سلام
مردن هرگز به تلخی فراموش کردن یک بودن نیست
و من عجیب میترسم از اینکه کسی را که فراموش نکردهام، فراموشم کرده باشد.
پ.ن:
مرگ
یعنی بدانی کسی برایت میمیرد یا لااقل به عشق تو نفس میکشد و بعد زندگی را
هم دوست ندارد چه برسد به بی تو زندگی کردن را و بعد آن را هم از او بگیری
به جرم جنونش یا اشتباهش یا اصلا تقصیرش، در خلاء نبودنت حبسش کنی تا به
مرگ تدریجی برود و ... بمیرد.
مرگ یعنی اینکه بدانی کسی بی تو بی ستاره
ات هفت آسمانش شب است خورشید نمیشناسد روز ندارد لحظه نمیفهمئ ساعتش روی
آخرین لمس حضور تو مانده است و بدانی و بگذاری به همان حال بماند تا
بمیرد؛ تومیدانی من چه میکشم؟؟؟؟ چیزی فراتر از درد.
دلم براتون تنگ شده بود
مرسی که فراموشم کردید !!!!!!!!!!!
به به آبجی بنفش جونم..چقد دلم برات تنگولیده بود..:-) انقد توی شیرخوارگاه آمنه پیجت کردیم نیومدی که بچه ها همه از گشنگی کله پا شدن! =)) ای بابا حالا هم که اومدی با یه پست در مورد مرگ و درد اومدی!.. :-( بابا مرگ تازه شروع زندگیه..بخند تا من به روت بخندم! :دی من قربون آبجی جونم بشششششم! :-)
سلام
چطوری داداشی؟
دوسمت دالم
دلم برات تنگولیده بود
تو که میدونی حکایت من همیشه حکایت درده