سلام بر اعضای محترم کته کله و شُمپِته خونه من ، خونه تو ، خونه او ، خونه ما ، خونه شما و خونه ایشان ! ها همون خونه ما
این موش موشی برام پیغام گذاشته که ممکنه بره مهمونی ، واسه همین وقت نمیکنه پست نظر خواهی بذاره و ازم خواسته بود من زحمتشو بکشم ! جدی خیلی زحمت داره ... یههههنی از وقتی فهمیدم که باید زحمت بکشم همش استرس دارم !
مواردی که به ذهن خودم رسیده رو اینجا می نویسم تا دوستان نظر بدن ، مواردی هم که مد نظر موشیه ، وقتی از اکس پارتی برگشت ، به پست اضاف میکنه ! از الان تا ۳ روز فرصت هست واسه نظر دادن ... اگه نظری داده شد که رای گیری میکنیم و اکثریت آرا رو در نظر میگیریم ... وگرنه همینایی تصویب میشه که اینجا منو موشی نوشتیم ! نظراتتون هم فقط ظرف همین ۳ روز (نه کمتر نه بیشتر) اعلام می کنین ! بعد ازاون اصلا ترتیب اثر چی ؟ داده نمیشه ... پس موافقت و یا مخالفت خودتون رو اعلام کنین .. البته خودتون اینو خوب میدونین که مخالفت باید همراه با دلیل قانع کننده و چه خوب که با یک پیشنهاد بهتر باشه وگرنه مخالفت بی دلیل معنیش چیزی جز لج و لجبازی نیست ! درست نمیگم ؟
... و اما نکات مورد بحث :
۱- طبق پیشنهادی که یوسف توی کنفرانس یکی دو هفته پیش داد ، توی دوره جدید فاصله بین هر دو پست ، ۴ روز میشه ! یعنی اگه کسی شنبه آپ کنه ، نفر بعدی ۵شنبه آپ میکنه
۲-طبق پیشنهاد آقا رضای مشتاق ، سلی و عده دیگه ای از دوستان ، پستها محتوا داشته باشه و به موضوعی اشاره داشته باشه ... از نظر من بهتره دوستان رو محدود نکنیم و دستشونو باز بذاریم که هر چی دل تنگشون میخواد بگن ! ولی ولی ... ولی ولی ... اگه پستی کاملا بی محتوا بود ، همش دو روز روی صفحه میمونه ، نه ۴ روز ! و بعد از ۲ روز باید نفر بعدی آپ کنه !
۳- اگه دوستان هم پیشنهادی دارن ، اعلام کنن تا بذارمش اینجا واسه نظر خواهی !
۴- توی دوره جدید ، نظم و ترتیب آپ کردن بیشتر باید رعایت بشه و براش قانون میذاریم : ترتیب که مشخصه ! و در مورد نظم و انضباط هم بگم که فقط اعضا به اندازه همون ۴ روز مهلت دارن وبلاگ رو آپ کنن ! پس سر وقت آپ کردن به نفع خود اعضا خواهد بود
۵- مدیر اصلی وبلاگ که موش موشیه ! واسه مدیر دوم که البته فعلا من هستم ، یه رای گیری میذاریم تا هر دوره ، یک نفر با انتخاب خود دوستان ، به عنوان مدیر دوم مشخص بشه ! پس هر کدومتون یک نفر رو اعلام کنین به عنوان مدیر دوم ! یعنی به جای من ! ... اگه کسی شد مدیر دوم یک دوره ، و توی اون دوره بی نظمی به وجود اومد ، واسه دور بعد نمیتونه کاندید بشه ! واسه این دوره ، همه غیر از خوده موشی ، برای انتخاب مدیر دوم ، کاندید هستند ! حالا به دلخواه به یک نفر غیر از خودتون ، رای بدین !
۶- یوسف ، گیلاس و سحر نظرشون اینه که قالب وبلاگ رنگی رنگی بشه
۷- وای چقده دیکتاتورم من ! خودم نمیفهمیدم ... صد رحمت به ص..دام و هی..تلر
۸- موشی تیر غیب بخوری که الان نیستی کمکم کنی !
۹- باور کنین من دختر خوبی ام ! فقط چون اسممو گذاشتن مدیر ، جو گیر شدم
حالا این شما ! اینم ۳ روز مهلت واسه نظر خواهی و البته رای دادن
سلاملیکم
آی مرجانی کله گنده آبرو برا من نزاشتی بوخودا موجاز بود همچی
خوب بریم سر اصل کار کیف حال همگی کوکه ؟ چیه پست نظر خواهی رو دیدین ذوق مرگ شدین به خدا این با رای ریزی فرق میکنه
خوب بریم سراغ فرع حال خوب گفتنیارو که مرجان گفت حالا منم نظرمو میگم که هر کسی اومد نظرشو تو کامنت دونی بگه دیگه به نظر من ۴روز زیاده یهویی دو برابر دوره قبل خیلی طول میکشه الان ۲۱ تا عضو داریم حالا اگه دو روز کمه میکنیم سه روز بازم هرچی جم بگه
در مورد پست ها منم با نظر دوستان موافقم اتفاقا فک کنم همینطور که بیشترتون تو دوره قبل اعلام کردین پست پر محتوا تر باشه بهتره به نظر منم حتما همینطور باشه حالا واسه اینکه به قول مرجان کسی رو محدود نکنیم باز میرسیم به پیشنهاد من پست هرچی خواستیم + یه مطلب علمی یا آموزشی دیگه اینو تو گوگلم که سرچ کنیم در مورد هرچی بخوایم میتونیم یه چیزی پیدا کنیم بهونه نیارین
باقی یشنهادا رو هم به حرف مرجان گوش کنین
میبینم که مرجان سمتتو به حراج گذاشتی نیدونم والا فک کنم همه موافق باشن خودت باشی حالا به هر حال ببینیم چی میشه دیگه خودت پیشنهاد دادی هر دوره یکی مدیر باشه ولی هرکی مدیر شد باید همه کارای وبلاگ رو بکنه آ
خوب خودارو شکر قرار نشده که مدیر اولم عوض بشه شوخی کردم اگه کسی دوست داره میتونه جای منم مدیر باشه منو مرجان به اندازه ۷نسلمون خودمونو ساختیم بسمونه
خوب گفتنیارو مرجان جون گفت من الکی پست رو طولانی نکنم
به حرف خواهر بزرگترتون گوش کنید آماشاا...
بدرود
¤ این وبلاگ آماده تبادل لینک با همه اقشار جامعه میباشد (لینک دوستان فعلا زیر لینک نویسندگان قرار میگیره تا بعد که یه فکری براش بکنم )
¤¤ اگه قرار بشه زیادی اینجا قانونمند بشه که اسمش خونه ما نمیشه میشه شرکت ما :دی اگه اینطوری باشه که کلوپ های زیادی هست که بینهایت اعضا هم میگیره پس یادتون نره اینجارو واسه این ساختیم که همه دور هم بگیم بخندیم حرف دلمونو بزنیم مث یه خونواده واقعی به قول گیلاس دنیای واقعی مون به اندازه کافی جدی هست )گیلاس 5 تومن میشه =)) شاید عده ای از بچها هم با جو صمیمی و شوخیای زیادی موافق نباشن ولی به نظر من همین جو صمیمیه که اینجارو قشنگ کرده البته به این نکته هم دقت بشه که الان اعضای ما 21 نفره یعنی 21 نفر از شهرهای مختلف با فرهنگ های متفاوت پس هواسمون جم باشه که نا خواسته کسی رو از خودمون نرنجونیم واسه همین از پذیرفتن اعضا به غیر از دوستای خیلی صمیمیمون معذوریم بزارین جو همینطوری بمونه دلیلشم همینی که گفتم به قول خودم :دی الان اینجا خدایی نکرده با همدیگه هم تند صحبت کنیم میدونیم که منظوری نداریم شوخیه ناراحت نمیشیم ولی اگه اعضایی غیر دوستان باشه درگیریو گیسو گیس کشی پیش میاد
پس اگه موافق باشین مرجانم به سمت خودش ادامه بده چون قانونای خونه احترام گذاشتن به عقاید افراد خونه هستش فک نکنم غیر یه لینک گذاشتن یا یاد آوری کردن واسه آپ کردن به موقه کار دیگه ای مدیر داشته باشه اصلا کلمه مدیر اینجا نقش نظم دادن به خونه هستش و اینکه حق کسی پایمال نشه پس زیادی جدی نگیرین
خوب هر کسی نظر خودشو داره اینارو هم مطرح کردم که روش بحث بشه لازم دونستم که بگم باز نگین موشی میبره میدوزها نه آخر سر از رو کامنت دونی تصمیم گرفته میشه اینارو گفتم که زیادی جوگیر نشیم
و اما نظرات بچه ها به تر تیب کامنتهاشون :
عادل :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست موافق ۲- اعضا آزادن که هر جوری دلشون میخواد پست بذارن ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۴- تشکیل گروه برای تشخیص محتوای پست
یوسف :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست موافق ۲- موافق نوشتن مطالب پر محتوا ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره موافق ۴- قالب وبلاگ رنگی رنگی بشه
بنفشه :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست مخالف ۲- اعضا آزادن که هر جوری دلشون میخواد پست بذارن البته موافق ایجاد بحث و گفتگو در کامنتدونی ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۴- تشکیل گروه برای تشخیص محتوای پست ۵- شراکت در نوشتن مطالب یک پست
گیلاس :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست موافق ۲- با نوشتن پست با محتوا موافق ولی مخالف پست های تخصصی ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره موافق ۴- قالب وبلاگ رنگی رنگی بشه
آقا موشه :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست مخالف ۲- موافق نوشتن مطالب دلبخواه +اگه دوست داشتین یه مطلب با محتوا (تخصصیمون کجا بوده مرجان =)) ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف(کلا با مدیر دوم :دی ) ۴- عضو جدید پذیرفته نمیشه ۵ با جیگول کردن قالب خیلی موافق مخصوصا این قالب که رو وبمه اولش واسه اینجا ساخته بودم چطوره با یکم تغییر ؟؟
لیلا :
۱- با نوشتن پست های تخصصی و علمی مخالف ۲-با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف
مرجان :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست مخالف ۲- موافق نوشتن هر گونه مطلب غیر از پستهای علمی و تخصصی ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره موافق ۴- مخالف رنگی رنگی شدنه قالب وبلاگ
سحر :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست مخالف ۲- موافق نوشتن هر گونه مطلب ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۴- قالب وبلاگ رنگی رنگی بشه
نیلوفر :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست موافق ۲- موافق نوشتن مطالب پر محتوا ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره موافق ۴- قالب وبلاگ رنگی رنگی بشه
شهرزاد :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست موافق ۲- موافق نوشتن مطالب پر محتوا ۳- کلا مخالف مدیر دوم ۴- قالب وبلاگ رنگی رنگی بشه ۵- مخالف پذیرفته شدن عضو جدید
سلی (موافق با نظر روزبه) :
۱- با سه روز فاصله بین دو پست موافق ۲- موافق نوشتن مطالب پر محتوا ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره موافق
مونا :
۱- موافق نوشتن مطالب پر محتوا ۲- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۳- قالب وبلاگ شاد بشه
سروناز :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست مخالف ۲- موافق نوشتن مطالب پر محتوا ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۴- قالب وبلاگ شاد بشه
داداش امین (غریبه) :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست مخالف ۲- موافق نوشتن مطالب پر محتوا ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۴- با رنگی شدنه قالب وبلاگ به شرط حفظ سادگی موافق
سارا :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست مخالف ۲- موافق نوشتن هر گونه مطلب ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۴- قالب وبلاگ شاد بشه
نگین :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست موافق ۲- موافق نوشتن هر گونه مطالب (زیاد بی محتوا نباشه ) ۳- با انتخاب مدیر دوم ، مخصوص هر دوره مخالف ۴- برای رنگ رنگی بودن قالب نظر خاصی ندارم ۵- مخالف پذیرفته شدن عضو جدید
فرزاد :
۱- با چهار روز فاصله بین دو پست موافق ۲- موافق نوشتن هر گونه مطالب ۳- برای انتخاب مدیر دوم مخصوص هر دوره مخالف ، نظری نداره ۴- با رنگی شدن قالب مخالف
*** تا حضور فعال موشی در یاهو مهلت واسه نظر دادن هست ***
نتیجه گیری اولیه :
۱- فاصله بین هر دو پست ، سه روز ۲- اعضا در انتخاب موضوع برای پستهاشون آزادن ۳- طبق آرا ، انتخاب معاون واسه هر دوره ، کنسل شد ۴- موشی زحمت بکشه و قالب وبلاگ رو با سلیقه دوستان رنگی رنگیش کنه ۵- عضو جدیدی پذیرفته نمیشه
مهم : کی گفته وظیفه موشی (که مدیر وبلاگ هست ) فقط تغییر قالب وبلاگه و فقط همین ؟ پس اگه اینجوریه ، وضعیت معاونش که دیگه بدتر از خودش ! هر تصمیمی که اینجا گرفته میشه ، حتی نظر خواهی از دوستان سر یک موضوع ، با موافقت موشی باید بشه ! منم اینجا هر کاری انجام میدم قبلش موشی دستورشو صادر کرده ! مثل همین نوشتن پست نظر خواهی ! وقتی خود موشی ازم خواست ، نوشتم ! یه نمونه بارزش اینه که تصمیم داشتم یکی دیگه رو عضو این وبلاگ کنم ولی موشی موافقت نکرد !
یه نمونه دیگه اش این که موشی ازم خواسته ، تا اجازه نداده نتیجه نهایی رو ننویسم ! یعنی اول نشونش بدم بعد خودش به آخر پست اضاف میکنه !
خلاصه که موشی ، صدام صفتیه واسه خودش
...........
...... تازه همون روز اول خود موشی پیشنهاد تشکیل این وبلاگ رو داد و همه هم صد در صد موافق بودیم که موشی خودش مدیریت وبلاگ رو به عهده بگیره ! اصلا قانون وبلاگ گروهی اینه که هر کسی تصمیمشو داشت یه وبلاگ میزنه و بعد کسانی رو که دوست داره دعوت میکنه ! پس خواهشا روی نوع و حجم وظایف هیچ صحبتی نکنین ! معاون هم تا موشی مسئولیتی بهش محول نکنه ، فرقی با بقیه اعضا نداره !... خلاصه مطلب اینکه مدیر این وبلاگ که موشی هست ، یعنی همه کاره وبلاگ ! به قول شهرزاد جون ، موشی میتونست از بچه ها نظری نخواد و نکاتی رو من باب تذکر توی پست بذاره که بچه ها توی دوره بعد در نظر بگیرن ! ولی چون دوستمون داشت ، از همه نظر خواست !
اووووووووووف چه خبره اینجا :دی
آقا من بی جنبم کسی از حقوق من دفاع نکنه =))
ممنون مرجانی جووون لطف داری گلم
شرمنده به خدا همه کارا رو دوش تو افتاده اینو دیگه همه میدونن که بیشتر زحمتارو تو میکشی
دمت گرم مخلصتیممممممممم وحشتناک :دی (این تیکه رو یکی سانسور کنه )=))
منم از طرف خودمو بچها ازت تشکر ویجه میکنم شدیدا به خاطر زحمتایی که واسه بچها میکشی
چه طوماریم نوشتی واسه من =)) موشی جوگیر میشود =))
مرجان همینطور که اول پیشنهاد ساخت وبو دادم بهت گفتم یه وب درست کنیم که همگی دور هم باشیم درست موقه ای بود که همه یکی یکی داشتن حذف میکردن
بچها به خدا بیشتر حرف من اینه که همگی دور هم باشیم درسته شاید وبمون به قول روزبه خواننده نداره یا تا الان زیاد محتوا نداشته ولی خدائیش هرکی یه وب گروهی با این صمیمیت با این نوع دوستی خالص پیدا کرد جایزه داره منکه خودم اینجارو انقد دوست دارم که حتی وب خودمو هم فعلا رو هوا گذاشتم ترجیح میدم فعلا که زیاد نمیتونم بیام نت اینجا باشم اونم فقط به خاطر با هم بودناش
آقا اینطوری پیش بره با شهرداری مشکل پیدا میکنیم پستمون داره خیلی طولانی میشه =)))) خوب منتظر باقی بچها هستیم که بیان نظرشونا بدن قول دادن زودی بیان آقا تکلیف پستو اینا که معلوم شد میریم سراغ نوبت آپ کردن این دوره فک کنم متفاوت باشه خیلی چون حدود نصف بچها درگیر امتحانات هستن واسه همین نمیخوایم به درسشون لطمه وارد بشه
سلام خدمت تمام دوستان عزیز .
یه تازه وارد به جمعتون اضافه شد.تازه واردی که دلش می خواد تو جمع شاد و دوست داشنی شما عزیزان لحظات زیبایی رو تجربه کنه.البته اگه شما دوستان مایل به پذیرفتنش باشید.هر چند که میدونم بزرگوارتر از این حرفها هستید.
نه شخصیت شاعرگونه دارم مثل ندای عزیز نه آنقدر شوخ مثل موشی و یوسف نه زیاد صحبت می کنم مثل کی؟حالا میگیم مرجان .البته شعر و ادبیات و دوست و دارم شعر خوندنو دوست دارم بجاش شوخی میکنم و سعی میکنم درست صحبت کنم.البته بگمونم اگه آب ببینم شناگر ماهری باشم....
بعضی از شما دوستانو از قبل میشناسم وقرار با تعدادی بیشتری آشنا شم.تا حدی از شما میدونم.
مثلا میدونم که موشی بچه اصفهونه با لهجه غلیظ اصفهونی
یوسف بچه مشهد و روانشناسی می خونه که خیلی شیطونه
آق رضا مشتاق بچه تهرانه و گویا هم سن و سال خودمه
و حتی می دونم که سلی داره خودشو واسه کنکور آماده میکنه و حقوق دوست داره(والا حقیقتا منم حقوق دوست دارم بخصوص وقتی مزایاش زیاد باشه)
ومونا هم دلش پزشکی میخواد وواسه کنکور اماده میشه.
تو این جمع دوست داشتنی بتفشه خانم خبرنگار و لیلا خانم هم دبیر شیمیه و اینکه گیلاس و سحر وسارا زیاد سر به سر موشی میزارن.
اهل شهر ساحلی تنکابن(شهسوار)هستم.از بچگی تو همین شهر بزرگ شدم و همین جا درس خوندم.فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی امیر کبیر و در حال حاضر در شرکت کشتیرانی مشغول کار هستم.
بنا به شغلم دائم در سفرم.به کشورهای مختلفی سفر میکنم متناسب با اون کشور با فرهنگها و آداب و رسومشون آشنامیشم.
این سفرام از من شخصیتی ساخته که بی گدار به آب نزنم .یه جورایی تجربه چندین سال رو تو یه مدت کوتاه بدست آوردم که تو زندگیم بسیار کمک حالم بودن .سفرام پر از خاطرست .خاطراتی جورواجور.زیبا دلنشین و گاهی غمگین.حتی گاهی ترسناک زمانی رو که گزارش آب و هوا به کشتی میرسه که میگه طوفانی با سرعت 250 کیلومتر به سمت ما در حرکته.وباید جهت کشتی رو عوض کرد و دست دعا به آسمون گرفت که به طوفان برخورد نکنیم.
ثبت این خاطرات برای من زیباست.همیشه سعی میکردم یه جورایی خاطراتمو از این کشورا بنویسم ولی هر بار به دلایل مختلف این کار نمی کردم تا اینکه با آشنایی وب لاگ مرجان که اون موقع یه جور دیگه می نوشت منم به این کار تشویق شدم.دیدم هر چند کوتاه ولی می تونم گوشه ای از سفرامو نشون بدم.و حالا که در خدمت شما هستم.
زندگی را برای زندگی کرن دوست دارم مگر زندگی چیست؟مگر زندگی با زندگی چه فرقی دارد؟چگونه باید زیست؟چه باید کرد؟آیا این زندگی تنها گذر زمان است؟معنای زندگی واقعی چیست؟
میدانیم زندگی کوتاست.پس چرا از این زندگی لذت نبریم؟چرا افسوس بخوریم؟چراپشیمان انجام کارهای خود باشیم؟
پس من چگونه میتوانم لذت ببرم؟؟
آیا میشود قلبی را برای شکستن انتخاب نکرد؟
آیا میشود همه را دوست بداریم در حالیکه توقعی از یکدیگر نداریم و یکدیگر را کامل درک میکنیم؟
آیا میشود روزی فقیری خواب یک تکه نان تازه را نبیند؟آیا میشود کودکی حسرت دوچرخه نداشته را نخورد؟
آری .درک تمام اینها زندگی را زیبا خواهد کرد.خدایا من نیز از تو زندگی زیبا میخواهم.زندگی که در آن بهانه ای برای آزردن دلهای زخم خورده وجود ندارد.
خدایا این قدرت رو به همه ما بده تا بتونیم زندگیه زیبا رو درک کنیم.
خاطره ای از یکی دوستام:
یادمه یه روز یکی از دوستام داشت تعریف میکرد که داشتن ازاروپا به سمت ایران حرکت می کردن.هنوز وارد آبهای خلیج فارس نشده بودن.که یه ناو آمریکایی ازشون مشخصاتی مثل نوع بار تعداد پرسنل از کجا اومدین و به کجا میرین پرسید.افسر کشتی همه سوالها رو جواب داد و گفت تا ساعاتی دیگه وارد خلیج فارس میشیم وبه سمت ایران حرکت میکنیم.که ناگهان با واکنش سریع ناو آمریکایی مواجه شدن.که اسم خلیج فارس رو درست بگو.بگو خلیج نه خلیج فارس.به خاطر تعصب و پافشاری افسر ایرانی به تکرار خلیج فارس کار بیخ پیدا کرد.تا جایی که اونها کشتی رو تهدید کردن و دستور توقف کشتی رو دادن و گفتن بیش از این جلو نرید.فرمانده کشتی ایرانی تا جایی که میتونست با اونا صحبت کرد که ما یک کشتی تجاری هستیم و هیچ کار غیر تچاری نداریم.و این کار شما خلاف مقررات بین المللی هست.تو همین حرفا بودن که گویا گارد ساحلی ایران در حال شنیدن گفتگوهای اینها بود.واقعا شرم دارم بگم ولی گارد ساحلی ایران رو به فرمانده ایرانی گفت دنبال دردسر میگردی؟اونها کشتی رو هدف گرفتن هر چی میگن گوش کن.که با این حرف اونها کشتی ایرانی مجبور به گفتن کلمه مجعول گلف شد تا بتونه به راه خودش ادامه بده.
بله.مسئولین ما خوب میدونن که چطوری مملکت داری کنن.دیروز یکی تو روزنامه نوشته بود چند وقتیه اخبار هواشناسی ایران هنگام گزارش آب و هوا نامی از جزایر سه گانه ایرانی نمی برن.گویا در حال اماده کردن ذهن مردم برای فراموش کردن این جزایر هستند.هوز از صحت این موضوع مطمئن نیستم ولی اگه چنین باشه جای بسی تاسفه چی بودیم به کجا کشیده شدیم.
*******************************************
موقع نوشتن نمی دونم چرا یهو یاد یه سریال تلویزیونی افتادم که اون موقع که بچه بودم پخش میشد بنام بادبانهای برافراشته.یه شخصیت تواین فیلم بود به اسم ایزما.چقدر من از این شخصیت خوشم میامد.هیچ وقت فکرش نمی کردم که یه روزی همکار" ایزما" بشم.
***********************
من لینک عکسامو میزارم اینجا.خوشحال میشم و استقبال میکنم از از تبادل لینک.ما خودمون میتونیم یک مجموعه بزرگ عکس داشته باشیم البته اگه شما دوست داشته باشین.یا شایدم هم شما یه همچین مجموعه ای دارید من نمیدونم که اگه اینطور هست به منم بگید.خانم شهرزاد خانم دیگه نمی تونی بگی اینا رو نمی شه دید.
http://picasaweb.google.com/adel58gh
به سخن از آلبرت انیشتن که میگه:
عشق مثل یه ساعت شنی میمونه.همزمان که دلت رو پر میکنه عقلت رو خالی میکنه.
و در پایان چه خوش گفت حافظ
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
نیست در کس کرم و وقت طرب می گذرد چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هواییست فرحبخش خدایا بفرست نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی لا جرم ز آتش حرمان و هوس می جوشیم
می کشیم از قدح لاله شرابی موهوم چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
به نام او که حکیمانه مارا را با هم آشنا کرد...
سلام.سلام.من حیتام.همون دختر بدقولی که پاشو به خونه نذاشته داره دبه در میاره!
اما حقیقتش بد قولی نبوده،فقط چون من چند روز به نت سر نزدم،متوجه نشدم که نوبتمه.به جون خودم من بی تقصیرررررررررررم!
اگه اجازه بدید دوست دارم اول اندر احوالات خودم کمی بگم.چون خیلی از دوستان اینجا دوستان جدیدی هستند که منو نمیشناسن.
همونطور که گفتم حیتام.22سال و 8ماه و 9روزمه!(جل الخالق!تا حالا اینقدر به خودم دقیق نشده بودم!!!)
اهل مشهد الرضا.لیسانس مدیریت بازرگانی.در حال حاضر بیکار و علاف !آخه راستیتش از کارای اداری و روتین خوشم نمیاد.در انتظار نتایج ارشد و با این حساب ملتمس دعا از همه ی دوستان خونه ی ما!
دوست دارم اخلاقیاتمو نگم تا بهتون ذهنیتی ندم.ترجیح میدم کم کم خودتون منو بشناسید.
حقیقتش من از توی وبلاگ "نیمکت تنهایی من"با عده ای از برو بچ آشنا شدم.اونجا وقتی تشکیل خونواده دادیم،به منم سهم "عمه"شدن رسید. واسه همین بعضیا بهم میگن عمه حیتا!(یه وقت فکر نکنین سن و سالی دارماااااااااااااا)اما دوست دارم اینجا همون "حیتا"صدام کنید.چون عمه حیتا مال نیمکت بود.
دیگه نمیدونم چیا باید بگم.از اینکه منم به جمعتون پذیرفتید بی نهایت خوشحالم و ممنون.
واسه اولین دفه میخوام مهمونتون کنم با یه متن از "عرفان نظر آهاری" از کتاب "جوانمرد "امیدوارم خوشتون بیاد:
آن مرد طبیب بود و می گفت:جهان بیمارستانی است بی سرو سامان.هر کس بیماریی دارد و هر کس دوایی می خواهد.هزاران هزار بیماری،افسوس،اما هزاران دوا را چطور میتوان یافت؟
* * *
جوانمرد اما می گفت:ما همه تنها یک بیماری داریم .*خواب* و دوایی نیست جز *بیداری*!
"بیدار "شویم تا جهان "بیمار" نباشد!