی که اجلار هم باید باشه و همه باید شرکت کنند بزرید با هم سنگتاون رو وابکنید...
از شوخی و خنده کم کنید و به مسائل جدی نگاه کنید...
با لج لجبازی هیچ چیز حل که نمیشه بدترم میشه و همه از هم دلگیر میشن...
هر کی صلاح خودشو بهتر میدونه ولی یه مقدرا قدر همدیگرو؛هم خونه هامون رو کاش بیشتر بدونیم....
از بعضی ها انتظارات و توقع بیشتر بد که متاسفانه این طور نشد...
اینایی که یوسف و سحر میگن شاید بزارید رو حساب بهانه جویی و لوس کردن ولی این طور نیست شاید جرئئ از مسائل باشه..
بله همیشه اختلاف نظر هست ؛نباشه آدم باید شک کنه..ولی میشه مسالمت آمیز همه چیرو حل کرد...
بهایش هم چیز زیادی نیست کهاینه که درست و حسابی به حرف های همه توجه بهش..تحمیلی که نیست..درسته نمیشه به هر سازی که هرکی زد رقصید ولی میشه امتحان کرد؛بابا شاید خوب بود در امتحان جواب داد...
چرا راه دور رفت آخه..نشد دوباره همون رویه اول...درسته که مدت زیادی نیت این وب رو زدیم ولی حد اقل توی این چند ماه اتنتظار پیشرفت بیشتری بو نا هاین که درجا بزنیم...
تا حرف میشه هموتون میگید هنوز چند ماه بیشتر نیست..
تا کی میخواید بگید چند ماه؟؟چشم رو هم بزاریم شده چند سال....
درسته امتحان ؛گرفتاری همیشه هست ولی این وب قبل از امتحاناتم کهدیگه الان برای بعضی ها رو به اتمام و برای بعضی ها دوباره شروع میشه همین بوده...
یه فرصت دیگه دادن به همه و تغییر بضعضی از چیزها همیشه موثر واقع میشه....
نشدم کسی ضررئ نمیکنه...
دیگه خود دانید.

مونا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:37 ب.ظ http://myblueweb.blogsky.com

سلام بچه ها
ببینید تا کسی میل قلبی نداشته باشه نمی تونه از روی اجبار بنویسه.
دلیل تعجب ما برای این بود که اعضای انصرافی اومدن و طی یه کامنت خداحافظی کردن .همین سلی که الانم هست تذکر داد و گفت که شوخی و خنده و ... رو حد نگهدارید. ولی انصراف نداد.
یا آقا رضا...
ولی آقا یوسف :
تو که این همه برای این وبلاگ دلسوزی کردی یه روز میومدی و توقعاتتو می نوشتی و اون وقت تصمیم می گرفتی.
می دونم که همه دنیا هم که بخوان تو و سحر عزیز برگردین نمی تونن قانعتون کنن. چون گفتم خودتون خواستین.
مرجانم راست میگه.برای هرکس محتوا یه معنی میده شما منظورتون رو از محتوا ننوشتید.یا نوشتی با دیدن خیلی چیزها مصمم شدم که انصراف بدم .اون خیلی چیزها چین؟ شاید واقعا یکی مثل تو به جمع ما بپیونده و همون چیزها رو ببینه و برگرده!
این طور اعصاب خودتون رو خرد می کنید ما چون دوستون داریم نمی خوایم انصراف بدین چون از نوشته هاتون خیلی چیزها یاد گرفتیم. همین پست سحر به نظر من خیلی پر محتوا و زیبا بود.
ما باید به هم کمک کنیم که نویسنده های خوبی باشیم.
به هرحال سحر و یوسف امیدوارم که اگه بر روی تصمیمتون مصمم هستید اینجا با کامنتهاتون برای پست هر کدوم از ما کمکمون کنید که بهتر و زیباتر بنویسیم.
امیدوارم که همه موفق باشن.

مونا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:38 ب.ظ

شهرزاد !
ساعتو نگاه کن!
با هم کامنت دادیم!

شهرزاد چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:44 ب.ظ http://shahrzad91.blogsky.com

هزارتوی تنهایی آپ شد................

شهرزاد چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:53 ب.ظ

این وب باید هر دوره دست یهک نفر باشه تا صابون همه به پوستمون بخوره و مدیریت و توقعات همه رو ببینیم..
ببینیم که چی میخویم و چی نمیخویم؛کی مثبت عمل کرد و کی منفی
کی باعث پیشرفت شد و کی باعث پسرف
این طوری فکر نمیکنم که مشکلی پیش بیاد..
یکی هر چی مطلب میخونه میگه مفید بود..یکی اینقدر مطلب سنگین خونده میگه نه؛مفید نبود..
تا آدم مقید بودن رو در چی میبینه..
الان به نظر من چیند پست اخیر محتوا داشت ولی تکراری بود..
سوژه جیدید نبود..
این هم مسائل پیرامون ما هست که میتونه سوژه باشه..
چرا فکرمون رو محدود کنیم..
هر کس در تخصص درسی که خونده قطعا مطلبی برای نوشتم داهر..
بابا اصلا یه مطلب تو وزنامه خوندی جال بوده و علمی بوده؛فلسفی بوده چرا نباید نوشت؟؟
از هر چی میهش بهره برد ولی خوب دیگه این به خاطر اینه که هر کسی به مقتضای سن و سال و درسی که خونده؛فکر و درکی که داره میتونه بنویسه..
اگر نتونست از دیگران کمک بگیره؛تلاش کنه و هدف داشته باشه.....
که بیشر ا فقط هستیم و میگیم یه چی مینویسم دیگه هدفی نداشته فقط پر کردن صفحه..
محتوا حتی میتونه تو یه جمله خلاصه بشه و درس رفت ازش...

شهرزاد چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:00 ب.ظ http://shahrzad91r.blogsky.com

یه نکته ای دیگه هم که باید بهش اشاره کنم اینه که ما اگر کامنتا رو بچلونیم شاید فقط چند نفر در مورد خود پست و موضوعش نظر دادن اونم نظر درستو حسابی؛بقیش دیگه هیچی ازش در نمیاد
آخ چرا باید این طوری باشه؟؟
همه یه نظر درست و حسابی بدن بعد پست بعد؛نیازی نداره که هر پست چن روز همین طوری بمونه و هیچ چیز درست و جسابی نوشت..
طوری باشه که بشه رفت ۴تا وب دیگه و تبلیغ وب رو کرد نه این طوری؛همه آشفته؛سرگردون؛
تا یکی انصزاف میخواد بده به رگبرا میبنیدش و زود اعصابتون خورد میشه و یا برای بعضی ها اصلا مهم نیست..چرا آخه؟؟

حسان چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:35 ب.ظ http://bliss.blogsky.com/

سلام من بازم اومدم. شما احتمالا با قالب مشکل ندارین چون با رزولوشن ۱۰۲۴ دارین نگاه می کنین. اگه رزولوشن بالا باشه مثلا ۱۲۸۰ در ۱۰۲۴ که من هستم یا بیشتر، همه چی به هم می ریزه. من پیشنهاد می کنم یه فکری بکنین. چون بالاخره با هر رزولوشنی ممکنه اینجا رو ببینن. من می گم خیلیا ممکنه نگن.

مرجان به شهرزاد چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:06 ب.ظ

قربونه شهرزی جونی برم

حرفات در مورد محتوای پست وبلاگ کاملا مورد قبول واقع شد

فقط در مورد نحوه کامنت گذاشتن هم بگم که نمیشه خواننده ها رو مجبور کنیم که طبق سلیقه ما ، نهایتا طبق سلیقه نویسنده کامنت بذارن ! الان رو نبین که خواننده این وبلاگ فقط خودمون هستیم و خود ما میتونیم رعایت کنیمو اونجور که اعضا دلشون میخواد کامنت بذاریم ! آیا میشه خواننده های جدید رو هم مجبور به اینکار کرد ؟ اصلا قرار نشده که حتما و حتما نظری واسه پستهای یک وبلاگ گذاشته بشه ! وجود کامنتدونی برای اینه که اگه خواننده بعد از خوندن یک پست نظر خاصی داشت یا توضیحی یا سوالی ، بتونه با نویسنده ارتباط برقرار کنه ! فقط همین ! ولی دیگه هیچ نویسنده وبلاگی نمیاد زور کنه که آقا هر کی مطلبمو خوند باااااااید کامنت مربوط به نوشته ام رو بذاره ... آیا همه کامنتهایی که واسه وبلاگ من ، وبلاگ تو و وبلاگ بقیه گذاشته میشه حتتتتتما در رابطه با پستمونه ؟

آیا خوشاینده که من بالای همه پستهام توی وبلاگ خودم بنویسم : لطفا کامنتی که میذارین بی ربط نباشه ؟ اصلا اینجور کامنتی به نظر لذتی برای نویسنده در بر داره یا نه ؟

اگه قرار باشه من خواننده هامو به زوره خواهش مجبور کنم نظری در مورد نوشته هام بده ، هیچ فرقی با این نداره که برم به وبلاگ این و اون و خواهش کنم به وبلاگم سر بزنن ! به نظرت اینم خوشایند میاد آیا ؟

شهرزاد به مرجان: چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:11 ب.ظ http://shahrzad91r.blogsky.com

ببین مرجان جونم؛شما درست میگی هیچ کسی نمیشه به ظور مجبور به کاری کرد ولی اونی هم که به این وب در آینده میاد اگر ببینه که هیچ کامنت بی ربطی وجود نداره یا حتی اگر هم تک و توک باشه به خودش اجازه نمیده که گند بزنه وب و زود پسر خاله بشه؛نمیگم وجود نداشته باشه ولی میتونه که اعتدال رو رعایت کنه؛نمیتونه؟؟؟
هر چیزی به جاش قشنگه؛منی که یه پست خوب میزارم دوست دارم که همه نظر خوب بدن؛یا دوست ندارم که خارج بزنه و یا اصلا فقط تایید کننند...
هر کمی تو وب خودش میتونه هزار تا کار کنه ولی مسئله اینه که این جا یه وب گروهیه و یباید حد وسط همه چی رعایت بشه...
حتی شوخی..با همین شوخی ها یه عده ای رفتند..
تو میتونی تو چت هم بر فرض محال این شوخی ها رو با دوستت بکنی دلیل نمیشه..
وقتی همه چی رعایت بشه کشی هم که در آینده میاد توی این وب به خودش اجازه ی خیلی کارها رو نمده..
صمیمیمت؛دوستی حد و جا ااره..
یک جاهایی هم نباید این ها باشه....
این توری مثل اینه که توی یک گروه موسقی چند نفر خارج میزنند..کلا نظم گروه بهم میریزه..غیره اینه؟؟؟؟

مریم چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:17 ب.ظ http://pinky.persianblog.ir

اینجا هم که صورتیه ...
خونه صورتی دوست داشتنی دارید

شهرزاد به حسان: چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:23 ب.ظ

شهرزاد به حسان: چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:24 ب.ظ

خوش اومدی دوست عزیز:
در اولین فرصت بهش رسیدگی میشه...
ممنونم ازت...

مرجان به شهرزادی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:10 ب.ظ

خب عزیزم همه ما هم قبول داریم که کامنتا بی ربط نباشه توی شوخی هم زیاده روی نشه ... مگه کسی مخالفت کرده ؟ نکنه میخوایین اینجا هم با چوب مردمو مجبور کنیم که چی بنویسن چی ننویسن ؟ کامنت معقول و با ربط گذاشتن چه بهتر ، نذاشتنم چه بد و چیکار میشه کرد ؟!!!! نمیشه که در کامنتدونی رو بست ! نمیشه که تاییدیه گذاشت چون کسی فرصت نمیکنه زود به زود بیاد تایید کنه .. حذف کامنت دیگرون هم اگه فقط به خاطر بی ربط بودنش باشه هم یه نوع بی احترامیه

جالبه خودمون میگیم کامنت بی ربط نذاریم بعد خودمون کامنت بی ربط میذاریم و بعدش خودمون به خودمون گیر میدیم و اعتراض میکنیم ((=

عجبا ((=

خب حالا آهای اونایی که با کامنت حاوی شوخی و بذله گویی مخالفین ! شوخی نکنین دیگه ((=

شهرزاد به مرجان عزیز: پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ق.ظ http://http

عزیز خودت داری میگی کامنت برا زمانیه که وجود کامنتدونی برای اینه که اگه خواننده بعد از خوندن یک پست نظر خاصی داشت یا توضیحی یا سوالی ، بتونه با نویسنده ارتباط برقرار کنه ! فقط همین !
این عینا جمله ی خودته...
پس یه کارایی میشه براش کرد..و همو حد اعتادالی رو که گفتم در شوخی خنده و محتوا..اگر رعایت بشه.. همه چی حله...
هر چی به جش قشنگه حتی شوخی..شما شوخی رو تو چت هم میتونی بگکنی تو وب خودتم میتونی این کارو انجام بدی لزومی نداره سر هر پستی که یه بدبختی با کلی امید نوشته و راجع بش تحقیق کرده و انتظار داره که واقعا ۴تا نظر درست و حسابی بذارند و بهش نوعی احترامه به نویسنده...
بیان مسخرش کنند و یا اصلا به محتوا توجه نشه..داره؟؟
این حقه؟؟
شاید بعضی ها خوشششون میاد ولی بعضی ها نه...
چرا نشه..هر کسی جای حرفه خودشو میدونه..حرف بی ربط جوابی جز بی احترامی نداره و کامنتش یا تاییدی میشه و یا پاکککک
به همین راحتی..این طوری جهار نفرم که از وب های دیگه میان اجازه بی احترامی چرت و پرت گفتن ندارند و حد خودشون رو میدونند...
دیگه نمیدونم..
خود دانید..
ببخشید جیارت منو..
یا حق!!!!

ر و ز ب ه پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:49 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

درود
امیدوارم که حال همتون خوب باشه
خوب فکر کنم که باید در مورد این یادداشت من هم نظر بدم !!
یادداشت بسیار جالبی گذاشتی سحر
واقعا به دلم نشست
خیلی وقت بود چیز این جوری کم دیده بودم!
یعنی این عمق دیدن یه چیز خیلی ساده از طرف کسی که خودش معمولا دوست داره چیزا رو خیلی ساده و همون جوری که هست ببینه!
نه جوری که قراره باشه!
(می دونم که حرفام گنگ هست اما خوب سحر تو خوب می فهمی اینارو.. )

شاید گاهی اوقات من هم همه چیز رو سبز می کنم !!! همه چیز.. حتی خودم.. لبسا هام.. اتاقم.. هر چی اطرافم هست رو سبز می کنم
این جوری رو ترجیح میدم به اینکه یه عینک سبز بزنم به چشمام!
آره اما فقط گاهی اوقات.. شاید برای چند لحظه..!!

این حس انعطاف پذیری و جاه طلبی ماها باعث میشه که ما دست به هر کاری بزنیم.

آره درست گفتی.. خیلی وقتا هست که از یه کاهی کوه می سازیم و چیزایی که خیلی کوچیک و بی اهمیت هستند رو بزرگه بزرگ می کنیم که اون خودش میشه مشکل..

می دونم که حرفامو می فهمی پس بیشتر از این توضیح الکی و بیخود نمی دم که سر تو رو هم درد بیارم!

~~~~
اما در مورد انصرافت:
اول که داشتم فکر می کردم گفتم اصن من رو سننه! (یعنی همون به من چه!) اصن سحر می خواد انصراف بده من چی کارش کنم ؟؟!!!
بعد که بیشتر فکر کردم گفتم نه بابا! سحر هست دیگه..
دوستمون هست.. باید در مورد این کارشم نظر داد دیگه!
(وگرنه خفم می کنه!!!!!)

شاید دلیل انصراف تو هم مث دلیل انصراف من اما خوب یه خورده متفاوت تر بودش اونم به دلیل اینه که هر آدمی مثل دیگری نمیشه (چشمک)

می دونم چه حس وحالی داری اما خوب احساس می کنم اینجا به کسی مث مثل تو و یوسف احتیاج داشت
احتیاج داشت.. احتیاج داشت.. احتیاج داشت

همین!!

در پایان فکر کنم این آخرین نظری باشه که من واسه یادداشتی از طرف سحر خانم میدم
به هر حال امیدوارم هر جا که باشی خوب و خوش و سلامت باشی
:دی

+ مراقب افکار منسجم خود باش!

++ شادکام و سرافراز در پناه اورمزد دادار..

سحر به ر و ز ب ه و شهرزادی پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ب.ظ http://darkscare.blogsky.com

سلام روزبه عزیز ...!!
ممنون از کامنتت واقعا ممنون ..!!
آره همه ی حرفات رو فهمیدم ..!!
در باره ی انصراف باید بگم که دلایلم رو به خیلی ها گفتم اینجا نه ولی از جملشون شهرزاده ..!!

شهرزاد عزیز از تو هم ممنونم واقعا نظرم رو تو حرفات حس کردم ...!!

امیدوارم اونطور که تو خواستی پیش بره ...

خدانگهدار ..<!!

سارا پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:32 ب.ظ

بی محتوا

گیلاس پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:55 ب.ظ http://monzo.blogsky.com

حالا باید چی کار کنیم؟؟؟

یوسف (اشک های مسیح) پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:20 ب.ظ http://www.irankorea.com/patogh

سلام بچه ها..اومدم آخرین راه کار خودمو بهتون بگم..همون راه کاری کع گفتید بگو تا ببینیم چی باعث پیشرفتمون می شه!!
همونجور که می دونید الان انجمن های اینترنتی محل خوبی شده برای گذاشتن پست ها با عقاید و ایده های متفاوت..جایی که کاملا دموکراسی برقراره و به دور از نظارت مدیران افراد طرفدار می تونن عضو بشن و به فعالیت دست بزنن!!..خوشبختانه اون جا همه اعضا به دور از یه پرسه زمونه و آزاد همزمان می تونن تو بخش مورد نظرشون حالا چه سیاست چه هنر و چه طنز مشغول به فعالیت بشن و هر کس بره در بخش مورد علاقه اش نظر بذاره..خب اعضای اون جا می تونن بعد از عضویت و خوندن طرز استفاده اون جا یه پروفایل درست کنن و مشخصاتشونو بنویسن و مثه یه کاربر فعالیت آزادانه داشته باشن!!..من خودم حرفه ای زیاد بلد نیستم..اما در همن حد که به سایت ور برم و پستی بذارم و نظری ارسال کنم بلدم..شما هم بیایید و قدم به قدم بخونید و یه نوآوری در ارتباطاتتون ایجاد کنید..حتی به دوستانتونم بگید عضو بشن و آزادانه فعالیت کنن..فعلا همینا به ذهنم رسید..اما بدونید زیادم سخت نیست و دوبار کار کنید همه اش می خوایین پست بذارین..در همه زمینه ها..اسمشو گذاشتم پاتوق..کافیه به این لینک برید و ثبت نام کنید: http://www.irankorea.com/patogh/profile.php?mode=register

بهرحال اگه می خوایین تنوعی باشه و پیشرفتی صورت گرفته باشه و کار جنبه عمومی و بگیره و یکنواخت نشه و زمان آزاد باشه حتما عضو بشین..اگه هم که نه هیچ..فعلا در حد آزمایشی من اینو ساختم و مطرح می کنم..هر کی دوست داشت حمایت کنه..اگه هم نه که هیچ!!..فعلا همین..
به عنوان مثال برای آشنایی می تونین به به فروم های ایرانی یا همون انجمن های ایرانی سر بزنید تا بفهمید این طرحی که مطرح کردم چیه: http://www.irankorea.com/patogh

یوسف پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:30 ب.ظ

اینم برای مثال یه فروم ایرانی بزرگ و پیشرفته که یه تصور ذهنی داشته باشین:
www.persian-forum.net

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد