« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

"قصه‌ی من و این همه عشق" /// توضیح واضحات

سلام جوجو ها
اول برای طولانی شدن این پست عذر خواهی می‌کنم
اما عقده ای شده بودم ....ببققققشید

***

دو ماهی بود که از آشنایی من و "بهار" می‌گذشت. شب با هم قرار داشتیم. نزدیکی‌های قرارمون بود که "ستاره" از دور به من چشمک زد. دلم لرزید. همین طور محو تماشای زیبایی "ستاره" بودم که نفهمیدم "مهتاب" از کدوم طرف پیداش شد. چقدر اون شب خوشگل شده بود. حتی یک خال هم رو صورتش نداشت؛ می‌درخشید و وسوسه می‌کرد. توی دلم گفتم، امشب قرار با "بهار" رو بی‌خیال شو؛ یا با "ستاره" برو یا با "مهتاب" باش.
هنوز از این فکر بیرون نیامده بودم که "باران" از راه رسید. خدای من، "باران" دیگه از کجا پیداش شد؟ می‌گفت باهاش قرار گذاشته بودم؛ اما من اصلا از قرار چیزی یادم نبود. فکر کنم فهمیده بود که من می‌خواستم با "بهار" خلوت کنم، اومده بود زاغ سیاه من رو چوب بزنه.
با خودم گفتم، طراوت و تازگی "باران" رو با هیچی نمی‌شه عوض کرد، بقیه رو قال می‌زارم و امشب رو تا صبح با "باران" می‌گذرونم.
دست در دست "باران" می‌رفتم که یک دفعه، "سحر" جلوی چشمام سبز شد. نمی‌دونستم چی باید بگم. اون من و "باران" رو با هم دیگه دیده بود. چند دقیقه‌ای تو چشمام نگاه کرد؛ می‌خواستم حاشا کنم. می‌خواستم بگم من این "باران" را نمی‌شناسم؛ که پیش‌دستی کرد و گفت: هیچی نگو. حرف نزن. من خودم همه چیز رو می‌دونم. من از دل باختن تو به خیلی‌ها خبر دارم.
از خجالت دوست داشتم آب بشم برم زیر زمین. دنبال بهانه‌ای برای فرار می‌گشتم. این طرف خیابان رو نگاه کردم، اون طرف خیابان رو دید زدم. گفتم شاید راهی برای فرار باشه، که دیدم "نسیم" و "سپیده" دارن از دور میان.
دیگه طاقت نیاوردم. ناخودآگاه گریه‌ام گرفت. چه‌کار باید می‌کردم. آخه من همه‌ی اون‌ها رو دوست داشتم؛ تا حالا فرصتی پیش نیامده بود که این موضوع را عنوان کنم.
دلم رو زدم به دریا، فریاد کردم: آهای "بهار عزیز"، "ستاره‌ی دلبندم"، "مهتاب زیبا" ، "باران خوشگل"، "سحر دوست‌داشتنی"، "نسیم قشنگم"، "سپیده‌ی نازنین"، به خدا من همه‌ی شما رو دوست دارم. خواهش می‌کنم منو درک کنید. من از هیچ‌کدوم شما نمی‌تونم دل بکنم.
سرم رو انداختم پایین و شروع کردم به گریه کردن. چند دقیقه بعد که سرم رو بالا آوردم، "ستاره" و "مهتاب" رفته بودند؛ از "باران" هم خبری نبود. "سحر" را هم پیداش نکردم. "نسیم" و "سپیده" هم از همان راهی که آمده‌ بودند، برگشتند. من موندم و "بهار". نگاهی به من انداخت؛ چیزی از اون همه هوس‌بازی‌ها به رخ من نکشید.
از چشماش می‌تونستم بفهمم که چی می‌خواد بگه. با خنده‌ گفت: اگه "بهار" رو واسه خودت نگه‌داری، همه چیز رو مال خودت کردی

*این مطلب زیبا برای یه آقاجون مهربون به اسم آقای گل محمدیه
* خیلی ممهربونه

***

آقا من یه نظر سنجی کردم و تنها کسایی که توی نظر سنجیدگی شرکت کردن ملجان جونی،‌موشی دم بریده و یوسی بودن... بنابراین ما به اتفاق آرا (رای من و ملجان مهم بود نه این دوتا چون که در زمره آقایون هستن) تصمیم گرفتیم که درباره زمینه های کم آوردن خانوما در مقابل اقایون صحبت کنیم
*اصولا خانوما در چند زمینه مقابل آقایون کم میارن که عبارتند از:
1- پررویی
2- تعصب بیجا
3- خودبزرگ بینی
4- خودخواهی
5- از خود مچکر بودن
6- توهم درستکاری و درستگویی مطلق و اینکه همیشه حق با اونهاست
7- این نکته از همه مهمتره و زمینه دروغگویی است.
الانم میخوایم در مورد این خصائص آقایون صحبت کنیم
آقا یکی بیاد بگه چرا اقایون نمیتونن اندکی این کروموزومی که باعث خجالت و شرمندگی میشه در خودشون تقویت کنن؟؟؟ ...... من میدونم ... دلیلش اینه که نسل این کروموزوم در خاک بیحاصل وجودی آقایون خشکیده و هرگز درخت خشک باری نمیدهد هرچند به هر جهت باشد و اینا
مردک سیبیل !!!!!!! یه سره هی غر میزنه ... چرا اینجوری رفتی چرا اونجوری اومدی چرا با این حرفیدی چرا با اون حرفیدی چرا که آیا؟ زیرا؟ .... میدونی دلیلش چیه؟ « کافر همه را به کیش خود پندارد»
چرا شما به اصطلاح آقایون متشخص با شعور با فهم و کمالات فکر میکنید که زنا ضعیفه هستن و شما قویه؟ شماهایی که اگر زنا نباشن گند برتون میداره... لباساتونو نمیتونید مرتب کنید و یه لقمه نون نمیتونید برای خودتون آماده کنید .... همیشه محتاج زنا هستید و از نظر شخصیتی وابسته اونها چرا انقدر خودتونو لوس میکنید ... یادتون باشه که توی زندگی اونی ضعیفه که با حرفاش و کاراش باعث تحقیر و توهین به دیگری بشه تو رو خدا دست بردارید از این نگاههای ابلهانه و بالا عینکی ... چرا از نوک دماغتون به این موجودات ظریف که رنگ و بوی زندگیتونو در همه حال تغییر میدن نگاه میکنید این خودخواهی مطلقه که شماها همیشه نسبت به زنا احساس مالکیت و قدرت میکنید... به خدا زنا از شما خیلی تواناترن و به دلیل همون تواناییه که اینهمه با شما ها صبوری می‌کنن.... فکر میکنید زنا نمیتونن مثل خودتون رفتار کنن؟؟
هر چی باهاش حرف میزنی انگار نه انگار ... یاسین به گوش یک حیوان چموشی قرائت میشه ... فکر میکنه اگر بهش میگی بله بله قربان و هر چی شما بفرمایید یعنی این که علی‌آباد خرابه هم شهریه و حق مطلقا با اونه ... نه بابا توهمه .. اکس زدید ... کلت به جایی خورده ... نمیدونم اما اینطوری که تو فک میکنی نیس... واقعیت اینه که زنا انقدر در علاقه و عطوفتشون غرق میشن که دیگه به لحاظ عاطفی دلشون نمییاد بزنن تو پر کته کله های از خودراضی ای به نام « مرد زندگی»... واقعیت اینه که زنها در تنها چیزی که به شدت ضعیف و دست و پا چلفتی و چلمنگ هستند عشق و علاقه و عاطفه است.
برعکس مردا که وقتی زنی رو دوس دارن انقدر مغرور و از خود راضی و گند اخلاق میشن که احساس تملک خفه شون میکنه و دیگه نمیدونن به دم خر گیر بدن یا در گنجه، زنها موم میشن و حرف گوش کن مثل کنیز زر خرید.... چرا تا یه زنی یه کمی از خستگی کار خونه ویا سرو صدای بچه میناله و ... زود سیبیلاتونو تاب میدید و میگید: « خوب منم از صب تا شب با یه مشت عمله و نکره ، ارباب رجوع و ... سر و کله میزنم یه سره جون میکنم که شکم شما ها رو سیر کنم و ارامشتونو تامین» به جای این حرفا یه نموره خاک سلولهای خاک تو سریتونو بتکونید و بفهمید زنه چی میخواد میدونید چی میخواد؟ زنه از شما محبت میخواد... همدلی و همراهی و همسویی میخواد دلش میخواد نازشو بکشید و بهش بیشتر توجه کنید ... این به خاطر این نیست که زن محتاج این مقوله است و بدون این نمیتونه زندگی کنه ... نه ... این برای اینه که خاصیت زن اینه که تا دوست داشته نشه، غرورش اجازه نمیده دوست داشته باشه و محبت کنه... انگیزشو از دست میده و نمیتونه اونی باشه که باید و همه اینا هم برمیگرده به اینکه زنها مثل مردها از خودراضی نیستن و تحت هیچ شرایطی نمیخوان خودشونو تحمیل کنن
تو رو خدا بیاید یاد بگیرید انقدر دروغ نگید... چرا تو که رفتی خونه مامانت میگی من نرفتم، چرا تو که شونصدو هفشتادصد تا دوس دختر داری زل زل تو چشای رفیقت نگاه میکنی و میگی : « عزیزم فقط تو توی زندگی منی و ماه من» اما نمیگی که این ماه شاید درخشانتر باشه اما در احاطه هزاران ستارس.
یادت باشه که زنا چیزی دارن که شاید شما بهش بگید حس ششم و شاید هم انکارش کنید در هر حال چیزی از این قبیل نیست، یه حس مطلق و متبرکه... حسی که به محض اینکه احساس خیانت، حماقت، دروغ شنیدن، عدم تعهد و ... کنند مثل یه آلارم با صدای وحشتناک توی مخشون زده میشه ... چیزی مثل صور اسرافیل.
یه زن رو هیچ چیز جز خیانت و دروغ مرد زندگیش ( حالا خواه همسرش، خواه دوستش و خواه عشقش) نمیتونه بشکنه پس فکر نکنید هر چی خودشیرین تر، دروغگوتر، زبون باز تر و یا پرخاشگر تر باشید موفق ترید ... زنا رو درک کنید و دوست داشته باشید تا دنیاتون بهشت باشه و یادتون باشه که یه ارتباط دوطرفه است و باید فاتحه ارتباطی رو که گاه گاه دوطرفه بشه خوند. برای اونی که میاد سمتت پشت چشم نازک نکن و برای اینکه بری و یه ارتباط دوطرفه رو برقرار کنی استخاره.... .
یادتون باشه که زنها چیزی فراتر از بردههای جنسی شماها هستن که هر وقت فیلتون یاد هندستون میکنه یادتون می افته بهشون محبت کنید و یا اینکه تا وقتی بهشون محبت می‌کنی که اون بهت علاقه مند بشه و وقتی که باید محبت کنی خودتو بکشی دنبالت و به ... تت بگی دنبالم نیا بو میدی..... و طرف رو داغون کنی


ببخشید اگر یه جاهایی زیاده روی کردم ... قصدم همون یه عده خاص بود و نه بیشتر
امیدوارم ناراحت نشده باشید


* پ.ن :
1- طی یک پیام کوتاه یا همان پیامک دریافتیدم که موشی دم بریده به علت زیاده روی و شکم بارگی در بیمارستان بستریه .... اللهم اشفع کل مریض
2- درد بگیری موشی و ملجان ... خوبت شد موشی که توی بیمارستان سولاخ سولاخت کردن ... چرا من این شلکک‌ها رو ندارم
3- مرجی تو شکلکا رو بزارررررررررر و عسکشم هم هم
4- پی نوشتا هم ترکوندن
5- زت زیاد




** به شانه ام زدی که تنهاییم را بتکانی؟؟؟ به چه دل خوش کرده ای؟ تکاندن برف از دوش آدم برفی؟

نظرات 81 + ارسال نظر
مرجان سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:51 ب.ظ

خوندم

خوب کاری کردی
روسفید شدم آباجی خانوم؟؟؟؟




ملجااااااااااان جونم ( گریییییییییییییییییه) من حتی اینجا هم اون شکلک ها رو ندارم گریههههههههههههههههه اونم از نوع عر عررررررررررر

مرجان سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ب.ظ

چندتا نکته خیلی جالب توی متنت دیدم که جمع بندی میکنم توی کامنتم میذارم

بنفشی میخوای شکلکهای توی متن رو اضاف کنم ؟

زود بیایا
میخوام ببینم چی جمع بندیدی


اره میخوام
اینجا هم میخواممممممممممممممممممممممم

مونا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:53 ب.ظ

اووووووووووووووووووووووول
جایزم کووووووو؟؟

زررررررررررررررررشک
آبجی ملجان اول مونایی خانوم جون
اگر ایدیتو داشتم زودتر خبرت میکردم ( چشمولک)
بوووووووووووووووووووووس

مونا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:54 ب.ظ

دوووووووووووووووم!
اول نبودم!!!

عزیزم مهم اینه که همتون در قلب من اولیددددددددد


بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

غریبه سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام سلام

پنجم پنجم پنجم

زودی میام آبجی ..

فعلا ..
یا حق

سلام داداچی

تو اولی همه اولن همه همتون اولید و نمرتون بیسسسسسسسسسسته

زود زود بیا منتظرتم
حق یارت

سارا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:38 ب.ظ

من اولم..همینی که هست .. مگه نه بنفشک؟!

سارا جونی من که اولش گفتم
همتون اولیددددددددددددد


بوسسسسسسس

ندا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:05 ب.ظ

سلامممم خوبی خانومی؟
نمیدونم چرا ولی وقتی خوندم این شعر یادم افتاد.

سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه ی تنها دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه ی تنها دل تنگ
پیش این سنگدلان...تو بدان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
چه دل آزار ترین شد... چه دل آزار ترین
ـــــــــــــ
خوش باشی
تاااا دوباره

ندا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:06 ب.ظ

امیدوارم حال موشی زیاد بد نباشه
اگه خبری گرفتین به منم بگین و سلام منو هم برسونین
ممنون میشم

سارا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:06 ب.ظ http://saaaraaa.blogfa.com

آفرین بنفشی...منم با این حرفات موافقم...ولی کوش گوش شنوا؟!

عمدتا مرد ها ۳ دسته هستدن:
یا اینکه سر براه و عاقلند و میدونن که مرد چیزی بالا تر از زن نیست و زن چیزی کمتر از مرد نداره و تفاوتشون خلاصه میشه توی عاطفه و احساسشون و این احساس رو ستایش میکنن و بهش احترام میذارن(که جر تعداد معدودی الان از نمونه متاسفانه یافت نمیشه...نگردید که دارن منقرض میشن)

یا اینکه چنان خودخواه و زبون نفهمند که تا با یکی از همین ضعیفه ها جور میشن انگاری خدا آیه نازل کرده که عزیزم...قلدر جان...این زن بردته...هرچی میگی باید بگه :چشم
اگه گفت که..: به به...به به...چه خانوم با شخصیتی...ببینم کجای کارش ایراد داره بهش گیر بدم..اگرم نزد که حکم بزن بکوب و محکوم کردنش و کشتنش و فحش دادنش ررو تو آشمونا نوشتن...میگی نه؟ واسا تا اصغر آقا جیگرکی رو صداش کنم.

دسته آخر هم که انگار توی هپروت بسر میبرن...یهو رگ غیرتشون میگیره و ول میکنه....مثلا یه جا که باید متعهد و متعصب باشن مثل کلنگ زنگ زده ی حاج ابراهیمن...اونجا هم که نباید باشن هی شر و ور می گن و از روی شکمشون حرف مییزنن. حالا خوبیشون اینه که این وسط یه کمکی هم قدر خانوماشون رو میدونن.



شما هم هی نیاین اینجا بشینین واسه من از مردا و اینکه خیلی اله و بله هستند حرف بزنین که هرچی بدبختی میکشیم از همین اخلاقای بیخود خودمونه و لیل به لالا گذاشتن های بیخودمون و اینکه فک کردیم هرکی پشت لبش یه بذر یونجه پاشیدن رو میشه بهش احترام گذاشت و مدام محبتش کرد.
تو زندگی همه چیز باید روی برنامه و به اندازه کافی باشه...اگه هر روز بشیینیم قربون صدقه اینا بریم و هرچی گفتن بگیم چشم..سر ۶ ماه نکشیده باید کاسه کوزمون رو جم کنیم و بریم کشکمون رو بسابیم.

هزار بار هم که یه نفر رو از یه دنیا بیشتر دوست داشته باشیم نباید اتین مسئله رو بروش بیاریم و خیلی لوسش کنیم چون ممکنه خیالش از بابت عشق مثلا عمیق ما راحت بشه و بره دنبال یکی که کمی براش عشوه و ناز کنه...کلا ناز کشی و منت کشی تو ذات مرداس...باید همه یاد بگیریم تو حرفامون یه مثقال هم بگیم : نــــــــــــــــه...

---------

موشی آدرس بده بیام عیادتت...

من فرم نظر خواهیتون رو ندیدم کجاس اونوخت؟!

الان با من بودی خیلی حرف زدی؟!

سارا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:08 ب.ظ

سلام ندا جون جون جونم....


من فک میکنم که موشی بر اثر کلام ما رفته بیمارستنان...ینی بیمارستان رفتنش مجازیه نه واقعی عسیسم

بنفشه سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام بر کته کله های عزیز

بابا برید پستو بخونید به جای اینکه سر اول دومی دعوا کنید

دخترا بدویید تا پسرا نیومدن هُل ِ تون بدن بخورید زمین

یوسف سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ب.ظ

سلام بنفش جونم..باز شروع کردی.. :دی
عزیزم ما کم رو و خجالتی هستیم موقعی که شما جیغ جیغ می کنی یا دستور می دی!!..عزیزم ما غر می زنیم چون اگه آزادت بذاریم بی جنبه ای و کار دست خودت و زندگیت می دی!!عزیزم..شما اگه قوی بودی اونقدر زود رنج و لطیف و آسیب پذیر نبودی!..عزیزم سوره نساء رو یه بار مرور کن!!

می دونی بنفشه جون هر چند شما زنا ناقص العقلین اما خب من اعتقاد دارم زن و مرد در کنار هم تکمیل می شن!!..می تونن تو یه زندگی برابر باشن از اون جایی که هر کس وظایف خودشو انجام بده..مرد واسه شکم زن پول و خوراک و لباس میاره..زن هم می شوره و می پزه..حالا اگه می خواد بیرونی بره..کلاسی بره..یا کار کنه اشکالی نداره..به شرطی که به ۴چوب خوانوادگی و روابط زناشویی آسیب نزنه..کی گفته مرد برتره یا زن برتره..یا چرا به مسله دید جنسی دارید؟!..همونجور که مرد نمی تونه تنها باشه زن هم نمی تونه..هر کس بگه مزخرف گفته که زن تا آخر عمر با روانی پاک می تونه تنها باشه یا برعکس..بهتره واقع بینانه به مسله نگاه کنیم..مرد به عنوان جنس اول خدا خلق شده و تو قرآن هم گفته شده و بعد از اون زن..این وسط به دلیل یه سریصلاح دیدهای الهی به زن گفته شده آروم باشه و گستاخ نشه..متاسفانه امروز زنا برای گرفتن حقشون گستاخی می کنن و فقط چون به جنس مرد حسادت می کردن دست به مبارزه می زنن..چه اشکال داره یه زن می تونه زندگیشو با لذت بگردونه و مرد هم همینطور...وقتی با رضایت باشه دیگه چه اعتراضی هست؟!..خب یه سری سنت های احمقانه ای تو جامعه هست که خب با همت خودتون درست می شه..اما تا بوده همین بوده..مگر این که به جای ناسزا گویی و گستاخی بشینید منطقی و با هنجار یه راه حلی براش پیدا کنید..شما زنا حتی نظر جنس خودتونو قبول ندارید..بس حسود و خودخواهید..این باعث شده عقب بیفتید و هیچ وقت یه نظر واحد ازتون در نیاد!!..تا زمانی که احتلاف عقاید تو شما باشه همیشه وضع همینه..ما مردا به یه نظر واحد می رسیم چون علاوه بر صلاح کار خودمون به صلاح کار شما هم فکر می کنیم..اما شما عمریه که فقط به فکر خودتون هستین و بازم زبونتون درازه!!..البته بلانسبت بعضی ها..به استثناها کاری ندارم..خب فعلا تا همین جاشو داشته باشید..چون من باید برم..

بنفش جونم نالاحت نباش می دونم شوورت خیلی کتکت می زنه و بابات همیشه با کمربند لهت می کرده..من الان تورو شکا یک سایکوپت نارسیسم و فمنیست می بینم که می خواد کله به تن پسرایی که یه عمر به امید شماها زندگی می کنن نباشه!!! :((

خرموشناز سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:33 ب.ظ


سلام بنشفی جونم هنوز نخوندم
میام

غریبه سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:24 ب.ظ

و باز هم سلام

راستش برای پست قبلی (نوشته مرجان !) بجز متن کامنتم ٬ یک مطلب نیمه انتقادی هم به دلیل نحوه نگارش این گونه مسائل در وبلاگ گروهی مون نوشته بودم که ... بعد از اندکی تعمل ٬ از خیرش گذشتم و با وجود زمان زیادی که برای یادداشت کردنش صرف کرده بودم ٬ کلا پاکش کردم ٬ اما ... الان احساس میکنم که شاید ارسال کردنش خیلی هم خالی از لطف نبود !..

اگر دوباره فرصت مناسبی پیدا کنم ٬ حتما نظرم رو در مورد این زاویه نگاه خواهم نوشت ..

فعلا ..
یا حق

آقا موشه مرحوم :(((((( سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ب.ظ

اول از همه تو روح همتون

دومم انقد ضعف دارم که زوری اومدم دو دقیقه پشت کامی ببینم چه خبره پشت سر من چی میگین

سومم هنوزم معدم درد میکنه بعد ۹ تا آمپول و سه تا سرم چی از آدم میمونه

آقا کمفوت آإ میوه کادو گل هرچی دوست دارین برام بیارین خیلی دوست دارم

دکتر گفته اگه زیادی حرص بخوری عصبانی بشی ناراحت بشی باید معدتو بکنی بندازی ور سگ بمیری یعنی من افسردم الان !!!!!!!!
تازه زیادم گفته پشت کامی نشینم عوارض داره

هیچی دیگه محبت یادتون نره

خوب گفتم تو روحتون واسه چچی؟ من سه روز ور رفتم دل درد گرفتم این تقویمو دیکشنریو هزارتا کوفتو زهرمار اضافه کردم گفتم نظرتون چیه حالا تشکر بخوره تو سر من دیگه ازتون نظر خواهی نمیکنم زبوووووووووووون


گیلاس جون این دیکشنری تا هست اون جستجوی کتاب کار نمیکرد لینکشو بعدن اضافه میکنم اصلا لینکشم یادم رفته

بنفشی اصل حالم خوب نیست میخونم بعدا میام

از غریبه به موشی سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ب.ظ

سلام داش موشی

کجایی بابا ؟! بد نبینی جووووون !! چی شده ؟! اتفاقی افتاده گل پسر ....

منتظر خبر بهبودت هستم هااا .. هر چه سریعتر خودت رو به عنوان یک فرد سالم معرفی کن (!) وگرنه به مونا میگم ۱۶ تا آمپول دیگه بهت بزنه هاا...

با آرزوی سلامتی ..
یا حق

گیلاس چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:36 ق.ظ

با خوندن پست تو و مرجان به زن بودن خودم شک کردم!!!!!!
شما نمی خواین این تیر و تخته و سپر و نیزه ای که دستتون گرفتین بندازین؟؟؟؟

گیلاس چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ق.ظ

اون ۲ تا پاراگراف آخر رو شدید باهاتم!!!!
شکم کم شد!!!

یوسف چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:06 ق.ظ

من که می دونم شما ضعیفه های پیشی صفت تو غذای موشی مرگ موش ریخته بودین!! :((

بنفشه چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:11 ب.ظ

یوسف باز تو به میدون رسیدی؟؟؟
باز افسار بریدی؟؟؟؟

اینم جواب من:
نه عزیزم شما داد میزنید چون =جز نعره کشی کار دیگه ای بلد نیستید چون انقدر مغزتون فندقیه که منطقی جز زور گویی ندارید

ما آسیب پذیریم و دلیلشم ظرافتمونه نه مثل شما سیبلهای گردن کلفت خشک خشن




ما اگر ناقص العقل نبودیم شما بی عقلا رو انتخاب نمیکردیم که.... برو از استادتون بپرس.
مغز زنها کوچیکتر از مغز مردهاس اما چین خوردگیش بیشتره و این باعث میشه که کاراییش هم بیشتر باشه ... این نشون میده که مردا فقط بلدن هیکل گنده کنن ... برو از استاد فیزیولوژی و فیزیو لوژیک تون بپرس

من نگفتم که زنها و یا مردها میتونن با روانی پاک و ... بدون توجه به برخی مسائل زندگی کنن من گفتم مردا اولین موضوعی رو که بهش فکر میکنن همینه و بعد میرسن به مسائل بعدی
بعدشم میشه بفرمایید چرا فک میکنید اگر زنا ازادی عمل داشته باشن از 4چوب خانواده دور میشن در حالی که آقایون خودشون صد ها پله هم نه صد ها پلکان از زنا بدترن؟؟؟

در ضمن کاملا حق با تو (‌هر چند که خالی بستی و گفتی توی قرآن گفته ... اگر راس میگی مصداق بیار... خدا گفته من دنیا را خلق کردم در N شبانه روز اما نگفته کدوم اول و کدوم ثانی هستن) و خدا مرد رو جنس اول خلق کرده و دلیلشم اینه که مردا رو چکنویس کرده تا خانوما رو بهتر بیافرینه

زنا گستاخ نمیشن اما وقتی ببینن شما پاتونو بیشتر از گیلیمتون دراز میکنید و زور میگید و اونا هم زورشون به شما هیکل!!!! ها نمیرسه مجبور میشن مثل خودتون رفتار کنن ... این رفتار تنها نتیجه برخورد خود شماس
ببین زنا هیچ وقت به جنس مردا حسادت نمیکنن، شاید به آزادی اونا حسادت کنن و اونم دلیلش اینه که شماها آزادیشونو صلب میکنید یا محدود ... اما این فکر رو از مخیله ات دور کن که زنا به مردا حسادت میکنن

این ناهنجاریهای احمقنه (به قول تو) هیچ وقت حل نمیشه چون شماها هنوز قبول نمیکنید که زن هم مثل یه مرده شاید از لحاظ بدنی ضعیفتر باشه اما به لحاظ روحی خیلی قویتره و میتونه حتی بهتر از یه مرد باشه ... مادامی که شما واقعیت رو قبول نکنید نمیشه با شما حرف زد

منم همینو میخوام بدونم که چرا شما فکر میکنید همه چیز دونید ؟؟؟ در حالی که اکثرا همه چیز رو خراب میکنید و میخواید همه چیز رو با زور پیش ببرید


تو هم فهمیدی شوووور من هی منو میزنه؟
کلاتو بزار بالاتر داداشی هم تو هم اون داداشای دیگه
نیاید از من دفاعیات کنید هااااااا الهی به زمین گرم بخوره این شووور من


اما خدایی اینو خالی بستی
من یه بار از بابام یه سیلی خوردم یه بارم دستمو کشیده
متاسفانه وقتی داشتم این پست رو مینوشتم دلم برای مردها و فرشته هایی مثل بابام سوخت چون در عین خشکی و جدیت خیلی هم مهربون و مراعات کننده هستن



پس بالاخره اعتراف کردی که یه عمر به امید ما زنده هستید؟؟؟!




بنفشه به امین چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام داداچی

من نمیخواستم ناراحتت کنم
شاید حق با تو باشه
اما من ترجیح میدم که به جای اینکه بشینم و درباره مسائل اجتماعی فکر کنم و یا اونا رو کپی کنم بیام و از مسائلی که در دسترسه و مشکل ما ها ست و از توی مخمون میاد و کپی نیست و سوالاتمونه استفاده کنم

به هرحال فکر میکنم توی این بحث ها هم میشه چیزای خوبی یاد گرفت مثل این جمله یوسف: «خب یه سری سنت های احمقانه ای تو جامعه هست که خب با همت خودتون درست می شه..اما تا بوده همین بوده..مگر این که به جای ناسزا گویی و گستاخی بشینید منطقی و با هنجار یه راه حلی براش پیدا کنید..شما زنا حتی نظر جنس خودتونو قبول ندارید....این باعث شده عقب بیفتید و هیچ وقت یه نظر واحد ازتون در نیاد!!»

پس میشه از چیزای پیش پا افتاده هم چیز یاد گرفت

در هر حال اگر چیز دندونگیری توی پستم نبود ببخشید در حد بضاعت بود

بنفشه به گیلی چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ب.ظ

گیلاسی جونننننننننننننننننم

اینم شد کامنت؟؟؟
جدا من و ملجان اینطور هستیم؟
برای شما نقش خروس جنگی یا شوالیه رو بازی میکنیم؟؟؟؟


ما فقط میخواستیم نظراتمونو بگیم



اصلندشم ملجانی بیا با همه قهر کنیم
مارو باش که داریم از حقوق کیا دفاعیات میکنیم

بنفشه به سارا و مونا و ندا چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ب.ظ



سارا جونم خیلی ماهی که از من طرفداریدی

مونا چرا نظری ندادی؟؟؟؟


ندا خیلی قشنگ بود این شعره
من خیلی دوسش دارم
میزارم تو پست راوی قصه
بدو بیا

لیلا چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:30 ب.ظ

سلام به نظر من حرفاتون دفاعیاتتون همه خوبه به حقه به جاست
اما دولتمردان هیچ فقط راهی برای این دفاعیات شما نمی زارن از بنیاد خرابه وقتی هنوز مثل یه کالا باهامون رفتار می شه
نمونش ازدواج موقت
نمونش .........
اوهههههههههههه چی بگم آخه هممون می دونیم
فقط باید تا اونجا که می تونیم بتونیم با بودنمون ثابت کنیم که زن یعنی شکوه یک زندگی خوب عالی و همچنین این شکوه با یک مرد به اوج می رسه که همیشه یار و یاورش باشه نه با چند تا حرف الکی آی لاف یوووووو

خرموشناز چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:34 ب.ظ

بنفشه جون خیلی قشنگ نفشتیا
می گم هر وقت سام بیاد می گم بیاد اونم بخونه یاد بگیره
بعد همش برا من پفک بخره هاااااااااااا

سارا چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:53 ب.ظ

بنفشه تو اصلا کامنت من رو خوندی؟!


بزنم لهت کنم حالا ؟!

مونا به بنفشه چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:01 ب.ظ

سلام عزیزه دلم!
اون بهار و ستاره و مهتاب و ... که اولش نوشته بودی خیلی به دلم نشست.

دست آقاهه درد نکوله!
می دونی ، به نظر من مردا ( آقایون نخونن!!) یه جورایی افراط و تفریط می کنن توی بعضی چیزا !
مثل همینایی که خودت گفتی چرا دیر میای و کجا بودی و...
و ما زنها هم برای اینکه از حق خودمون دفاع کنیم
بیشتر اگه مرد بدبینه بدترش می کنیم!
من خودم بعینه دیدم که خانومی که میدونست شوهرش بدبینه مخصوصا لجبازی می کرد.
همون طور که به مرجان هم گفتم این مشکل از خانواده اوناست..
ولی من احساس می کنم وقتی یک مرد این پستو می خونه بیشتر شمشیرو از رو می بنده!
می فهمی چی میگم؟
ما داریم مثل پدر و مادرای اونا بهشون تلقین می کنیم !! شاید باورت نشه ولی اونا بیشتر از اینکه به قصدی که از اینا حرفا داریم فکر کنن ناخودآگاه توی ضمیرشون جا می گیره که به به به به!
هر وقت زنم اذیتم کرد منم با این کارا که میدونم ازش متنفرن حالشو می گیرم!!!
درسته که ما حق طبیعی مون رو می خوایم اما من این روشو نمی پسندم!
با اینکه بعد از خوندن پستت به عنوان یه دختر کیف هم کردم!!1
من مثل همه زنها این آرزو رو دارم که مردا هم ما رو درک کنن!
ولی ما خیلی وقته از این روش انتقاد و انتقاد و انتقاد جوابی نگرفتیم!
همین پدر من!
دقیقا اگه ازش انتقاد کنی بدتر میشه!
در نتیجه ما باید با احترام و رفتاری که با اونا داریم بهشون بفهمونیم که چه طور باید باهامون برخورد کنن..
هرچند این روش ما رو خسته کنه..
ولی باید صبور بود عزیزم..
ایشاا.. یه روزی همون قدر که آقایون ایرانی دوست دارن ما انتظاراتشون رو برطرف کنیم
اونا هم به انتظارات ما احترام بگذارند...
( ببخشید پر حرفی کردم..)

مونا خطاب به موشی چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:11 ب.ظ

موش موشی
آخه چرا این طوری شدی؟؟؟

موشی هی پنیر خوردی این طوری شدی؟
یا توی غذات مرگه موش ریختن؟؟؟
امیدوارم زود زود زود خوب بشی...

بای بای

شهرزاد چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:12 ب.ظ

سلامم بنفشه خانومی گلم:
خوبی خانوم؟؟؟
اول بگم که متن زیبایی رو انتخاب کردی؛خیلی زیبا و نکته ای بود...
دوم اینکه
دورد بر تو..
درود
بیا یه انجمن حمایت از حقوق زنان درست کنیم؟؟؟
چی شده اینجا..
میبینم که خانوما رفتن یه طرف آقایونم رفتن یه طرف....
بنفشه جون این مشکل تو جامعه ی ما که یه جامعه ی مردسالار بوده و تا حدودی تغیر کرده ارزش های ارمانی و انسانی به سختی قابل حله..اونم با وجود مردهای غیر منطقی ما...
موشی جونم مواظظب خودت بیشتر باش...
با آرزوی سلامتی برای همه...
درود بر تو زن ایرونی....

نگین به بنفشه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:34 ق.ظ

سلام بنفشه جان
قصه تو خیلی قشنگ بود
بهار اونقدر معرفت داشت که بمونه
اری به این ندارم که با بهار همه چیز هست
ولی بهار موند
چون خواست بمونه

و درباره اون نظر خواهی ... احیانا توی مدتی بود که من نیومده بودم نت چون اصلا خبر نداشتم گلم ...
و درباره مطلب مربوط به نظر خواهی
خیلی خوب نوشتی .. چرا معذرت خواهی ؟
آدمی که حرف درست بزنه و یا اینکه به نکاتی اشاره کنه که شاید خیلی ها نمیبیننش و یا میبینن و هیچی به روی خودشون نمیارن .. نیازی به معذرت خواهی نداره
اتفاقا باید تشویقش کرد ...
راستش نمیتونم بفهمم چرا ... خودمم خیلی دربارش فکر کردم
گاهی وقتا میشه اقایون به خودشون حق سین جین کردن و سوال پرسیدن که کجا بودی
چرا اینکارو کردی یا هر چی دیگه رو میدن
ولی وقتی میشی مثل خودشون و میپرسی کجا بودی و چیکار کردی
عصبانی میشن !!
در حالی که زن نباید بشه !! باید توضیح بده
معمولا اشتباه خانما همینه
از همون اول باید طرفشونو بشناسن ...
ولی اگه دیدن که این حرفا رو قبول نداره بشن مثل خودش
محبت به جا .. دوست داشتن به جا ... زیادی هر چیزی بده !!
مثل دارو که زیادیشم مریض میکنه !!
معمولا این مطلب خودنده میشه
یا حتی بحثم پیش بیاد آثایون دربارش صحبتم میکنن
حتی شاید قبولم کنن
ولی ... عمل بی عمل !!
خیلی هام نه .... با وقاحت قبول نمیکنن
و خودشونو میزنن به کوچه علی چپ !!
هوارتا بوسسسس

نگین به یوسف پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:36 ق.ظ

یوسف خوبیییییی ؟
اصلا چرا همه جا باید آتیش بسوزونی ؟
بشین سره جاتتتتت ... اههههههههه
آفرینننن ... به تو میگن پسر خوبببب
بیا این شکلاته ماله تو ...
بذار موشیم بیاد
شنیدم اونم پسر گلی بوده به اونم شکلات میدم

از غریبه به بنفشه ٬ مرجان و ... همه اع پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:42 ق.ظ

سلام سلام سلام

و یک سلام مخصوص هم به آبجی بنفچه (!) که همیشه با طرز برخوردش من رو مغلوب میکنه !.. آخه بشرزاد ، کی گفته که من ناراحت شدم یا اینکه در کتیبه غنی حضرت عجل ، چیز دندونگیری یافت نمیشه ؛ هان ؟! جونه من بگو کی بوده تا خودم سرش رو بذارم رو سینه اش !! اصن چیز کن ، میخوای آلبوم بده قبرستون تحویل بگیر !! چطوره ؟!

به نظر میرسه که بهتره خودم به زبون خوش نقدم رو بنویسم ، آخه احساس میکنم که داره بی دلیل سوء تغذیه برای بعضی ها پیش میاد و کار الکی الکی بیخ پیدا میکنه .. پس :

به نام خدای زیبایی ها و باز هم سلام !!
مطالبی که در سطور پایین میخونید رو خواهشا به پای غریبۀ بی گناه نگذارید !.. این سوسول بازی ها کار هیچ خائنی نیست جز امین که الهی ... (دعای خیر یا شرّش رو میذاریم به انتخاب خودتون !) به عنوان یک دوست (البته اگه لیاقتش رو داشته باشم !) و یک عضو کوچک در این خانواده بزرگ ، مایلم چند نکته رو به سمع و نظر دوستان برسونم .. راستش مواردی که میخوام بهشون اشاره کنم ، حاصل یه دوره آموزشی است که سالها پیش (یعنی دوران دبیرستانم !) در اون شرکت داشتم و قصد دارن اصل موضوع رو به صورت فشرده در چند بند تقدیم تون کنم .. موضوع اون کلاس "چگونه بحث کردن" بود .. در اون دوره کوتاه ، استادمون که امیدوارم هر کجای این عالم هست ، خدا حفظش کنه ، به ما آموخت که چطور فکر کنیم (در یکی از جلسات آغازین کلاس بهمون گفت : بچه ها ، لطفا 30 ثانیه در مورد یک موضوع خواص فکر کنید ! جالب بود که هیچ کس نتونست بیش از 10 ثانیه دوام بیاره !.. بعد گفت : وقتی حتی نمیتونید روی موضوعی 30 ثانیه تمرکز کنید ، چطور میتونید در موردش بحث کنید ؟! و این چنین بود که ما به ضعف خودمون در این زمینه پی بردیم ... بگذریم !) چطور یک موضوع خاص رو بررسی کنیم ، چطور سر صحبت رو باز کنیم ، چطور بشنویم ، چطور بگیم و ... خلاصه طریقۀ یک مباحثه موثر و مفید رو به بهمون آموخت .
هر چند که در اون زمان ما هنوز سرمون بوی قرمه سبزی یا شایدم قیمه بادمجان (!) میداد اما تونستیم چیزهای زیادی ازش بیاموزیم و حداقلش این بود که فهمیدیم : "بزرگ ترین نیاز بشر امروز ، ایجاد ارتباط است ؛ ارتباط نیاز به صحبت کردن داره و صحبت هم چیزی نیست جز مباحثه ای دو یا چند طرفه .. هر چه ما مباحث بهتری باشیم ، قاعدتا قادر خواهیم بود که ارتباط وسیع تری رو برقرار کنیم و در نتیجه ، در عصر حاضر نسبت به سایرین ، انسان های مفید و موفق و موثرتری خواهیم بود ."

پس بشنوید گوشه ای از نقد من رو بر مطالب گفته شده توسط مرجان و بنفشه :
قبل از هر چیز ، تشکر میکنم از گروه بمی (بنفشه ، مرجان ، یوسف !) که با مطالب شون ، سر رشته آغاز مباحث فرهنگی - اجتماعی رو در خونه مون به دست گرفتن و به گونه ای باب تازه ای رو به روی پست گذاری باز کردن .. به خاطر خرق عادتی که این عزیزان از خودشون ول دادن ، بسی ممنون و متشکرم !! (همون ایول سابق) به نظر من ادامه دادن این راه ، نتایج بسیار جالب و شگفت انگیزی رو در پی خواهد داشت و کمترین تأثیرش این خواهد بود که حداقل 20 نفر از اعضاء جامعه فردا ، با دیدی بازتر به زندگی شون نگاه خواهند کرد و این چیز کمی نیست !.. در این میان به نظر حقیر ، رعایت کردن چند نکته کوتاه خالی از لطف نخواهد بود ..
1- اولین موضوعی که به نظرم همه بهش آگاه هستیم و نیازی به بیانش نیست ، اینه که مخاطب ما در دنیای مجازی جنبه عام به خودش میگیره .. پس در انتخاب موضوع ، نحوه بیان و .... باید خیلی خیلی دقت کنیم . ما همواره در برابر مخاطب مون مسئولیم و زمانی که طرف مقابل مون جنبه عام پیدا میکنه ، قاعدتا این مسئولیت صد چندان خواهد شد .
2- برای داشتن یک بحث خوب ، انتخاب موضوعی مناسب شرط اوله .. این موضوع باید به گونه ای انتخاب بشه که در ضمن همه کس فهم بودن ، حرفی هم برای گفتن داشته باشه و دغدغه ای رو بیان کنه تا بی دلیل مدیون وقت دیگران نشیم .. دقیقا مثل همین موضوعاتی که دوستان انتخاب کرده بودن .
3- در زمان بیان مطالبتون عاجزانه خواهش میکنم ، از به کار بردن جملاتی که شامل سر سوزنی توهین و یا تحقیر هستن (حتی اگر منظورتون گروه خاصی باشه !! گرفتی چی میخوام بگم ؟!) اکیداً خودداری کنید .. همون طور که آبجی مونا هم در کامنتش یه جورایی به بیان این موضوع پرداخته بود ، خواه و ناخواه جملات منفی وارد ناخداگاه ذهن ما میشه و آدم رو برای مخالفت کردن آماده میکنه ؛ حتی اگه طرف مقابل صد در صد با موضوع بحث ما موافق باشه باز هم رفلکس منفی نشان خواهد داد (!) پس لطفا عفت کلام رو بیش از پیش رعایت کنید و از بی حرمت کردن دیگران برحذر باشید .
4- نکته بعدی شنونده خوبی بوده است .. البته این یکی رو همه به خوبی رعایت می کنیم ، چرا که مجبوریم (!) در واقع بزرگ ترین حسن دنیای مجازی همینه که به دیگران اجازه میده تا با آسودگی خاطر هر چه قدر دلشون میخواد بگن ، بنویسن و پیشنهاد و گاها انتقاد داشته باشن !
5- در جواب دادن اصلا عجله نکنید ؛ باور کنید که هیچ کس از خونه فرار نخواهد کرد !! سعی کنیم با تعمل به حرف همدیگه گوش کنیم و پس از بررسی جوانب کار ، نظر شخصی مون رو بیان کنیم .. البته با توجه به سطح فرهنگی دوستان ، خدا رو شکر همه به خوبی این نکته رو رعایت میکنن .
6- اگر دوست داشتید ، در انتهای زمان قانونی پست تون با توجه به کامنت دوستان ، یک نتیجه گیری کوتاه هم از بحث داشته باشید .. به نظر من این کار کمک زیادی به پیشرفت فکری مون خواهد کرد .

نتیجه گیری کلی :
در وبلاگ ما بجز بندهای 3 و 6 ، سایر موارد به صورت اتوماتیک رعایت میشه . اونم به این علت است که خدا رو شکر همه از نظر فکری و فرهنگی در یک سطح قرار داریم و به صورت خودکار ، اصول منطقی فوق رو رعایت می کنیم . البته اون دو نکته هم رعایت میشه هاااا... اما با اندکی اغماض !!!

این نکته رو هم از غریبه به یادگار داشته باشید که ما قادریم با تمام ملل دنیا وارد بحث و گفتگو بشیم ، چرا که بزرگ ترین اصل در دنیا ، قاعدۀ مشهوریست به نام "اصل خوبی ها و بدی ها" ... حتما لازم نیست که اسلام بگه دزدی بده ، این رو همه مردم دنیا میدونن .. یا کمک به دیگران در همه جای دنیا امری پسنده است .. پس ما یک زبان مشترک و یک اصل هماهنگ داریم که راه انسان ها رو برای صحبت کردن و ایجاد ارتباط هموار میکنه !!

از این که بیش از حد مصدع اوقات شریف تون شدم ، جدا عذر میخوام ...
با تشکر از همگی
یا حق

از حیتا به غریبه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:31 ق.ظ

عجب....پس با این حساب با جواب من کاملا موافقید...!!!

از حیتا به همه ی اونایی که گل و سنبل پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:32 ق.ظ

سلام برو بچز!!
میدونید این کامنتو دارم با چه کامپیوتری مینویسم؟؟!
۲ روزه که توی همون دانشگاهی که درس خوندم مشغول بکار شدم!!حس خیلی خوبیه.آخه همه ی شرایطی که واسه یه کار ایده آل داشتم داره.هوراااااااااااااا
یکی بیاد بهم تبریک بگهههههههههههههههه

حیتا به بنفشه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:33 ق.ظ

سلام عزیزم!
هنوز وقت نکردم پستتو بخونم.انشالله زود ی میام.باشه؟؟

از حیتا به بنفشه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:02 ق.ظ

بنفشه جونم؟
میشه شه ذره از خودتو اینکه کجایی؟چه میکنی؟چند سالته ؟...بهم بگیی؟
آخه هیچی ازت نمیدونم گلم!

سلی پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام !
خوبی بنفشه جان؟؟
من باید برم بخونم !
خیلی زیاده !!
دمت گرم بابا !!
فعلا !

سلی به موشی پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:28 ب.ظ

موشی چی شده؟؟
نکنه اون آإ نباته کار دستت داده !
ها؟؟
مونا بابا اینقد آمپولش زدی که اینجوری شد !
حالا برو قرصاتو وردار بیار !!
موشی کجایی؟

سارا به حیتا جوووووووووون پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:34 ب.ظ

عمه خانوم تبریکات بسیااااااااااااااااااار ویژه دارم خدمتتون....


ایشالله همونجا یه شوهر عمه دبش گیرمون بیاد

الفرااااااااااااااااااااااااااار =))

سارا به موشی پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ب.ظ

موشی...الان باید حلوا بپزم‌برات ینی؟ :((

شهرزاد به حیتا.... پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:58 ب.ظ

سلامم حیتا خانومی:
کارر جدید و نو تو بهت تبریک میگم گلم....
آرزرو ها حقیقت دارند و زندن..
موفق باشی و پیروز...

بنفشه به دادچ امین پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام داداچی
حق با شماس درباره اون نکات 3 و 6 من نظرم اینه که

اما من یه چیزی میخواستم بگم و اون این بود که نقد تو درباره پست گذاشتن بود نه پست ارسالی


به هرحال من هرگز و هرگز قصد توهین به هیچ کدوم از خواهرو برادرامو که توی خونه ما زندگی و یا رفت و آمد میکنن نداشتم ، ندارم و نخواهم داشت و اگر نثر ضعیف و قاصر من همچین نمودی داشته بینهایت از همه عذر میخوام



ببقششششششششششید داداشی

بنفشه به حیتا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:08 ب.ظ

سلام عمه حیتای ماه خوجگل من ناناسی

من توی پست اولم همه چیز رو گذاشتم با این حال باید بگم که :
اسمم بنفشه است
26 سالمه
لیسانس روانشناسی دارم
کارمند خبرگزاری فارس هستم
اهل تهرانم
خونمون فاطمیه و ....
دیگه چی میخوای بدونی؟؟؟؟؟

بنفشه به حیتا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:09 ب.ظ

مبارک مبارک
شاغل شدنت مبارک
مبارک مبارککککککککککککککک
بووووووووووووووووووووووووووس

شهرزاد پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:46 ب.ظ

سلامم:
بچه ها آپممممم
هر کی داستان دوست داره بدو بیا تا عقب نمونه...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:47 ب.ظ

سلامم:
بچه ها آپممممم
هر کی داستان دوست داره بدو بیا تا عقب نمونه...

شهرزاد به بنفشه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:48 ب.ظ

سلامم همشهری
چه طوری؟؟؟
به هم کار میدن تو خبرگزاریتون؟؟؟؟!!!!

آقا موشه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:31 ب.ظ

سلامون علیکم
کیف حااااااال
اییییییی منم بد نیستم نفسی میاد میره
ممنون از بشهایی که نگرانم شدن میسی حالم بهتره هیچی دیگه معده لامذهبمون اسیدش زده بود بالا ییهو فوران کرد کارمون به بیمارستانو بستری کشید البته هنو علتو معلول مشخص نشده ولی خوب چون سابقه داشتم احتمال دادن که عصبی باشه و هرچی من حرص بخورم یا استرسو عصبانیتو اینا رو هم جمع میشن و قصد جونه منو میکنن البته قراره با چندتا از بچها (پزشک متخصص)اونارو دور بزنیم نابودشون کنیم خولاصه شاید دیگه یه کم کمرنگ بشم زیادیم پشت کامی نباید بشینم
آ خولاصه تر یهو دیدین دوسه روز خبری ازم نشد یه تیکه پارچه خوشگلو یه کارتن خرما رو دستتون گذاشتم

آقا موشه به ... پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:31 ب.ظ

ممنون ندا جون معذرت نگرانت کردم همش زیر سر این بنفشه کله گندس

سارا دست خالی بیای عیادت کلتو میکنم کمفوتو خوراکی یادت نره بیاریا



داش غریبه خیلی مخلصیم
ممنون امین جون حالم خیلی بهتره ولی خوب هنو اون اعماق دلم انگار رخت میشورن =))
قربون مرامت

موناااااااااااا کجایی بسه بابا چقد آمپول میزنی مردم =)) دکترا منو سپردن دست تو آ پرستار خوبی باش تا بعدا دکتر بشی

میسی شهرزاد جون آره باید برم تو فکر همون مدیتیشن خودم =))

نگین خوبه من هرروز مریض بشم تو پیدات بشه کجا بودییییییییییی

سلی دکتر گفته اگه سلی آبنباتت نداد بگو آمپولش بزنم
آره دیگه چوبش مونده بود برا من فک کنم تو معدم حضم نشد چوبه

داش یوسففففففف بیا اینور اینا همشون قاتلن دیدی چه بلایی سر من آوردن

آقا موشه پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:32 ب.ظ

اصلا این دخترا (به غیر اینایی که حالمو پرسیدن :دی ) همشون قاتل زنجیری هستن

هنو وارد بحث نشدم میام بنفشه یگ روانشناسی نشونت بدم ۴وجب روغن روش رو دست ما بلند میشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد