« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

ماه رمضون و کلی خوراکی های خوشمزه :دی

اوففففف عجب خریه این اینترنت ، دارم غذا سرچ میکنم عکس زنهای کون پتی برام میاره ((= ... خب حالا غر نزنین ببینم ! من که چندماه پیش بهتون گفتم آخر هفته میام آپ میکنم ، دیدین که ایکی ثانیه خودمو رسوندم دیگه چرا قیافه گرفتین !  من که امروز روزه نیستم :دی گفتم بیام عکس غذاهای خوشمزه براتون بذارم دل اونایی که الان روزه ان قنج بخوره ((= شروع میکنم : 

 

 

واااااااااای آش رشته (:   

 

 

حلیم بادمجون  

 

 

ماکارونی با چاشنی :دی  

  

 

 

 

ماکارونی سبزیجات 

 

 

 

ساندویچ مکدونالد 

 

 

خوراک مرغ روسی

 

 

 

  

 کباب ترکی   

 

 

 

 آش دوغ   

 

 

 

 بیف استراگانف 

 

 

کوبیده   

 

 

 

کیک توت فرنگی 

 

 

 

دسر شکلاتی (: 

 

 

 

سالاد مرغ و قارچ 

 

 

 

 سالاد سیب زمینی با ماست  

 

 

  

کالزونی گوشت 

 

 

 

آب دوغ خیار 

 

 

 

 ترشی چغندر 

 

 

 

سوپ هویج با مرغ 

 

 

 

تُست کنجد و میگو 

 

 

 

کوبیده یونانی 

 

 

 

هوهو هوووووووووو :دی حالا عقلتون سرجاش اومد ؟! کیف کردین ؟ (: این پست بنا به دستور گیگیلی زده شده ((=

پست جدید در سال جدید (:

آموزش پرورش شتر مرغ در ایکی ثانیه ((= این تبلیغ هم اکنون بالای وبلاگ خونه ما درج شده ! موشی برو سر و گوشی آب دیده تا گیگیلی شترمرغها رو نپرونده ((=

عید همه اهالی خونه ما مبارک دمبتونم ۳چارک ایشالا سلامت و شاد باشین غم و غصه ای هم نداشته باشین ! مد روز هم اینه : اَه اَه پیف این عید اصلن عید خوبی نبود نمیدونم چرا تنها عیدی بود که خوش نگذشت ، سالی که نکوست از بهارش پیداست ! ........ برو عمو ، مگه عید نوروز باید چجوری باشه ها چجوری ؟ اینجوری ؟ انقده برامون کلاس نذارین ما خودمون اِنده عید نوروزیم ... سلی تو هم دیگه غر نزن وگرنه شووَرت میدیما !


خب اگه یاد مبارکتون باشه پارسال من با طعم گیگیلی بهتون گفتم که قراره خونه ما رو بترکونیم و دوباره جُل و پلاسمونو بذاریم رو کولمونو بیاییم اینجا بخوابیم ! نمیدونم شاید موفق شدیم و حاضرین همیشه غایب ، اون دوستان شهیدپرور غیور همیشه در صحنه رو سر شوق بیاریمو دور همی حسابی حال کنیم ! اول باید بگم گیگیلی چرتکه اشو بیاره ببینیم چطور باید نوبت بندی کرد و پست بعدی رو کی آپ کنه ! باید حساب کنیم کیا فعالن کیا نیستن ، کیا بیشتر حس و حال آپ دارن کیا ندارن و خلاصه از اینا ، یه پیشنهادایی هم دارم واسه بهتر شدن خونه ما که فکر کنم استقبال بشه ، البته اگه دوستان وقت داشته باشن (:


کیش هم خوش گذشت ، جای همه اتون سبز ! توی اون چند روز پارک دلفین ها ، شهرک حریره ، هتل داریوش ، شاندیز ، کشتی یونانی ، ساحل مرجان ، شهرک کاریز ، کشتی آکواریوم و کشتی طاووس رو به جای همه اتون دیدم ! یادمه اون اوایل آشنایی مون توی نیمکت چندتا عکس از سفر قبلیم به کیش رو براتون گذاشتم ، ایندفعه هم به یاد اون روزا چندتا عکس براتون میذارم باشد که رستگار شوید (: توی کیش همش به این فکر بودم که ای کاش میشد یه سال با بچه های خونه ما قرار بذاریم همه با هم بریم کیش ! یادمه اینو که دارم میگم ۲ سال پیش به یکی از دوستان گفتم اونم همچی بدش نیومد ! فعلا که اینهمه مدت گذشته و هنوز مفتخر نشدیم با دوستان بریم اردوی دسته جمعی ! ماشالا یکی دوتا نیستیم که هر کدوممونم توی یه شهری هستیم ! از جای جای ایران زمین توی این وبلاگ جمع شدیم :دی


نتیجه اخلاقی : اون دو تا عکس رو هر کاری میکنم آپلود نمیشه ! سایتی رو واسه آپلود عکس اگه سراغ دارین که نیاز به فیلترشکن هم نداشته باشه بهم معرفی کنین تا این دو تا عکس رو بذارم ! فعلا این پست سر جاش میمونه تا هم این دو عکس رو براتون بذارم هم اینکه برنامه آینده رو خدمتتون عرض کنیم ! گیگیلی برو اون چرتکه رو بیار ! نمیاری ؟ یعنی چی ؟ کندی مهره هاشو ؟ ایشالا بی گیگیلی بشیم گیگیلی ((= 

 

بچه ها ! طبق بررسی های به عمل آمده در فاصله بهمن ۸۷ تا فروردین امسال ، تعداد آپ های اعضای خونه ما اینجوری بوده : 

 

فطرس ۷ 

مونا ۵ 

یوسف ۴ 

حیتا ۴ 

سروناز ۳ 

بنفشه ۳ 

موشی ۳ 

خودم ۲ 

نیلوفر ۱ 

سلی ۱ 

نگین ۱ 

 

امین و مونا و یوسف و حیتا از همه فعال تر بودن ! بقیه هم که ناپدید شدن !! حالا فعلا همین عده رو واسه ترتیب آپ کردن وبلاگ در نظر میگیریم تا وقتی بقیه پیداشون شه !  

فقط با توجه به آمار بالا ، بیایین توی کامنتها نظر بدین که ترتیب دوستان به چه شکلی باشه ! اسمها رو به ترتیبی که در نظر دارین توی کامنت بنویسین ((: 

 


یعنی جدا که بچه های بی تربیتی هستین ایششششش ((= به خدا از دست همه اتون خنده ام گرفته :دی من گفتم اون 4 تا فعالن دیگه منظورم این نبود که بقیه اونایی رو که بالا نوشتم در نظر نگیرین واسه ترتیب آپ :دی خودمو هم که حذف کردین که ((= .... ببینید بیشتر این حرص خوردنا فقط واسه حذف شدن خودم بودا والا (: ... منظورم از اونایی که ناپدید شدن ، کسانی غیر اینایی که اسمشونو بالا نوشتم ((: جیگر همه اتون :-*


حالا یه ترتیبی خودم این پایین می نویسم خب ؟ بعد هر کی نظری داشت بیاد بگه تا ایشالا هر چه زودتر این خونه ما اولین پستشو توی یکم اردیبهشت 89 بزنه :


یوسف (شیطون بلای خونه امون ) ، حیتا (عمه غرغرو :دی) ، فطرس (شیرین زبون خونه ) ، مونا (پایه ثابت در آتیش سوزیها به اتفاق گیگیلی ) ، سروی ، بنفشه ، موشی ، خودم ، سلی ، نیلوفر ، نگین 


مثل همیشه موضوع آزاد ، فاصله بین پستها 4 روز ، یه پیسنهادم دارم : هر کی توی وبلاگ گردیهاش به موضوع یا پستی برخورد که خیلی خوندنیه آدرسشو اینجا واسه دوستان بذاره که بقیه هم استفاده ببرن ! البته اگه همه بیان سلیقه هاشونو توی وبلاگ خونی بگن که خیلی بهتره ! اونوخ آدم توی پستش چندتا آدرس واسه سلیقه چندنفر می نویسه ! مثلا من خودم مینیمال نویسی دوست دارم ! وبلاگهایی که پستهاشون توی یک یا دو خط خلاصه میشه و اصل مطلب رو تند و سریع میرسونه رو خیلی دوست دارم ((: هر کی هر پیشنهادی دیگه ای هم داشت باز توی کامنت مطرح کنه ! ببینیم امسال رو می تونیم وبلاگ بترکونیم یا نه ((:

یه پست فقط به شوق شما رفقا

تقویم تاریخ ... 

 

۴۴۹ روز پیش مصادف با ۲۷/۹/۱۳۸۷ آخرین پستمو توی وبلاگ خونه ما نوشتم ! در چنین روزی ، در چنین روزی ، در چنین روزی ....... اَههههههههه در چنین روزی و درد بی درمون هر چی فکر میکنم نمیدونم اون روز چه مرگم بود در چه حالی بودم که اومدم اینجا پست گذاشتم شمام ول کنین دیگه ! چیشششششش ... اما اون پست رو که میخونم میبینم تا اون موقع اتفاقهای زیادی افتاده بوده ! اصلا از اونروز تا امروز هم به اتفاقات تازه اضاف شده ! یکیش اینکه توی این مدت یکی دوسالی که زیاد نتونستم بیام وبلاگستان ، این بود که آبجیتون لیسانسشو گرفت و مدرکشو به مامانیش تقدیم کرده !  این مدت خیلی به گیگیلی سرکوفت زدین که چرا نمیای نت کم میای اما دلم میخواست بعد از فارغ التحصیلی یه 9 ماه و 9 روزی نفس راحت بکشم اول ، خوب استراحتامو بکنم بعد با خیال راحت بیام سوپرایزتون کنم ! اما باور نمیکنین که توی این مدت طولانی ، روزای اول آشناییمون با هم توی نیمکت ، توی خونه خروس بی محل و نهایتا توی خونه ما با همه خاطرات خوب و بدش جلو چشمم بود و گاهی به خاطر دلتنگیم واسه شما دوستای گلم اشک میریختم دلم پر میزد که دوباره مثل اون روزها بیام توی خونه ما روی نیمکت لم بدم و توی انتظار اومدنتون با بادزن ژاپونی ها خودمو باد بزنم که سر و کله اتون پیدا بشه ! ...... بعععععععله اگه ازتون دور بودم اما از اون دور دورا احوالتونو جویا میشدم ! رفتنه یوسف به ولایت غربت خون به جیگرم کرد خودش هم میدونه ذلیل شده ! به تیپ و تاپ هم زدنه نیلو و اونی که دوستش داشت ، سربازی رفتن داداش امین و دوریش و مخصوصا اینکه وقتی خبر رفتنش به سربازی رو داد دلم دریا دریا غم گرفت و بالاخره فوت مادربزرگ مونای عزیز از اتفاقات ناراحت کننده ای بود که توی این مدت تحملش کردم ، از طرفی ازدواج عمه حیتای عزیزتر از جونم ، دانشگاه رفتن سلی و سروی و کلاس زبان رفتن موش موشی و خوشحالی یوسف از اتفاق های خوشی بود که تحمل اون اتفاقهای بد رو برام آسون کرد ! به قول خواننده عربی که میگه : که عشق مشکل نمود اول ، ولی افتاد آسانها !  البته بقیه بچه ها رو یادم نرفته بود و همینکه گاهی میدیدم چراغشون توی یاهو روشنه با علامت عبور ممنوع ، خیالم راحت بود که هستن ! دوستای گلم بنفشه ، سارا ، سروی جون ، شهرزی جونی ، عادل جان ، فرزاد گل ، روزبه نازنین ، پسرعمو هیچکس با اون هواپیمای خصوصیش که آخرش دست گیگیلی نداد باهاش یه قری تو آسمون بده ، رضا مشتاق بی معرفت که دستم بهش برسه سر به تنش نمیذارم ، ندا و لیلا هوشولو رو از یاد نبردم !  

این مدت که امین سربازی بود واسه منو گیگیلی دردسر شده بود ! اولاش که هی رفت و هی اومد ، منو گیگیلی و عمه هم هفته ای دوبار آش پشت پا پختیم بردیم خونه این همسایه اون همسایه ! حکما از سربازی برمیگشت که ما دیگ بار بذاریم !!! آخرش دیدیم کلی آش رو دستمون مونده یه روز غروب سه تایی فکر کردیم چیکار کنیم ، که گیگیلی پیشنهاد داد خودمون بخوریمشون تا تموم شه ! به خاطر گیگیلیه شیکمو منو عمه توی یه روز 10 تا دیگ آش خوردیمو 2 ماه افتادیم توی بستر مرگ   خدا رو شکر سر و کله سروی پیدا شد و یه هفته نرفت دانشگاه و اومد توی دست و بالمون تیمارداری کرد ! یه مدت داشت به خیر میگذشت که یه روز دیدیم همسایه ها دست بچه هاشونو گرفتن اومدن دم در خونه ، سر منو عمه و گیگیلی هوار شدن گفتن اون داداشتون که رفته سربازی ، با باتوم زده تو سر و کله بچه هامون و گله گذاری که چرا امین رو اینجور پرخشانت تربیت کردیم ! هر چی گیگیلی قسم خورد بابا امین فقط با تیرکمون میتونه گنجشک بزنه ، نشون به اون نشون که یه بار کش تیرکمونمو پکوند !! ( عمه که همون وسط مسطهای دالون رسما از خجالت مرد  ) اما باور نکردن که نکردن و در دالون رو از پاشنه در آوردن زدن قلم پای سه تامونو به تلافیه باتوم خوردنهای بچه هاشون خورد کردن ! خلاصه خواستم بگم مگه دستم به این امین نرسه ! دیگه حالا واسه من قیافه میگیره باتوم میگیره دستش ، یَک باتومی نشونت بدم !!!! تپل بی تربیت آبجی !! آخه چرا تو انقده شیطونی بچه ؟  ((= 

یه خبر دیگه اینکه : من دوباره مدیر این وبلاگ و زیر دست موشی بزرگوار (ره) در خدمت شما ملت شهید پرور خواهم بود  .. و ایشااله  بعد از تعطیلات عید این وبلاگ فعالیتشو از سر میگیره و نوبت بندی میشه با آپ کردنهای به ترتیب و خلاصه اینکه اگه هیچکی هم نباشه و فقط منو گیگیلی باشیم و حوضمون ، این وبلاگ همچنان ادامه میده به شوق نفس شماها  

نتیجه اخلاقی : تا دو سه روز دیگه من دیگه نیستم و میرم ایشااله بعد از عید برمیگردم ! امیدوارم تا نرفتم مسافرت ، کامنتهاتونو زیر این پست ببینم (: