« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

مشتاقی که فرگشت شد


اَعوذُ بِاالله مَنَم شِیطانِ رَجیمّ


بدون مقدمه چینی صحبتو با جمله ایی از حرضت امام خمینی رحمتن الله و سلام ملیکم الله شروع می کنم ، ایشون می فرمودند :

"من ورزشکار نیستم اما ورزش کارها را دوست می دارم"

. . .

منم مدتهاست وبلاگ نمی نویسم اما هنوز که هنوزه وبلاگ نویس ها را دوست دارم، تقریباَ چهار سال قبل پشت دستمو داغ گذاشتم و به خودم گفتم دیگه با اسم رضـ.ـا مـ.شتاق و هویت رضـ.ـا مشـ.تاق هیچ چیزی نمی نویسم. آخرین نوشته ی من برای یک روز سرد و دل انگیز پائیزی بود (البته دقیقشو بخوام بگم شب بود). در این مدت تمام تلاشمو کردم که از این هویت لعنتیِ رضـ.ـا مـ.شتاق جدا بشم. حتا از مرام انسانیِ مـ.شتاق هم فاصله گرفتم.

صد در صد موفقیت آمیز نبود. البته در زمینه ی وبلاگ ننوشتن موفق بودم.  تا حد خیلی زیادی نزیک به 95درصد تونستم بر عواطف خودم غلبه کنم . اما اون وسط مسطا چندین بار گول خوردم و با اسم خودم برای دوستان و رفقای قدیمی کامنت نوشتم . اونو هم بالاخره یک سال قبل تعطیل کردم .

رضا در واقع چهار سال قبل جز جگر زد خونجگر شد . . . ،مُرد ،سقط شد ، خودم خفش کردم ، در رویاها شکل گرفته بود و در همون رویاها چالش کردم . . . باید می میرد چونکه مزاحم بود. آرمان گرا بود ، خدا پرست بود ، کربلایی بود و در هپروت سیر می کرد ( خر بود که رفتم سامرا کربلا و کاظمین). . . بهش یاد دادم به جای زیارت بره صفا سیتی بره لذت ببره ، بره عرق بخوره ، بره ارمنستان و فواحش زیبا روی تفلیس رو لمس کنه . . .بهش گفتم منتظر بهشت حوری و شراباَ طهورا نباشه . . . بهش  گفتم به وعده ی سر خرمن دلتو خوش نکن ، دستشو گذاشتم در دست ابلیس و الحمدالله تا این لحظه موفق بوده . . . البته بعضی وقت ها بچگی میکنه ،هنوز روحش سرگردان باقی مونده به گذشته سر میزنه ، به تیکه های گذشته بند میشه و دوباره پرواز میکنه میره و گم میشه .

راستی شما تا حالا مُردن رو تجربه کردید ، شده به این نتیجه برسید که باید بمیرید و روی قبر مرده ی قبلی یک "من" جدید بهتر واقعی تر و قابل لمس تر بسازید؟!

*               *                *

من فکر میکنم تا حد زیادی در کشتنِ "منِ" قبلی و ساختن "منِ" جدید موفق عمل کردم.

اولین قدم : اسلام رو بوسیدم و رسما گذاشتمش کنار ، خدایی اگر وجود داشته باشه مطمئنا خیلی بزرگتر از اونیه که در چهار چوب عقاید یک بیابانگرد عرب محدود و حبس بشه. . . فقط جاهایی که نیاز باشه و منافع مالی و شخصی ایجاب کنه تظاهر میکنم ، یادمه در یک اداره برای کاری رفته بودم ، به دروغ رفتم نماز خوندم که خودمو مذهبی جا بزنم ، تا بتونم اعتماد هیئت مدیره جبه رفته ی اون اداره رو به دست بیارم .

 

دومین قدم: اخلاق  رو  بوسیدم و انداختم داخل سطل آشغال ، به چه دلیل نباید به منافع فکر کنم؟! کی گفته انسان بودن مهمتره ؟! اصلا انسان بودن یعنی چی ؟! چرا هر بی عرضگی و تو سری خوردن رو با اسم اخلاق و انسان بودن توجیه می کنیم؟! چرا اینهمه آدم پولدار بشن و من بدون پول بچرخم؟! چرا برای رسیدن به پول هفتاد سال تلاش کنم؟! وقتی که این همه راه هست. مگه من قراره چند سال زنده بمونم که این همه سختی بکشم؟!

سومین قدم: یه کار پیمانکاری رو شروع کردم ، کار تولیدی هزینه بر هست ، کار تولیدی یعنی ریسک ، مملکتی که صبح دلارش 1700 تومنه و بعد از ظهر دلار میشه 1900 تومن رو چه به کار تولیدی ؟! کی میخواد ضرر منو جبران کنه ؟! این همه آدم که شعار اخلاق و انسان بودن میدن ،حاضرن 57ملیون تفاوت قیمت صبح تا عصر دلار رو بهم بدن تا ورشکست نشم و زندان نرم؟!

گشتم و اونایی که میدونستم اهل رشوه گرفتن و پورسانت هستنو پیدا کردم ، پول تو مناقصه و خدمات پیمانی هست . . . بهشون درصد دادم  پورسانت دادم . به اولین نفرشون گفتم قرار داد رو با ترک تشریفات مناقصه  برام  بگیر و در مقابل پنجاه درصد سود برای تو. به آقای "م.و" گفتم : فقط قرار دادو بگیر و بعدش حتا یک قدم هم بر ندار و پنجاه درصد دریافتی رو بزار تو جیبت که از شیر مادر حلال تر هست. . . یواش یواش راه های دیگه رو هم یاد گرفتم ، تازگی ها با  حسابرس و مسئول بر آورد هزینه های شرکت "میم "وابسته به وزارت "جیم" آشنا شدم . قرار شده مبلغ پروژه رو کاذب ببریم بالا و پروژه رو با همون قیمت پایه دو سال قبل تموم کنیم . 40 درصد بیشتر برامون میمونه . . . هیشکی خبر دار نمیشه ، الان دارن میلیاردی میدزدن ،  فرصتی نیست که به دزدی های کوچیک من و شریکم رسیدگی کنن. صدو پنجاه ملیون در کنار سه هزار میلیارد تومن  یا در کنار سند سازی چند صد میلیاردی بیمه ی ایران گم و گور هست ،مثل سوزن در انباره کاه میمونه.

قربون خدا برم ، اداره جات پر بود از آدمایی که پایه مشکارت فاینانس و پورسانت بودن ، همشونم به همون خدایی اعتقاد داشتن که من  در اولین قدم اونو کنار گذاشته بودم . ریش داشتن تسبیح داشتن جای مهر روی پیشونی داشتن.ماه رمضون وقتی باهاشون درگوشی صحبت میکردم دهنشون بوی بدی میداد معلوم بود که روزه هم میگیرن. . .

*              *               *

چهار سال پیش آرزوی پراید دسته دوم داشتم ، هِ . . . هِ . . . ماه قبل تونستم 206 بگیرم . . . 206 شاید ماشین آسی نباشه اما برای من یک موفقیت هست ....60 درصد از پول این ماشینو با زرنگ بازی و سند سازی به دست آوردم . . . من در چهار سال گذشته بدون درس خوندن ، به اندازه ی ده سال جلو رفتم . . . من هنوز دیپلمه هستم ، اما بهم میگن مهندس . . . ته خیابون شاپور  طرفای جنوب تهران مستاجر بودم ، الان خودمو تا پونک بالا کشیدم . یکی دو سال دیگه به جای مستاجری صاحب خونه میشم . . . همه ی اینکارا فقط 4 سال  زمان برد. . . وآو .... وآ. . . . اینجوری پیش برم 4 سال دیگه لکسوس خودمو سوار میشم و  دفتر کاری خودمو  در جردن بدون شریک مستقل راه میندازم . . .  فقط کافیه بچرخم و کلاه بردارا و رشوه بگیرای مستعد رو پیدا کنم .

نخبه اونیه که بتونه هزینه رو کاذب بالا ببره ، بتونه قطر  میله ی آهنو کم کنه ، بتونه از موقعیت تحریم استفاده کنه و دلالی وارادتات کالا راه بندازه . . .. آخ . . . آخ ... آخ اگر بتونم یکیو  در وزارت صنایع و مخابرات پیدا کنم و این مادربردهای جدید هندی رو به اسم تایوانی وارد کنم معرکه میشه . . .

من فرصت زیادی ندارم ، نمی تونم منتظر بمونم تا از اون راه هایی که میگن اخلاقیه به آرامش و رفاه برسم. . . نمی تونم هشت سال درس بخونم تا آخر سر با حقوق چسکی  برم حق الدتریسی درس بدم . . . من نمی خوام خدا ازم راضی باشه ، اونم به این قیمت که دهنم سرویس بشه ، شکم گرسنه شعر و ادبیات و اخلاق حالیش نیست . . . تمام اون چرت و پرتایی که در عشق آفلاین و عشرتکده ی یقضان نوشتم به یه دونه گوز ناقابل هم نمی ارزه .

من چهار سال پیش به یقین رسیدم که اخلاق انسانیت صداقت محبت و این چرتوپرت ها فقط و فقط در وبلاگ ها پیدا میشه ، زندگی واقعی اون بیرون در جریان بود و صد و هشتاد درجه با عالم خیالی وبلاگستان تفاوت داشت . من الکی بی عرضگی خودمو داشتم با اخلاق توجیه و ماستمالی میکردم.

. . . بگذریم . . . خیلی روده درازی شد . . . .بگذریم

*              *               *

پ.ن: نمی خواستم اینا رو اینجا بنویسم ، یه چیز دیگه درباره آشپزی نوشته بودم ، بعدش شعر نوشتم از ادبیات و عشق نوشتم ، اونا نوشته ی من نبود ، متعلق به همون روح سرگردان بود که اون بالاتر گفتم

" اما هنوز روحش سرگردان باقی مونده به گذشته سر میزنه ، به تیکه های گذشته بند میشه و دوباره پرواز میکنه میره و گم میشه"

اما بالاخره به "من" جدید بهتر واقعی تر و قابل لمس تر اجازه دادم بنویسه ، شما هرچی دلتون خواست به این "من" واقعی بکید ،تُف کنید تو صورتش ،فحش بدید ، سر تکون بدید ، . . . راحت باشید تعارف نکنید ، اینجا در اصل خونه ی شما هست . . . من دیگه اینجا نیستم ، لو رفتم ، اصلا دروغ چرا ؟! راستشو بخواین نمی خوام با آدمای اخلاقی و مذهبی هم کلام باشم ،میترسم بازم خر بشم گول بخورم وجدان درد بگیرم و به دنیای قبلی برگردم .


خرمای رضـ.ـا مـشـ.ـتاق رو بخورید . . . این خرمای مرگ یک انسان هست

. . . چهار سال پیش باید خرما رو میخوردیم . . .

افتاد به امروز . . . من یقراء الفاتحه

خدا نگهدار


 

نظرات 21 + ارسال نظر
حیتا چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:48 ق.ظ

چند دقیقه است که مطلبتو خوندم .. و همینجوری زل زدم به مانیتور.. تو اداره.. ماتم برده .. نمیدونم چی باید بگم .. یعنی اینقدر حرف میاد تو کللم که نمیدونم چی باید بگم ..

انگار تو چند سال بعد منو به تصویر کشیدی .. انگار من رضای 4 سال پیشم .. ولی رضا .. من نمیخوام اینجوری بشه!

حیتا چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:52 ق.ظ

خیلی سعی کردی که نشون بدی از مرام الانت راضی هستی .. احساس موفقیت بیشتری می کنی .. ولی یه جور عذاب وجدان تو کلامت موج میزینه .. من و تو، از جنس این آدما نیستیم رضا !

نه به قاعده مذهب ، به قاعده همه چیزهایی که تا حالا باهاشون زندگی کردیم .. و احساس آرامش کردیم .. ما "آرامش" حقیقی رو چشیدیم رضا .. و می فهمیم این موفقیت ها و شلوغ بازیا، فقط یه لذت موقت کاذب بهمون میده ..

حیتا چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:58 ق.ظ

منم یه زمانی خودمم آدم "مذهبی" می دونستم .. حالا فقط "دیگران" منو مذهبی می دونن .. چون از کل دینم، فقط "ظاهرش" مونده .. پس فک نکن با آدم مذهبی هم کلام شدی .. فقط ازت یه سوال دارم:
تو واقعا احساس بهتری داری با سبک زندگی جدید؟
دلم میخواد صادق باشی با خودت و اینو بهم بگی . اینو برای خودم می خوام ، نه تو!



آق موشه چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ

اوف تلافی چهار سال ننوشتنو در آوردیا :دی

با قدم دوم تا حدودی سومت موافقم!!

داش رضا هممون همینطوریم اصلا 99 درصد از همه مشکلاتی که داریم با پول حل میشه حتی مشکلات عاطفی!!

خوب باید ببینیم منظور تو از آدم مذهبی کیه؟؟؟ آدمی که یه ته ریش داره یه تسبیحم دستشه به هرکی میرسه میگن سلام حاج آقا رد که میشه میگن بر پدرت لعنت!

یا آدمی که به ظاهر هیچ شباهتی به اون حاجاقا بالایی نداره ولی تو مرامو اخلاق چیزی واسه دورو بریاش کم نمیزاره نماز میخونه کار خیر میکنه و... ولی هیشکیم نمیدونه !

اگه اسلامو دین این ته ریشه باشه میخوام نباشه اگه مذهب اینی باشه که فعلا تو جامعه ما حکم میکنه میخوام درش گل گرفته بشه.

اصلا جمهوری اسمش روشه یعنی خر تو خر! جمهوری ایران(اسلامشو نداریم فعلا)اسلامش اینه که از پول این نفتی کوفتی که اگه نبود نصف جهان فلج میشد ما میتونستیم با رفاه زندگی کنیم ما چیمون از این عربای مفت خور کمتره چرا ما نتونیم مفت خوری کنیم!!

<<من چهار سال پیش به یقین رسیدم که اخلاق انسانیت صداقت محبت و این چرتوپرت ها فقط و فقط در وبلاگ ها پیدا میشه ، زندگی واقعی اون بیرون در جریان بود و صد و هشتاد درجه با عالم خیالی وبلاگستان تفاوت داشت . من الکی بی عرضگی خودمو داشتم با اخلاق توجیه و ماستمالی میکردم.>>
این تیکه حرفت عین حقیقته
ولی دیدم خیلی از ادمایی که با اخلاقو انسانیت صداقتو محبت واقعی خیلی بالا رفتن خیلی هم خوشبخت زندگی کردن!!شاید ما عرضشو نداریم همه چیزو باهم داشته باشم

شعاررررررر مال ادمهاییه که یا عرضه پول در آوردنو ندارن یا احتیاجی ندارن خیبر از دل ندار ندارن

شاید منم اگه عرضه پول در آوردنو داشتم 5سال زندگیم بیهوده حدر نمیرفت !! یکی مثل تو حدفشو میکنه پول یکی هم مثل من میشینه ببینه آخرش چی میشه :دی (بدتر میشه که بهتر نمیشه) نمیدونم شاید لذت های من از دنیا محدود باشه ولی از پول داشتن به هر قیمتی لذت نمیبرم از بی پولی هم لذت نمیبرم

توام خودتو گول زدی فک میکنه همه چیو گداشتی کنار مذهب تو ذات توعه مذهب واقعی مرام واقعی نه ظاهری .ببین کجاها برا دوستات خانوادت مرام گذاشتی یا کجا با اخلاق خوش دستشونو گرفتی کجا دورو بریاتو دوست داشتی اینا مذهب واقعی توعه.
وگرنه تو یه شرکت خیلی کوچیک که حق کارگرو مردومو همه رو میلیارد میلیارد نوش جان میکنه حالا صد ملیونشو زنده کردن بی دینی نیست مث کار رابین هوده :دی
بی دینی اونه که حق منه رفیقتو بخوری سرم کلاه بزاری وگرنه اینایی که میگی حق خودته ندادن به زور گرفتی .اصلا تو این مملکت اگه بخوای رو خط خودت بری باید قید زندگیو بزنی


حالا از همه اینها گذشته شریک مریک نمیخوای؟:دی دست مارو هم بگیر داش :دی

وقتی یه حرفیا میزنیم آخرش حرص میخوریم آخرش تند میشیم چارتا فوشم خرجش میکنیم یعنی به حرفامون معتقد نیستیم یه جای کار میلنگه!!!

ولی در آخر پول که باشه اخلاق داریم پول که باشه مرام دایم پول که باشه عشق داریم پول که باشه زندگی داریم حتی کار خیرم تا پول نباشه نمیشه کرد!!!! اصلا بشینیم فکر کنیم میبینیم همه نداشته ها بر میگرده به پوللللللل

اوه چه کامنتی شدا :دی
اینا نظر من بود درستو غلطشو نمیدونم!!!

**
یکی نظرشو در باره قالب نگها یه موقه :دی

**

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

یادمه یه دفعه خیلی سال پیش تو فنی امتحان دادم قبول شدم ولی مدرکمو نفرستادن برا صدور یک سال بعدش رئیس فنی عوض شد از در صلح وارد شدم بهم اطمینان کرد گذینه های درست با کد سوالارو کش رفتم به دوستامم دادم خودمم نوشتم هممون شدیم نمره 100 مدرکمونم یک ماه نشد اومد!
جاهایی که کار آدم با خوبی پیش نمیره باید با بدی حقتو بگیری

مرجان چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

بمیر موشی با اون رابین هودت کلی خندیدم ((=

یادمه تو دانشگاه یه درس عمومی بهمون دادن که باید نهج البلاغه رو میخوندیم !! یه جاش نوشته بود که اگه حاکم ، ظالم و مستبد باشه باعث دین گریزی میشه !! همه اینایی که گفتین به خاطر این حکومتی که توی سی و چندسال رو سر همه هوار شده طبیعیه !! تازه بدتر از اینا هم باید پیش بیاد !! اینروزا پای صحبت هر کی میشینی از خدا شاکیه از اسلام بدش میاد راحت آیه های قرآن رو به مسخره میگیرن ، جرات نمیکنی اسم خدا و اسلام و پیغمبر رو ببری که یه وخ بهت نگن املی ! دیگه هیچی واسه مردم قداست نداره !! خیلی از جوونا رو میبینم که دینشون رو عوض کردن رفتن زرتشت شدن ! وهابیت داره رواج پیدا میکنه !! حالا توی این بلبشوی دین گریزی و فلان ، من فقط یه چیز رو قبول دارم که اگه آدم قبولش داشته باشه اون موقع شده آدم ، اونم احترام به حقوق مردمه ! من توی نماز و روزه گرفتن سستم مخصوصا توی نماز ، حجاب رو یه سر سوزنی برام ارزش نداره مخصوصا اگه زورکی باشه ، حالم از مسجد و روضه خونی و بهم میخوره !! تا حس کنم یکی بوی دین و مذهب میده حالت تهوع بهم دست میده حالم بد میشه دوست دارم از وسط نصفش کنم ، اما با همه اینها آدمای دور و برم رو دوس دارم دلم نمیاد گولشون بزنم اصلا گول زدن و فریب دادن و نارو زدن تو ذاتم نیست ! ممکنه مغرور و خودخواه به نظرم بیام ولی حتی از اینکه ببینم یکی داره یکی رو آزار میده بدجوری دلم به درد میاد ، من مطمئنم چیزی که باعث میشه آدم عاقبت به خیر بشه اخلاق خوشه ، خوب تا کردن با مردمه ، حق کسی رو نخوردنه ، اصلا بذار مردم بگن من خرم آره خرم اگه انساندوستی خریته من دلم میخواد خر باشم ، ولی اینم مطمئنم که نماز و روزه و تسبیح دست گرفتن در کنار ریاکاری و تظاهر اونم توی دین و مذهب واسه آدم عاقبت به خیری نمیاره

حیتا جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ق.ظ

آقا این تم خیلی تیره است. آدم بیشتر داش می گیره. موشی جون برو تو کارای شادتر! یه بدیشم اینه که نوشته ها روش خوانا نیست!

مرجان جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:16 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

منم با حیتا جونم موافقم

آق موشه شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ق.ظ

فعلا اینو داشته باشین

چطوره؟

موشی این قالبه باز بهتره ولی کامنتینگش مشکل داره ! کلید ارسال نداره

حیتا شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 ب.ظ

مرسی موشی. یکم (!!) بهتر شد

حیتا به صاحبش شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:22 ب.ظ

آقا این نوشته ها خونده شدن؟ جواب ندارن احیانا؟!

روح خبیث جون شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:38 ب.ظ

چقد بی سلیقه این شما

حیتا یکم؟؟؟
خوب یه قالب قشنگ به من نشون بدین ببینم قشنگ چجوریه؟

مرجان باز میشه که تو باز توهم زدی!!
با اینترنت نفتی من که همچی خوبه و زیباس:دی

قالب به این پیشرفتگی کی داره

یوسف یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ب.ظ

رضا جان..خوشبختانه یا متاسفانه با حرفات موافقم..مذهب شده ابزاری واسه قدرت و چپاول..نمیخوام بحث سیاسی بشه..ولی شاید مذهب واسه همین به وجود اومد..هیچکس از پول بدش نمیاد..به خصوص اینکه باید لذت برد..و هیچکس از اون دنیا برنگشته که بگه بهشت یا جهنم وجود داره..اما من به شخصه استعداد این کارارو ندارم..مسله اخلاق و اعتقاد نیس..شاید یاد ندارم..هر چند توی این مملکت باید همونطوری بود که تو هستی..شاید بخاطر همینم هس که دستم توی ثروت نیس..و شاید تصمیم بگیرم از این مملکت برم..تا شاید دلیلی واسه رفتارم پیدا کنم!..امیدوارم پولت روز به روز بیشتر بشه..و حالشو ببری..چون اگه حق خیلیا نباشه میدونم حق تو هست!..

سلی یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ب.ظ

انگاری خودمو خوندم. انگاری من باید اینارو می گفتم.فقط یه فرق گنده و اساسی با تو دارم. اونم اینه که اینقدی باهوش نیستم که بتونم گلیممو از آب بکشم بیرون. همش به در و دیوار میخورم. همش مشکلات میزنن تو ذوقم.ولی اشکال نداره. ته اش چی؟ منم میشم مثه یکی از همین آدما که هر روز لعن و نفرینشون می کنم. میگذره.

حیتا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ

اومدم که به همه بگم :

"عیدتون مباررررررررررررررک"

مرجان پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

مرسی عمه حیتی جون جونکم عید تو هم موبالک

موشو قالبت قشنگه دیگه بیشتر از این انگولکش نکن

تا یکی دو روز آینده وبلاگ رو آپ میکنم

روح خبیث جون شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:35 ق.ظ

عید همگی مبارررررررررک(با تاخیر)

مرجان یکی دوروز آینده شده آ

مرجان یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

موشی مرض ! وقت کنم امشب یا فردا آپ میکنم

لیلا شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ب.ظ

سلام خوبی؟
همون موقع ها من مونده بودم که شما چرا اینجوری هستید همون موقع می دیدیم به اینجا خواهی رسید چون خیلی از اوناش به نظر می رسیدی ولی خوشحالم که عاقل شدی

بنفشه دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ق.ظ http://banafshesalehi.blogfa.com

انگاری باز دیر رسیدم
رضا چرا من همیشه با تاخیر به تو میرسم؟؟

دمت گرم، موافقم باهات
بهترین کارو کردی
انسانیت یعنی کشک
اخلاق هم یعنی پشم
زندگی جنگله، حقتو بهت نمیدن، باید بگیریش
برات آرزو موفقیت میکنم با وجدانی راحت و لبی خندون و خنده ای به شیرینی عسل

گوش ماهی شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

باورم نمی شه مرد خوبی بود به دل می نشت مرگش برام ناگهانی بود خدا رحمتش کنه ،
آرامشتونو با آسایش عوض کردین شاید موقعیت جدید رضایتمندانه تر باشه اما لحن کلامتون اینو نمی گه ،شاید اینقدرام که نوشتین عوض نشده باشین،
خلاصه من مخالفم و دلم برا پاکی اون آقا رضا تنگ می شه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد