« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

طلسم شیکست

از صبح تا الان همه اش با نوک پا دزدکی راه میرم تو شرکت مبادا مدیرمون صدای پامو بشنفه یا چشمش به من بیوفته ! نکبت تا منو میبینه هزار تا کار میریزه سرم ، چای خوردنمو کوفتی زهرماری خوردنمو تاب نمیاره انگار نوکر در خونه باباشم نون باباشو میخورم که زورش میاد یه دقیقه به خودم استراحت بدم ، این از مدیر احمق اونم از معاون روانی که حتی منو در حال صحبت کردن با موبایلم ببینه مجال نمیده و چپ و راست از کارایی که انجام باید بدم می پرسه اصلا چش کورش نمیبینه که دارم با یکی دیگه حرف میزنم گیر سه پیچ میده جوابشو بدم ! دیدین وقتی مامانا سرگرم صحبت با یکی هستن بچه سه ساله اشون هی دامن مامانه رو میکشه یه ریز مامان مامان میکنه یا صورت مامانشو با دستاش میگیره طرف خودش که متوجه حرف زدنش شه ؟ دقیقا معاون خر همین شکلیه یه وقتایی دلم میخواد همچین با پاشنه کفشم بکوبم رو پاش نفسش یکی دو ساعتی قطع شه !


کجایین ؟ چرا هیچی نمیگین ؟ چرا کسی منو نمیبینه ؟ چرا هیشکی جوابمو نمیده ؟ کسی خونه نیست ؟ حالا چرا عصبانی هستین ؟ :|

اینه قصه خونه ما

ای پرنده مهاجر سفرت سلامت اما

به کجا میری عزیزم قفسه تموم دنیا

روی شاخه های دوری

چه خوشی داره صبوری

وقتی خورشیدی نباشه

تا همیشه سوت و کوری

میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت

تا بخوای برگردی خونه گم میشی تو راه غربت

واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم

دلخوشیم به اینکه شاید سحرو یه روز ببینیم

آخرش یه روزی هجرت در خونتو می کوبه

تازه اون لحظه می فهمی همه آسمون غروبه ...

طنز با هدف کردن یارانه ها!!

یا مقلب القلوب و الابزار

یا مدبر الشام و النهار
یا محول الکار و البیکار
حول حالنا الی احسن الکار

تحول بزرگ اقتصادی بر همگان مبارک


بلاخره تلسم اینجارو شکستم!!!!!!