سلام
هرچند حالش نیومده ولی خب بلاخره باید شروع کرد ..
راستی ... چرا انقدر شروع سخته بچه ها؟! چرا آغاز کردن از جمله ی توی یک نامه گرفته تا آغاز دوباره زندگی با داشته هات و نداشته هات انقدر سخته؟
میدونید من این روزا بدجوری توی فکر عادت کردنم .عادت می کنی که هر روز شب بشه و هر شب صبح. عادت می کنی به زندگیت، به کارت ، به برخورد اطرافیانت . یا گاهی خیلی جدی تر بدجوری عادت می کنی و عاشق میشی، یعنی وقتی که به یه چیزی عمیقا عادت کردی احساس می کنی که نمیتونی ازش جدا شی و اسمش رو میذاری عشق .اما عشق هم حقیقتا یک عادته ..
حالا این ربطش به(( شروع)) اینه که وقتی بزرگترین و عمیقترین عادتهات اجبارا عوض میشن، مجبوری شروع کنی.
بدیش اینه که وقتی خودتو از دور نگاه می کنی می بینی اسیر یه خروار عادتی! عین اینه که داری به ساز همه ی هستی می رقصی !! بدجوری ضدحال می خوری! اون وقته که دوباره دلت شروع می خواد .دلت میخواد تغییر کنی ، تغییر بدی ! اما خیلی سخته ..
پ.ن : زیاد خودتو درگیر حرفهام نکن !
پ.ن : فردا روزی که زمین آفریده شد، اونم از زمین زیر خانه ی کعبه ، میگن دعا مستجاب میشه ، التماس دعا
پ.ن : فردا جمعه ست ! آخیش ! این هفته هم به سلامتی گذشت! خدایا شکرت
پ.ن : مواظب خودت باش!
پ.ن: خدا حافظ همین حالا...
**** جواب کامنتهاتون رو دادم ..میتوانید بملاحظید!
قابل توجه علاقه مندان به نیمکت :
سرانجام پس از هزاران سال دوری از وطن! نیمکت برگشت!
myonlyseat.blogsky.com
سلام .
وبلاگ قشنگی داری خوشحال میشم به منم سره کوجیکی بزنی .
اگه خواستی تبادل لینک کنی بهم خبر بده .
سلام
چشم!
سلام ..
کامنت قبلی که کلا تو بازی نیست و سوخته محسوب میشه !
پس جهت در آوردن حرص بعضیاااا...
بزن زنگووووو ..
یا حق
و علیکم
بفرمایید بزنگید ..منزل خودتونه !
باز هم سلام ..

این بار برخلاف گذشته ٬ زنگم جهت مردم آزاری نبود (میگن اگه اعتراف کنی ٬ گناهات زودتر پاک میشه !) راستش این دفعه اومدم تا بهتون بگم که تشریف بیارین به ...
http://myonlyseat.blogsky.com
یا حق
علیک سلام
بعلهلههه! کاملا مشخصه!
چشم..
این خانوما هستن که اصولا عادت دارن!! =)) اونم از نوع ماهانش!! =))
ولی خارج از شوخی همین عادت هاست که زندگی رو میسازه..هر چند بهتره آدم به هیچی عادت نکنه چون ترکش موجب مرض است!..اما من حساب عشق رو از عادت هایی که گفتی جدا میکنم!..عشق فراتر از یه عادته..البته اگه واقعا عاشق باشی!عشق رو نمیشه مثه عادتا کنار گذاشت یا از سر تکرار بهش رسید..احساس میخواد و کلی کارای جدید که از حیطه عادت و تکرار خارجه..اگه عشق عادت میشد اسمش عشق نبود..میشد یه روزمرگی خسته کننده که برعکس اسمش آدمو گاهی خسته میکرد!! :-)
چه جالب..واقعا فردا همچین روزیه؟از کجا فهمیدی؟..خب مارو هم دعا کن! :-)
میگم حیتایی تو که انقدر اینجا پلاسی یه آپدیتی بکن عمه قربون دستت!! :دی
اینو نمی گفتی توی حلقت گیر می کرد! خوب شد گفتی اذیتت نکنه!
منظور من عشق واقعی نبود والا حق با شماست.
آدمای دنیا دو دسته ان یا دارن سعی می کنن عاشق باشن یا دارن سعی می کنن کنارش بگذارن!!
چشم...
دستت درد نکنه دل عمه پیرتو بدست آوردی و روشو زمین ننداختی!
حیتایی هیچکی ندونه فکر میکنه چند هزار سالته! دیگه ۱۰۰ سال عمر که پیر حساب نمیشه =))
قربون روی ماه عمه خودم !
استثنائا ایندفه منم با یوسی موافقم. عشق چیزی نیست که بهش «عادت» کنی. عشق یعنی تازگی... عشق هیچوقت برات یه عادت نمیشه... عشق یعنی سوختن...بعید میدونم یه روز بتونی به نداشتن عشقت عادت بکنی!
استثنائا؟ یعنی واقعا اینقدر باهم مخالفید؟! :دی
نمیدونم...
اما مونا جون ! قاعده دنیا همینه. باید بخوری زمین تا بلندشدنو یاد بگیری. باید پوست بندازی تا شکستن حصارهای دورتو یاد بگیری. و این خیلی سخته...
اما آدمهایی به بزرگی میرسن که صبر می کنن و تو این بالا و پایین شدنا کم نمیارن!
جان دلم !
اگه ناجور بخوری زمین دیگه نمیتونی پاشی عمه ..راست میگی ، سخته .
گویند سنگ، لعل شود در مقام صبر
آری شود ، ولیک به خون جگر شود!
خودت پلاسیده ای اصلا!

بدددد!
حالا من یوزرو پسوردم رو گم کردم توام هی نمک به زخمم بزن!
(( بد))رو خوب اومدی عمه!
این یوسف از اولشم نمک پاش بود!
راستی بچه ها!
موشی به همتون سلام رسوند!
ای بابا! شمام اگه دلت با در آوردن حرص ما خوشههه اینقدر زنگو بزن که گوش عالم و آم کر شه! (کم آوردین حالا!
)
همینو بگووو! هرچند ایشون کم نمیاره هیچ زیادم میاره :))
به هر حال ما سعیمون رو میکنیم!
سلام
امروز سری زدم به نیمکت...
و رفتم به فروردین ۸۶...
چقدر جای بعضی بچه ها خالیه...
جای شهرام...جای سمیرا...نیاز...جای غریبه...جای گیگیلی...مسی...یادش بخیر!
چه بحثهای جدی هم باهم می کردیم!
بچه ها!
جدا چرا اینقدر بیروح شدیم؟ بی تفاوت؟ بی انگیزه؟ ....چرا؟
واقعا فقط فضای «نیمکت» باعث شده بود؟ ما که همون آدمهاییم! خودمون خواستیم بیایم اینجا!
هیچکی از مرجانی خبر نداره؟؟
سلام
یاد باد آن روزگاران یاد باد!
انگار همین دیروز بود..صفحات عمر آدم چه تند تند ورق میخورن ..
سرمایه ی عمر آدمی ، یک نفس است
آن یک نفس از برای یک هم نفس است
با هم نفسی ، گر نفسی بنشینی
مجموع حیات و عمر آن یک نفس است
سلام آپم خوشحال میشم یه سری به ما بزنید [گل]
سلام
چشم..
سلام ..



جل الخالق .. تو این خونه همزاد نداشتیم که حالا همزاد دار هم شدیم !
بابا مونا این کارها چیه که میکنی ؟!.. مائیم و گلیمی و نمد کهنه و کنجی / بر سر هوس جبه و دستار نداریم (!) دیگه یک بازگشت کوشولو که این قدر دادار دودور نداشت آبجی ..
ممنونم ..
یا حق
و علیکم
جل الخالق! مردم چایی نخورده همزاد میشن!
خواهش..
سلام ..
شیرم حلالش 


یعنی حال میکنم که مونا جوابی بهت داااد از نوع دندان شکن !
ببین ٬اینقدر بچه رو سر لج ننداز .. باز یه چی میگه که شونصدتا عاقل نتونن ماست مالیش کنن هاا... حالا از ما گفتن !
یا حق
و علیکم
شما هم نمیخواد این وسط از آب گل آلود ماهی بگیری! استغفرا..
ما بلاخره نفهمیدیم شما بچه ای یا آقا بزرگ! و از ما نشنیدن...!
وااااااا

مگه مونا چی گفته؟
من که سر در نیاوردم.
یکی بیاد منو رووشن کنه!!
نمیدونم والا خواهر!
وااا عمه ! مگه شما دور از جون ، لامپی که روشنت کنیم! ;)
خوبه که خوشین.
سلام
راستش نمیدونم چیه که تو رو انقدر به هم ریخته..اینو از پست قبلی وبلاگت فهمیدم که خوب نیستی..
امیدوارم هرچی هست ، باهاش کنار بیای ..
همین
والااااا...

جوونی ها گیرندت بهتر کار میکرد عمه .. گویا پای مبارک رو در عرصه سن و سال نهادید !
نخیر .. اینجوری نمیشه .. مونا اون مشعل رو با یک گالن بنزین بیار تا عمه رو رووشن کنیم !
یا حق
قبلا یه سلامی ، علیکی ...!
امر دیگه ای نداشتید قربان؟ من گالن بنزینو بیارم شما نگاه کنید ؟ هان ؟ چطوره؟ :)
دو تا افغانی بگیرید بیشتر جواب میده! از ما گفتن بود !
خوب است اما عالی نیست !
آخه تو هنوز ناخوشی ..
موافقم...
چی شده عمه جون؟ نبینم ناخوشیتو عزیزم. چیزی شده؟
سلی ..سلی ...سلی !
حالا کمر به قتل عمتون بستین آره؟؟

هییییی .... بشکنه این دست که نمک نداره....هیییییییی.....دنیای بی وفا.....هییییی....مونا خانوم یادت رفته تو لاستیکیت جیش میکردی عمه عوضت میکرد؟؟...هیییی....فطرس یادت رفته هیییی میرفتی توپ بازی لباساتو کثیف میکردی من می شستم ....هیییییییی....هیییییی
یکی بیاد حق منو ازین دوتا نمک نشناس بگیره!
کجایی یوسی عمه...کجایی سروی من....سلی جون بیااا....هیییییی
نه به مرگ خودم!
الهی بمیرم عمه حیتایی ...دور از جووووووووون ! اواااا ! عمه جون دیگه آبروریزی نکن فدات شم ، الان یوسف گیر میده بهمون !
من یادمه..!
خودم حقتو میگیرم :))
ای بابا عمه ..مثل اینکه میخوای ما رو به کشتن بدی ! بوخودا ما بیگناهیم ! ( همون شکلک آخره که خودت زدی! تازه از اونم ناله تر !)
ادامه کامنت قبل:
مادررررجان!
هییییییییی
جاااااااااااان دلممممممممم ؟
(( جان دلم )) افتاده توی دهنم ناجووووور!
سنگ پای منو کسی ندیده؟؟! =)) =))
نه والا!
چرا عزیزم .. من دیدمش !
دست مونا بود .. تو سرحموم داشت با سلی گل کوجیک بازی میکردن!
نخیرم داشتیم بدمینتون بازی میکردیم !
ای یوسی بی....
پس سنگ پای منو تو کش رفتی هااا؟
بابا صلوات بفرستید خودم براتون می خرم! =))
عمو زنجیر باف...
جانممممممممم ! ( البته این جواب عمه زنجیر باف بود!)
بلللللهههههههه...
آدم لذت میبره ازین همراهی شما !
سلام ..



یه سوال کوچیک از محضر شریف عزیزان داشتم (!)
به نظر حضرات آیات عظام ٬ بهتر نیست تا سنگ پای یوسف به عنوان توپ بدمینتونی که مونا شوت کرده ٬ وسط فرق سر سلی پایین نیومده و پیش از اینکه عموزنجیر باف سلی شیفته جانمممم ها و جان دلم های کوشولوی خونه ما نشده و عمو با اون همه زنجیرش کار دست مون نداده و ... یک جوانمرد یا شیر زن پیدا بشه که زحمت پست بعدی رو بکشه ؟؟؟!!!
یا حق
سلام
بله...بفرمایید خواهش میکنم!
من زدم تو سر سلی؟ والا از اون موقع تا حالا سلیه که با این کنج عزلت نشینیش هی میزنه توی سر ما ! :دی
عمو زنجیر باف چشمشو درویش کنه ! حالا کی با اون بود! :))
منظور؟ نه الان منظورت از این حرف چی بود؟! نه ! منظورت اینه که از دیدن پست عزیز من خسته شدی؟! نهههههههههه! میخوام بدونم ! به پست قشنگ من تیکه میندازی ..!!!! آی مگس (نفس) کش! =)) =))
هی سلی ...میبینی؟ میبینی تو رو خدا ؟ آخه من چقدر الآن مظلوم واقع شدم! حالا خوبه تبلیغ وبلاگ آقا رو هم گذاشتم وگرنه سرمم می برید !!! هیییییییییی روزگار! یه دفعه برگرد بگو اسمتم از این وبلاگ حذف کن دیگه !
حالا که اینطور شد شما خودت پست بعدی رو میذاری تا چرخیده باشی تا ما بچرخیم! :))
;)
این لباس زیراتونو انقد تو کفشای من نچپونید!!..
=)) =))
آقایون خانوما من میخوام واسه آپدیتمون یه مقدار عکسای پرونو در نظر بگیرم..موافقاش بیان وسط قرش بدن..مخالفاش هم همینطور..! =)) =))
سلام
خوبی؟
این که عشق می تونه یه عادت باشه یک بی رحمانه است.شایدم من دوست نداشتم برام این طوری باشه.کی می دونه؟!
راستی من با یاسمنگولا آپم.
فعلا....
ببینید جمعتون جمعه جمعه فقط منو کم داشتینا
والا 
آخ که داشتم کامنتاتونو میخوندم دلم برا همتون غیژ رفت
همتون که چه عرض کنم ! منظورم همین دو سه نفری که کامنت دادن بقیه رو ندیدم
هنوز یوسی با عمه پیرمون داره کل کل میکنه ! بابا بسه دیگه یوسی ! عمه قلبش مریضه ((=
امین فکر کردم اولین نفری که خبردار شده میخوای بری نیمکت فقط منم و دختر خاله ! نگو که اینجا هم
خوشحالم





خوشحالم
ها
ها
الفرارررررررررررررر
سلاااااااااااام به همههههههههههه بخصوص مرجانییییییی که دلم واسش قد نخود شده بودد!!!

عید همه مبارررررررررررررک
کجا بودی تا حالا عمههههه!
دلم واسه گیگیلی تنگیده بودددددد
می بینی این یوسی رو آدم نمیشه همش منو می چزونه!
همه ما منتظر آپت هستیم...
عمهههههههههههههه

عمههههههههههههههههههه
اون حلیم معروف میشَدی رو بیا برا منو گیگیلی آتیش کن
این یوسف ذلیل مرده هی میره حلیم میخوره هی میاد به منو گیگیلی میگه عجب حلیمیه این حلیم مشهدی
بابا وجدانی گفتن

خوبی عمه ۱۰۰ ساله
الفراررررررررررررررر ((=
ینی ایناها رو ما نوشتیم؟! باورم نمیشه اینهمه سرخوش بودیم...
چه حسای عجیب و غریبی رو زنده کرد برام دیدن اتفاقیه این خونه پرنشاط.. دوستتون دارم بچه ها .. تا همیشه... چه این کامنت خونده بشه چه نشه.. دارم برای دل خودم می نویسم.. خدا رو چه دیدی .. شاید یک روز دوباره سر و کله ی غریبه ای به این خونه باز شد و این کامنت دیوونه وار رو خوند.. دوستتون دارم بچه ها.. الهی که دلتون شاد شاد باشه هر جای این کره خاکی که هستین