« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

چگونه با تنهایی خود مبارزه کنیم؟/// دلتنگم/// عیدیمو گرفتم

من بالاخره عیدیمو گرفتم

کی میاد بریم نماز شکر بخونیم؟؟؟

شادیامو با همتون تقسیم میکنم.

انشالله که خدا عیدی شما رو هم توی این روز عزیز عنایت کنه

عید همتون مبارک

ــــــــــــــــــــــــــ

سلام دوست جونام

 

 

۱- یوسی جونم تبلدت مبارک امیدوارم هزار ساله بشی

تمام آرزوهای خوب دنیا رو از طرف من و برو بچز خونه ما برای خودت بشمار

دوست داریم

 

۲- مرجان عزیزم امیدوارم هرچی زودتر مشکل حل بشه و بازم صدای خندهای قشنگت توی خونه ما بپیچه دلمون برات تنگ شده و دنیا دنیا دعا میکنیم که همیشه تو و خانواده نازنینت شاد و سرزنده و به دور  از تمامی دغدغه ها باشید

 

۳- از داداش رضا گرفته تا بقیه ، همه اونایی که آپیدن ولی من روسیاه نیومدم عذر خواهی میکنم . آباجیتونو برفوشید خروس قندی بخرید

 

۴- هرچند دیره اما روز زن رو به همه آباجی خانوما و مامانا و جمعیت نسوان  و روز پدر  رو به همه داداشا و آقایون و باباهای میربون تبریک میگم

 

                  

 

 

 

اما بریم سر آپ در پیت من، از اونجایی که این مشکل خودم بود گفتم شاید بقیه هم مثل من به شدت باهاش درگیر باشن ببخشید اگر بی ربطه :

 

 

تا کـنـون احساس دلتنـگـی، افسـردگـی، طـردشدگی بی ارزشی و تنهایی را تجربه کرده اید؟ آیا با

 محیط و افراد  پیرامون خود احساس بیگانگی می نـمایید؟

 آیـا احــساس می کنید کسی در کنار شما نیست تا بتوانید تجربـیـات و احساسات خود را با وی در میان بگذارید؟ هـر فـردی در طـول زندگی خود گه گاهی احساس تنهایی  میکند اما تنهایی الزاما به مفهوم تنها بودن نمیباشد شما  مـمکن است در میان جمع و یا در یک میهمانی بوده و بـاز   احــساس تنهایی کنید.

تنهایی یک حالت ذهـنـی دردنـاک   احساس عدم رابطه با دیگران است. هـنگامـی کـه  تـنها میباشید احساس نیاز به تفاهم و اشتیاق برای قسمت کردن احسـاسات و افـکارتان با دیگران در شما پدیدار میگـردد. اما زمانی که به مـرحله تنهایی راه می یابید چه اتفاقی روی میدهد

در ذیـل به برخی از احـساساتی کـه در دوره تنــهایی با شـما هـمراه می گـردنـد اشاره میکنیم:

 

  • احساس اعتماد بنفس پایین
  • احساس آنکه دیگران دائما در حال ارزیابی شما میباشند
  • از ملاقات با افراد جدید و یا حضور در مجالس عمومی دوری می‌کنید
  • نسبت به ظاهر و خصوصیات شخصیتی خود خیلی انتقاد آمیز برخورد می‌کنید
  • خود و دیگران را بخاطر ضعف روابط اجتماعی خودتان ملامت می‌کنید
  • این تصور غلط در شما ایجاد میگردد که هیچکس شما را دوست ندارد
  • در بیان احساسات خود دچار مشکل می گردید
  • از آنکه از حقوق خود دفاع کرده و بـه درخـواستهای غیر‌منطقی بگویید "نه" بیمناک می‌شوید
  • نسبت به موقعیتها واکنش افراطی بروز می‌دهید
  • احساس انزوا، دلتنگی و تنهایی شدید می‌کنید

اکنون شما چه خواهید کرد؟ شما که نمی تـوانید تا آخرعمرتان اینگونه به زندگی ادامه دهید

آمـوختن آنکه چگونه با تنهایی در زندگی خود کنار بیاییم یکی از چالشهای بزرگ زندگی ما میباشد.

ارائه راهکار

 

  • با آن رودررو شوید از آنکه به تـنـهایی خـود اذعـان کـنـیـد واهـمه نـداشـته باشید.حقیقت آن است که شما تا زمانی که علت امری که سبب آزار شما شده را تـشـخیص نداده باشید، قادر به تخفیف و تسکین مشکل خود نخواهید بود

 

  • مـهم اسـت کـه پـی بـه ایـن مسئله ببرید که زمانها و موقعیتهایی در زندگی هر فرد وجود دارند که در او ایجاد احساس تنهایی می کنند چـه فــرد بخواهد چه نخواهد. میزان معینی از احساس تنهایی در زندگی اجتناب ناپذیر میباشد پس بجای آنکه از آن گریزان باشید بیاموزید چگونه آن را بپذیرید و با آن کنار بیایید

 

  • تدبیری بیاندیشید اغـلب پـریـشانی ها و ترسهای ناشی از تنهایی را می تـوان با شناسایی علل مشکلات و سپس تلاش برای اصلاح وبهبود شـرایـطی کـه سبب ایجاد احساس تنهایی در شما گردیده است، تقلیل داد

 

  • از آن سود برید تنهایی خود را توسط آموختـن روش کـنـار آمـدن بـا آن مبدل به یک مزیت گردانده و اتکاء به نفس خود را افزایش دهید- مهمترین سرمایه شما به عنوان یک فرد تنها- از آن به عنوان یک فرصت مناسب برای شـنـاخـت هـر چـه بـهتر خـود اســتفاده کنید. در عوض تحمل دوران وحشتـنـاک با تـنـهایی تعـمق در افکار، احساسات و ادراکات خود فرصتهایی برای رشد و پیشرفت شخصی خود پدید آورید

 

  • خود را سرگرم فعالیتهای دلخواه خـود کنـیـد. در هـنـگام تنهـایـی بـرخـی افـراد آشفته وار به این طرف وآن طرف پرسه زده و بدنبال فردی میگردند که بتوانـند توجهشان را معطوف وی کنند. اما باید از این فرصت استفاده کرده و وقت خود را صرف سـرگرمیها و فعالیتهای خاص و دلخواه خود نمود

 

  • دست بکار شوید و اولین گام را شما بـردارید.در عـوض آنکه منتظر فـردی باشید که از راه  برسـد و شمـا را نجات دهد در سـلام و احـوالـپرسـی بـا دیـگران پـیـشـقدم گردید. لبـخنـد بـزنیــد و سلام کنید. گذشته از آن، شـمـا بـایـد روی مهارتهای اجتماعی و میان فردی بیشتر کار کرده و بیاموزید که بیشتر از حقوق خود دفاع کنید

 

  • کارهای داوطلبانه انجام دهید کمک به دیگران اعتماد بنفس شما را افزایش داده و فرصتهای جدیدی برای شما پدید می آورد تا بتوانید با افراد جدیدی ملاقات کنید

 

  • مشارکت کنید در یـک دوره آموزشی ویژه بزرگسـالان کـه در رابـطـه بـا رشـد فـردی می باشد    ثبت نام کنید. بـرای مثال در کلاسهای تقویت اعتماد به نفس، روشهای رابطه برقرار کردن با دیگران، چگونگی دفاع از حقوق فردی و چگونه مثبت باشیم عضو شوید

 

  • از عادات خوب پیروی کنید بجای آن کـه یک گوشه بنشـیـنید و هیـچ کـاری انـجام ندهید؛رژیم غذایی متعادل داشته باشید، تمرینات ورزشـی منـظـمی را انـجـام دهید و بقدرکافی بخوابید

 

  • خلاق باشید تنهایی الزاما با اندوه و بدبخـتی برابر نمیباشد. زمان تنهایی را برای خلاقتر و سازنده تر ساختن خودتان بکار بندید کتاب بخوانید، جدول و یا معما حل کنید، به سینما بروید و یا به موسیقی گوش دهید

 

      

 

پ.ن :

 

* دلتنگم

 

* گرچه نمی شود به تو رسید یاحتی برای لحظه ای مالک قلب تو شد . اما برای دوست داشتن تو ‌وسعت تمام دنیا را در اختیار دارم و می توانم تو را آن قدر دوست بدارم که همه باور کنند حق من در زندگی تو بودی که به ناحق از من ربودند.

 

* کاش به جای فروش صداقت به پشیز، مروت را سر هر کوی و برزن میفروختند ولو به قیمتی گزاف

 

 

ببخشید اگر طولانی شد

خیلی ماهید

دوستون دارم

حق یارتون

نظرات 92 + ارسال نظر
یوسف یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:17 ب.ظ

اوللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل..مب رمو برمی گردم..می رم و برمی گردم..

خداییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوخو نکن
بره
زودبیایا سر راحت دوتا هم نون بخر

مرجان یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام دوستای من

واقعا نمیدونم چی بگم ! بلا دور شد ، اونم با دعای شما دوستان باصفای خوش قلب خودم همتونو دوست دارم ... مدیون لطف همتون هستم .. اگه دعای شما نبود ما همچنان تو غصه بودیم .. اصل قضیه این بود که یکی از اعضای خونواده مریض شده بود و دلیلشو نمیدونستیم چیه ! خوشبختانه جواب آزمایشش رضایتبخش بود و بلا دور شد .. دست همتونو میبوسم .. من این مدت میون آب و آتیش بودم
... قربون همتون

فقط یه چیزی ! قدر سلامتیتونو بدونین ! روزی هزاااااااااااربار خدا رو شکر کنین که خودتونو خونوادتون سالمین ! غصه مال رو نخورین ! گور پدر مال ! یه روز هست یه روز نیست ، بود و نبودش دل خوشی های اصلی و مهم رو ازمون نمیگیره با یه تیکه نون خشک و خالی هم میشه شاد بود و خندید

میبوسمتون

یه کامنت اساسی و دندون شکن و مشتی بر دهان آمریکا هم طلب آق رضامون :دیییییی

و یک کامنت توپ و تپل هم طلب بنفشکی

خواستم به اونایی که برام آف گذاشتن ، آف بدم ولی اول بهتر دیدم که یه کامنت کلی اینجا بذارم

فعلا بابای

سلام عزیزم

برو بچ بدویید با شما بوداااا جواب سلام واجبه
مرجی جونمون ما واقعا خوشحالیم که مشکل رفع شده و برای همیشه براتون از خدا آرامش و سعادت میخوایم
خیلی خوشحالمون کردی

چشششششششششششم
برو بچ از این به بعد ماهی یه بار همه چکاب میکنیم

قابل توجه داداش رضا که خودم به شدت شرمندشم اما به خدا تصقیر من نبود کامنتای در پیتم ذخیره میشد اما بقیش نه


مرسی عسلم تو همه رو با هم خوشحال کردی

یوسف یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:40 ب.ظ

سلام بنفشه گلم..مرسی بخاطر تبریکات محبت آمیزت..آدم هر چی بزرگتر می شه انگار شور و شوقش نسبت به تولدش و شاید زندگیش کمتر می شه..نمی دونم من یکی که امسال واسه تولدم اصلا خوشحال نبودم و حس کردم روزی به این مهمی برای من فراموش شد.. شاید بخاطر همین حال و هوای پستی که گفتی باشه یعنی همین موضوع که رو زندگی من به طرز بی رحمانه ای سایه انداخته..منم احساس تنهایی می کنم و از خیلی مهمونی ها و به قول خودت محافل عمومی دوری می کنم..منم گاهی دنبال یه فرد می گردم که خودمو خالی کنم..منم گاهی احساس بدبختی و عدم اعتماد به نفس دارم..منم دلتنگ و انتقادپذیر و افکار به شدت منفی می شم..مخصوصا این روزها..تازه ما خیر سرمون روانشناسی خوندیم و صد برابر بدبختی بیشتر از این ها دیدیم و شنیدیم اما چه سود که دیگران درمان شدن اما کسی نتونست مارو درمان کنه!!..چه کنیم که آدم هستیم..مثه همه..فرشته که نیستیم..یا عمری ابدی و با سلامت که نداریم..همه این طوری می شن..هر کی بگه اینطور نمی شه دروغ گفته یا خودشو داره برتر نشون می ده برای فرار از بدبختی های خودش..من این روزها در گیر همین حال و هوا هستم..سایه ای که بر خلاف آرامشش در این روزهای گرم تابستونی برام عذاب و جوش شده..اصلا این تابستونو دوست ندارم چون دقیقا همین مرحله وارد زندگیم شده و نهایت این من هستم که با آخرین انرژی هایی که مونده وارد میدون نابرابر جنگ بشم..من از تنهاییم ناراحت نیستم..از دیگرانی ناراحتم که این تنهایی رو احاطه کردن و حق و آرامشی واسه آدم نذاشتن..به شدت درگیرم و شاید یه جنگ در مقابل عقایدی که از هر طرف بر ضد من داره شلیک می شه تا زنده بمونه حتی به ریختن خون یه روح یا روان!!..و بازم به قول تو همین ها باعث افسردگی شده..هر چند من نمی خوام داستان خصوصی زندگیمو بنویسم اما همینقدر بهت بگم که در کنار این خنده ها و شوخی هایی که با همین روحیه ام نگهشون داشتم این پست کاملا با روحیه من سازگار بود و سعی می کنم رو راه حل هاش فکر کنم..دیگه این هنر تک تک ماست که چطور راه و چاه شخصی رو پیدا کنیم..همین که از موقعیت ها استفاده کنیم و سرمونو گرم کنیم بازم غنیمته..!شاید گول زدن باشه و یا انکار..اما همین که به خودمون فکر کنیم و خودمونو دوست داشته باشیم فکر می کنم کافیه..تا این که هیکل زخمی خودمونو ول کنیم بریم سراغ به آدم سالم و اونم بدبخت کنیم..تنهاییو عشقه..مطمئنا وقتی تنهاییمون با عظمت باشه و عاشق خودمون باشیم و خودمونو همونطور که هستیم قبول کنیم بعدها دیگران جذبش خواهند شد...زمانی که افسردگی یواش یواش ساکشو می بنده و می ره...به امید اون روز.....

بوسسسسسسسسسس

خوبه که تو تونستی اینطوریم که شده خودتو نگه داری من که نمیتونم
من کلا سیستمم بهم ریخته
اصلا حال و حوصله ندارم
احساس میکنم که اینی که میگن : « روانشناسا خودشون خل و چلن» در حق من و تو به شد و به جد صادقه... نظر تو چیه؟ :دی
من فکر میکنم ان هجمه ها برای همه وجود داره و این نشونه رفتن افکار و عقاید و روح و روان
برای هر کی به نوعی
مهم اینه که تو میتونی حداقل ظواهر رو درس کنی برای خودت
کلی پیشی.......من تازه باید از این ... گیجه ای که دارم دربیام ببینم کجام


دعا میکنم این روزای سخت زودتر تموم بشه و داداشی نازم به یه آرامش و سعادت پایدار برسه
دوست دارم داداشی

یوسف به مرجان یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ب.ظ

مرجان خوشحالیم که بلا دور شد..واقعا قدر سلامتیمونو بدونیم..شاید جمله ساده ای باشه..اما معنی این جمله رو کسی می فهمه که اونو یه بار از دست داده باشه..پس واقعا سعی کنیم به گفته همون ها قدر الماس زندگی رو بدونیم..خوشحالیم مرجان.. :)

مرجان به یوسف یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ب.ظ

قربونت برم داداشیه شیطونم :-*****

خرموشناز یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:08 ب.ظ

سلام پنفشه چونم خیلی عالی بود
تفلدت مبرک یوسف جان
و مرجانی خوشحالم که خوشحالی
الهی همیشه سالم باشی من بی تو میمیرمممممم

الهی من دورت بگردم
سلام به روی ماهت
مرسی
شرمنده نکنید منو ... دلداریم میدی؟

یوسی : با تو بودا

ملجی با تو هم بودا

ر و ز ب ه دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:39 ق.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

اول از هر چیزی بازگشت شکوهمندانه مرجان خانومی رو تبریک میگم. خوشحالم که مشکل مرتفع شده..
~~~

درود
امیدوارم که خوب باشی بنفشه خانم گل
یادداشت خوب و بسیار جالبی به نظر اومد
اینکه درده بسیاری از جوونا همین حرفایه ساده ی تو بودش..
از حرفای یوسف هم خیلی استفاده کردم :)

اما متاسفانه یا خوشبختانه برداشت من از تنهایی یه خورده با برداشتت فرق می کنه..

من هم معتقدم که تنهایی گاهی اوقات آدم رو خیلی رو به انزوا می کشونه و باعث میشه آدم لااقل از محیط اطرافش طرد بشه اما من امروز روز تنهایی رو ترجیح میدم!!

نه اینکه آدم منزوی ای شم نه اصلا٬ منظورم از تنهایی از رابطه داشتن عمیشق یا حتی همون سطحیش با آدم های اطراف هست

درسته که بدون ارتباط با دیگران نمیشه اون شناخت آن چنانی رو از زندگی بدست آورد اما به نظر من گاهی اوقات باید آدم اون دور بشینه..
تنها..
بدون دغدغه ی فکری جز خودش ! به محیط اطراف نگاه کنه..
چقدر قشنگ می تونه اطرافش رو ببینه..
ببینه که تو چه لجن زاری گیر کرده!!

من بدبین نسبت به دنیایه اطرافم نیستم این چیزی هست که خودم بدست آوردم از زندگی و برخوزد با دیگران!

نمی دونم شاید آدم تحت شرایط های خاص زندگیش رو بچرخونه و اداره کنه
اما من..

من به شخصه آدمه لحظه ها هستم.. تو لحظه ها زندگی می کنم و تصمیم میگیرم..
الانم برام مهمه..
همین لحظه..
همین ثانیه..

دوست دارم الانم رو بسازم تا اینکه به فکر ساختن آینده باشم!!
به قولی گفتنی: چو فردا آید فکر فردا کنم!

الان هم من ترجیح میدم تنها باشم.. از این تنهایی هم به نحو احسن دارم لذت می برم!

دیگه حرفی ندارم فقط این یادداشتت خواه یا ناخواه من رو به سمت و سوی این برد که اینجا دو چیز رو برات بنویسم.
شاید هم کمی بی ربط باشن اما فکر کنم بهت کمک کنه!! (من اینجور فکر می کنم!!)

موفق و موئد باشی..

من سعی خواهم کرد آنچه را که یادم هست، آنچه را که از ارتباط وقایع
در نظرم مانده بنویسم، شاید بتوانم راجع بآن یک قضاوت کلی بکنم..نه،
فقط اطمینان حاصل بکنم و یا اصلا خودم بتوانم باور بکنم - چون برای
من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور بکنند یا نکنند-فقط میترسم که
فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم- زیرا در طی تجربیات زندگی
باین مطلب برخوردم که چه ورطهء هولناکی میان من و دیگران وجود دارد
و فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم
را برای خودم نگهدارم و اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم ، فقط برای
اینست که خودم را به سایه ام معرفی کنم...

(بوف کور)

~~~

من هم مثل همه خیال می کردم نومیدی بیماری روح است.
اما نه! بدن زجر می کشد. پوست تنم درد می کند، سینه ام، دست و پایم.
سرم خالی است و دلم به هم می خورد و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است.
نه خون است ، نه مرگ است، نه تب ، اما همه این ها با هم.
کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه شود و از همه ی موجودات نفرت کنم.
چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!


(کالیگولا اثر آلبر کامو)

به به
باد آمد و بوی عنبر آورد و اینا و .............
چه عجب چشم ما به جمال شما روشن شد خان داداش
پارسال دوست امسال آشنا :دی

...
..
.
بله خان داداش به شرطی که تنهایی که ما میگیم در زمره تنهایی هایی که شما امر میفرمایید باشه
یک تنهایی مهیج ُ کارسازُ سازنده که باعث پالایش روح و روان و افزایش کاراییت باشه
اما
آما
این تنهایی که ما عرض کردیم خدمتتون از نوع خفقان آور تنهایی بود جایی که مینویسیم « جیغ را با قاف مینویسم تا صدا در گلویم خفه شود»
هجوم افکار مزاحم و کشنده که مثل مته اعصابت رو سوراح میکنه و روح و روانت رو دچار فرسایش میکنه
به حدی که دیگه حتی به خودت هم اعتماد نداری و ....

اما با این حال فکر میکنم که لازمه من هم از منظر شما نگاهی بکنم
شاید این بهتر باشه

سروناز دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:43 ق.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

سلام
اه من کلی نظر نوشتم الان نیییییییییست
یوسیییییییییییییییی تولدت مبارکککککککک
مرمریییییییییییییییییی خو ش اومدش خوشحالم که خوشحالی
و تنهایی
منم چند وقت ژیش بد جور اینجوری بودم و می دونستم کارم کجا گیر ولی حیف که نمی تونستم کاری بکنم. سر موضوع دانشگاهمون بود
از زمین و زمان بدم میدومد ولی خب الان دیگه بهتر ترم
میدنی یه کسی هست که میگه
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد
تنهایی رو دوس دارم ولی نه این شکلی که..

سلام ماهم
حیف شد
فک کنم گیگیلی و یوسف خوردنش :دی


اینو هستم:
دلا خو کن به تنهایی .........

امیدوارم اون طوری که دوس داری باشه همه چیز حتی تنهایی هات

سروناز دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ق.ظ

سلااااااااااام روزبه خوبی
چیکار می کنی

نگین دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:29 ق.ظ

سلام بنفشه جونم
خوبی گلم ؟
آپ خوبی کردی
کاملا علمی و آموزنده
گاهی میشه ... برای هر کسی پیش میاد
احساس دلتنگی
گاهی به دلیل یه ناراحتی و گاهی به دلیل غریبی و ......

پ.ن : خوبی ؟ میخواستم بیام تو وبلاگ خودت برات کامنت بذارم
امشب که من بیچاره شدم تا تونستم بیام نت
نمیدونستم تو قراره آپ کنی٬ با خودم میگفتم امروز برم تو وب بنفشه حالا که اینجا آپ کردی ... ولی تو وبت میرم
تو یه چی از من طلبکاری که هنوز خجالت میکشم از بابتش

هوارتا بوسسسسسسسسسسسس

سلام عسلممممممم
خوبم
تو چطوری؟؟

نگینم من همیشه مدیون محبتای تو هستم
بدو بیا که برات خبرای خوبی دارم

نگین به مرجان دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ق.ظ

مرجانییییییییییییییییییییییییییی
مرجان جونم خوش اومدی
خدا رو شکر که به خیر گذشت
هممون نگرانت بودیم گلم
خدا رو شکر
سلامتی ارزشش یه دنیاست
آدما چون همیشه اونو دارن قدرشو نمیدونن
نمیدونن اگه این نعمت ازشون گرفته بشه بیچاره میشن
خدا رو شکر گلم به خیر گذشت
خوشحالم

هوارتا بوسسسسسسسسسسسس

نگین دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:41 ق.ظ

چرا من دلم میخواد کامنت بذارم ولی نمیدونم چی بذارم ؟

هر چی دلت میخواد بگو
حتی اگر .........

Shahrzad دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:58 ق.ظ http://shahrzaad.wordpress.com/

نوشته ی شما را خواندم و خوب بود.تنهایی درد سختی است و اپیدمی پیدا کرده.
اینو قبلاً یه بار خونده بودم، ارزش اونو داشت که دوبار بخونم.
چرا منبع اونو ننوشتی عزیزم. ایکاش منبع نوشته را نیز ذکر میکردید تا برغنای نوشته افزوده شود.
http://mardoman.net/?sn=articles&pt=full&id=1438

شاید لازم باشه منم این مقاله ی سایت مردمانو بخونم :D
http://mardoman.net/life/politeness/

به امید رهایی از تنهایی ها

سلام عزیزم
ممنونم که آمار رو دادی
اما من این متن رو خیلی وقت پیش که مطالب درباره روانشناسی مینوشتم توی وبلاگ قدیمیم توی سیستمم داشتم
به هر حال ممنون که محبت کردی و لینک مطلب رو هم دادی

:)

نگین دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ق.ظ

من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
به به
من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
به به
من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
به به
من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
من زودتر از یوسف کامنت گذاشتم
به به

یوسف دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:21 ق.ظ

مرسی روزبه جون..راستش منم تصویر بدی از تنهایی ندارم..چون زندگی من حتی در کنار دیگران هم تنهایی بوده..وارد جزیات نمی شم..اما همین که بری تو یه جمعی که همه می خندن اما تو از ته دل نمی خندی و جایی که همه به فکر خوشی هستن تو می ری به اعماق دلت که آی این مردم حتی از حال خودشون هم غافلن..دریغ و افسوس..
نمی دونم برای ما عشقی وجود داره یا خیر..اما مایی که تو تنهایی فکر می کنیم حتما از همه چیز خوبشو می خواییم..از احساس..از شعر..از داستان..و حتی یه آدم..چیزها و کسایی که نه مارو از تنهایی در بیارن بلکه به تنهایی قشنگ ما اضافه بشن و به هیچ کس و هیچ چیز مخالف عقاید ما وارد حریم دلمون نشن..
دیگران تنهایی رو بد تعبیر کردن..شاید یه تنهایی سیاه و کشنده که لذت و منطقی توش وجود نداره..اما بگم که سخت در اشتباهن..تنهایی آدمو عاقل می کنه و یه دید منطقی نسبت به محیط به وجود میاره..دیدی که آدم های درگیر و اهل بذم و مجلس نمیبینن!!..شاید حس های ماورایی و احساساتی که در تنهایی و بهتره بگم تمرکز به وجود میاد!..حیتی پیامبر اسلام برای برقراری با خدا غار رو انتخاب کرد و حتی عبادت در تنهایی توصیه شده..وقتی تنها هستی می تونی واسه خودت دنیایی بسازی که این دنیای زشت رو باهاش قشنگ کنی..دیگران تو دنیای زشت و دروغی زندگی می کنن که اجدادشون بهشون دادن و یاد دادن..معلومه نمی تونن اون دنیا رو به دنیای قشنگ تنهایی بعضی ها ترجیحش بدن!!..پس دنیای تنها و قشنگتونو دست کم نگیرین..
چرا باید با راه کارهایی که گاهی ارائه می شه دست از تنهایی کشید؟!..وقتی یه نفر از تنهایی خودش راضی هست و فقط بخاطر این که دیگران نمی پسندن چرا باید اون دنیا رو ترک کرد و مثه بقیه شد؟!..
یعنی دیگران انقد دنیاشون قشنگه در کنار هم که بیاییم قاطی همون مجلس خنده و خوشی دروغینشون بشیم؟!..
شاید بعضی ها بگن تنهایی و انزوا بیماری روحی هست..اما به نظر من که خودم هم روانشناسی خوندم می گم لذتی در تنهایی وجود داره و قدرتی در تنهایی هست که بهت اجازه می ده جهانو در دست بگیری و اونطور که می خوای دور و برتو اداره کنی..حالا چه خوب چه بد..این نتیجه ای هست که من بهش رسیدم..و فقط اینو تا موقعی می گم که ازش لذت می بریم..اما اگه قرار باشه به خودکشی و افسردگی مذمن تبدیل بشه پس همون بهتر که پایبند همون اصول و راهکارهای درمان باشیم...
بهرحال به قول نگین این تنهاییا و دلتنگی ها واسه هر کس گاهی و زمانی پیش میاد..اما بگم واسه بعضی ها دائمی هست..نمی دونم چرا احساس می کنم برای من دائمی هست..شاید چون با این افکار و احساسات و تنهایی ها بزرگ شدم....
راستی از همه اونایی که توادمو تبریک گفتن ممنونم...بوس بوس

یوسف دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ق.ظ

شهرزاد ورژن جدیدش اومده؟! :دی این خانوم پته منبع ننه آمنه رو ریخت رو آب!!=)) ننه هی به ما گفتی از بقالی ممدآقا شکلات بلن نکنین اونخ خودت رفتی از سایت مردم مطلب بلن کردی؟! :(( :دی

نخیر نگین جون..اگه کسی هم بخواد اول بشه پانته آ خانوم هستش..پس تو اول نشدی!!..نخیر!!..==>این نخیر رو کوتاه خشک و خشن تلفظ کن!! =))

میبینم همه شبکار شدن و الان کامنت می دم.. :دی ننه امنه ننه آمنه کوجایی آخه؟! :(

ننه آمنه خودتی من بنفشه خانوم گل و بلبل هستم
ننه آمنه رفته کهنه بچه اصغر آقا و ملجان رو بشوره :دی

نه خیرششششششششششششم

پانته آ خانوم کیم دی؟؟؟

اینجا خبر مبراییه و ما بی خبریم؟

شبکاری؟؟؟

همیجه
الان میام

۰۳۰۳۱۱۱۲ دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:07 ق.ظ

ببخشید شوماااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟
:-؟؟

۰۳۰۳۱۱۱۲ دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:11 ق.ظ

سیلام سیلام
چه جای باحالی
خیلی خوشم اومد ذوق مرگ شدم
از توی لینک های سوسک طلائی پیداتون کردم

علیک سیلام

باحالی از خودته جیگررررررررررررررررر

دور از جون
خدایی اگه میخوای بری تو خط مرگ و ... برو بیرون ما تازه خونمون داره از تهنایی در میاد

خوش اومدی ماهم
هر وقتی خواستی علوسی بشی بیا اینجا باشه؟؟؟
قدمت رو چشمممممممممممم

آقا موشه دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:28 ب.ظ

اگه تنها بودی تو تنهاییت احساس کردی که تنها بنده تنها فقط تویی ناراحت نباش چون یکی رو داری که خودش تنهاست اما هیچوقت تنهایی رو برای بنده هاش نمیخواد به اون رجوع کن میبینی که تنها نیستی

ای جونم
از خودت هنر دروکردی ها دم بریده

اره خدایی ما که نوکرش میریم چاکرش میایم
ماروتنها نذاره که ما جنبه نداریم

آقا موشه دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:30 ب.ظ


به به به به
بابا تنهایی افسردگی بابا اعتماد به نفس

آی بسوزه پدر عشق =))

به نظر من آدم تنها باشه تنهاترین باشه ولی ذهنو روحش آرامش داشته باشه

آپ قشنگیه به گذینه های البی اشاره شده
بنفشه حالا اگه یکی تو موارد بالا همچی داشته باشه دوستای خوبی داشته باشه همه هم دوسش داشته باشن اجتماعی هم باشه بیشتر وقتا هم تو کاراش موفق باشه بازم احساس دلتنگی و تنهایی کنه باید چیکار کنه


من تنهایی رو دوست دارم فقط به خاطر آرامشش البته در مواقعی که حوصله هیچ کسیو ندارم

بنفشی من اعتماد به نفس میخواااااااااااااااااااااااااااااام خدایی وقتی تو یه کاری بدشانسی میارم اعتماد به نفسم میاد زیر صفر

آقا اصلا من همه احساس های بالا رو دارم ولی گذینهای پائین با من همخونی نداره =))


با باباش چیکار داری؟

ای بسوزه ای بسوزه آی بسوره
همچی که گفتی


آره اینو هستم
اما بدبختی اینه که ماها وقتی تنها یشیم همون آرامش رو نداریم
یه تنهایی اجباری برای خودمون میخریم
یعنی در واقع ما تنها نیستیم
بلکم خودمون رو تنها میدونیم و در عین اینکه توی تنهایی چیزی عایدمون نمیشه توی لاکش فرو میریم

ببخشید من سوال تخصصی دارم:
اینی که گفتی وصف حال کی بود اونوقت؟


اگر توی این تنهایی آرامشی باشه منم دوس دارم
اما توی تنهایی های من هیچ ارامشی نیست


خدایی رفتم تو ماس بندی سر کوچه گفتم شیرتو میزنی یه کمی از سرشیر و اعتماد به نفس رو بزار واسه این بچه اما هنوز که خبری نشده

خبری شد خبرت میکنم


تو بیا همخونشون کن

یا شایدم تو یه مرض لاعلاج دیگه داری
شاید قوزک پای مرغ همسایتون دچار حصبه شده تو احساس تنهایی میکنی


دلم برات تنگولیده بود

آقا موشه به مرجان دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:32 ب.ظ

مرجانی بمیری مارو که کشتیییییییی
خوب خداروشکر که مشکلتون رفع شد کلی خوشحال شدم کامنتتو دیدم

آقا موشه به یوسف دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:33 ب.ظ

یوسف جون تفلدت مبالک ایشاا... صدو بیس سی سال بالاسر بچهات باشی :دی

نگین به یوسف دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 ب.ظ

یوسف جون ....
تو خودتو کشتی با پانته آ جونت
خفش کردی =))
این داداچ رضا باید باشه تا تورو بشونه سر جات ...
بزرگتر که بالا سرت نباشه همین میشه

نگین به داداچ رضا دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:52 ب.ظ

میگم داداچ
بیا یه چی به این یوسف و پانته آ بگو
اینجا ما بچه زیر ۲ سال داریم !!
واسش خوبیت نداری این حرفا

یوسف به نگین دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:22 ب.ظ

نگین نذار آمار تورو با مانی جون بدم!! =))داش رضا بجنب نگین از دست رفت.. :(

سروناز دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:46 ب.ظ http://sarv-e-naz.blogsky.com

اقا چرا همه خوابن
تنبلا پاشین دیگههههههههه

نگین به سروناز سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:13 ق.ظ

من بیدارم
من بیدارمممممممممممم

نگین به یوسف سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ق.ظ

خدا رو شکر همه عالم و عالم میدونن
ما نه مانی رو میشناسیم
نه حسن
نه حسین
نه اصغر
نه شلغم
و نه غیره :))
خودت میگی پانته آ جی اف منه منم میگم
وگرنه من که نمیخوام الکی بگم !!

نسی جوونی خطاب به موشی جوونی سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 ق.ظ

به نام خدا
سلااااااااااااااااااااامممممممممممممم
خوفییییییییییییییی موش موشم؟؟؟؟؟
چه خبرااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدی بهت گفتم هر جایی برم از شرم راحت نمیشی
هی موشی دلم کلی واست تنگ شده جیگریییییی
چی کارا می کنیییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینجا چقدر عوض شده
نمی دونم والاااااا اومدم مثل همیشه پر حرفی کنمااااا اما نشد
جیگرییییییی
یا حق!

سروناز سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ب.ظ

نگین دیر اومدی تعطیل شد
اقا تموم شد برین فردا بیاین

سارا به مرجان سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:34 ب.ظ

ظ تبریکات صمیمانه من رو پذیرا باش...مییدونی که دلیلش تمامن دعاهای من بود و بس



جدا خیلی خوشحالممرمری جونم بووووووووووووووس

سارا سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:37 ب.ظ

ننه آمنه...تو نمیخوای سراغ این دختر گلت رو بگیری؟

من زیبا ترین دختر دنیام ها!!!!

داداچ رضا گفته باسه اینکه چشم یوسف کور بشه حودش میخواد من رو شوهر بده

سلام دخملم
دخملی که سالی به ماهی حال ننشو نپرسه چه دخملیه؟؟
برو بی مرام
حیف اون همه رخ که تو تشت شستم و پولشو برای تو لبو داغ خریدم
حیف اون همه آبنباتی که دور از چشم یوسف قایم کردم و دادم به تو

هیچ ماس بندی نمیگه ماست من ترشه

داداش رضا از خوئدت بیشتر به گردنت حق داره
بعد اون خدابیامرز جای آقاتونه
هر چی داداش رضا بگه به دیده منت

سلی به مرجان سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:42 ب.ظ

خوشحالم !

یوسف به سارا سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:26 ب.ظ

نخیر سارا..من دعام گرفت..تو رفتی سراغ فالگیر و جادو جنبل..
ملجان این دعای من بود!!ایش!!
:دی

یوسف سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:31 ب.ظ

خووووووش به سعادت بنفش جونم..عیدت مبارک..
عید همه موبالک..

اول مرجان به یوسف :دی سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:41 ب.ظ

تبلدت موبالک قربونه داداشی یوسفم برم ایشاا... ۵۷۶۷۸۷۹۸ ساله بشه

نگین به همه سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:44 ب.ظ

مبعث پیغمبر رو به همه شما دوستای گلم تبریک میگم

عید همتون مبارک باشه

پ.ن : هر جا رفتین بگردین و زیارت کنین باید یاد من کنین

نگین به بنفشه سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:45 ب.ظ

بنفشه گلم
تبریک میگم
خیلی خوشحالممممممم

بعدش مرجان به بنفشکی :دیی سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:52 ب.ظ

مرسی بنفشکی که به یادم بودی و نگرانم میدونستم همتون به فکرمینا میدونستم میدونستم به خدا میدونستم راست میگم می دونستم آره می دونستم اِهههههههه میدونستم دیگه وای من دوباره جوگیر شدم ((=

بنفشی من بعضی موقع ها پیش اومده که احساس تنهایی شدید کرده باشم .. وقتی بهش فکر میکنم یادم میاد که توی اون لحظه شدیدا به یه دوست احتیاج داشتم و دنبال یه دوست خوب بودم از بدشانسی ،اون موقع ها کمی اوضاع خونه امون به خاطر مشکلی که واسه مامی جون پیش اومده بود ، بهم ریخته بود خدا رو شکر که به خاطر تنهایی گرفتار دوستای بد نشدم و خدا دوتا دوست خیلی خوب و مهربون سر رام قرار داد و دوستیمون تا امروز ادامه داره (البته تلفنی :دی) این روزا که بس سرم شلوغه احساس تنهایی پیش نمیاد اگرم پیش بیاد فرتی با دوستا برنامه میریزیم میریم بیرون چیز میز بخوریم
راهکاراش جالب بود خودمم میدونستما میدونستم :دییییییی

بابای قربونت

بعدشم مرجان به آق رضا سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ

سام ملیکم چاکر یو نه ؟ همینو میگی ؟ آهان چاکرخواه یو :دیییی

خب موضوع انشا : برابری و مساوات

نه نه

(( جلسه رسیدگی به جیغ و واخ ))

خواهان : مرجان

خوانده : آق رضا مشتاق

تاریخ جلسه : همین الان

موضوع جلسه : برابری و
مساوات :دیییییییی

بابا خوبه موضوعه بحثت برابری بودا ! اونوخ تو چطوری اومدی یه دختر ژیگول میگول بالا شهری رو با پسری توی سطح معمولی رو به پایین شهر رو با هم مقایسه کردی ها ؟ ها ؟ ها ؟ ها ؟
توی قضاوتم که مساوات رو خط زدی ؟ اون خانومی که شوهرش براش ماشین لباسشویی ظرفشویی ماکروویو و ماشین الگانس و توستر و تی میکر و کافی میکر و ساندویچ میکر و کف شو و خریده و خانومه توی ناز و نعمته ، از اونور این شوهره نه خودش معماره نه جد و پدر جدش ! این شوهر از نوزادی توی مرسدس مدل ۲۰۰۸ دنیا اومده و الانم مامی پاپیش توی لاس وگاس زندگی میکنن و سالی یه بار با خانوم تیتیش مامانیش میرن جزایر هاوایی

حالا اگه میتونی بیا مساوات توی زندگی دختر و پسرای پایین شهری رو ببین ! اونوخ بازم ببین دختری که پایین شهریه بازم حقشو دوبرابر از آقایون گرفته ؟؟؟ بازم با ماشین ظرفشویی قابلمه و دیگ میشوره که ناخنش نشکنه و با جارو زدن دستش تاول نزنه و پینه نبنده ؟ ببین مادر و پدرش همونقدر که به پسرشون بها میدن و جولان میدن ، بهش بها میدن و میدون میدن ؟ ببین اصلا دختر ۱۶ ساله پایین شهری اصن حق داره به دانشگاه رفتن فکر کنه و به یه پیرمرده ۵۰ ساله اونم به زور شوهر ندن ؟ پسره پایین شهری چی ؟ حالا ۱۶ ساله هیچ ، ۲۵ ساله اشو میتونن به زور به دختری که دلخواهش نیست زن بدن ؟ این پسرم حق نداره به یللی تللی با دوستاش فکر کنه و حق نداره به درس خوندن فکر کنه ؟ پدرش زورش میرسه مجبورش کنه که مغازه رو تی بکشه ؟ دختره وقتی مامانش با لوله سیاه و کبودش میکنه که ظرفهای مهمونا رو بشوره و حیاط و بشوره حق داره اعتراض کنه ؟ اگه اعتراض کنه اونوخ باباش و داداشش بهش نمیگن غلط کردی و بزنن توی دهنش ؟

رضا من تعجب میکنم از تو که به قول خودت این مشکلا رو دیدی و اما بازم در مورد زنها و دخترای ایرونی اینجوری حرف میزنی ! اون خانومایی که تو ازشون حرف زدی شامل همه همه همه خانومای این مرز و بوم نمیشه و عمومیت نداره ! هستن زنهایی که این وسیله های رفاهی رو دارن ولی اگه بخوان یه کلمه در مورد رفتارهای غلط شوراشون اعتراض کنن از جانب همون شوهرهایی که تو میگی زنها حقشونو دوبرابر از اونا گرفتن ، تو دهنی میخورن !

تازه مگه وقتی میگیم برابری و مساوات ، فقط مربوط به مال و ثروت و مادیات میشه ! منظور ما از برابری و مساوات توی حقوق اینه که دقیقا همون شکلی با خانوما رفتار بشه که با آقایون ! دقیقا همون جاهایی که به مردا حق میدن به زنها هم بدن ... مشکل ما کیف و کفش و مانتو نیست ! اینا همه برا خودتون نخرین و پولشو بذارین تو جیبتون پس انداز کنین که به درد آینده اتون میخوره ولخرجی هم نکنین

من حرفام تموم شد
بابای

مرجان به آق رضا چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ق.ظ

راستی ! مرسی که توی پستت از منم نوشتی ممنونم که برام دعا کردین

مرجان به همه چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ

پیشنهاد رضا رو خوندین که توی پستش نوشته ؟ جالبه ها

موشو کجایی ؟
نگینو خوبی ؟ :دیییییییی

سلام خرموشیم جیگر خرموشیم

سلی خوشملم چطوری ؟

روزبه نازنینم مرسی که مرتب اینجا سر میزنی و تازه نگران گیگیلی هم بودی

به به چقده دوستای خوف موف دارم

سارا چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:30 ق.ظ

ننه آخه شوهر نداری که بدونی من چی میگم....قربون داداش رضام بشم من

بچه ها عید هممون مبارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررک :-*

بنفشه خوش بحالت

مرجان ما خیلی دوست داریما....تو بیخبری!
یوسف نذاز دستت رو روکنم کجا میری و با کی میگردی ها
ننه....بگم؟


بابا این آهنگ چیه؟

یه آهنگ قری بذارین...موشس کجایی؟

عیده ها...ننهههههههههههه من عیدی میخوام.

اینم کادوی ننه ی نازم :-*:-*

آقا موشه چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:30 ق.ظ

سلاممممممممممم

کیف حال همگی بروبچ خونه ما چطورههههههه
عید همگی مباررررررررررررررررررک

اومدم بگم منو هم یادتون نره دعا کنین

ماکه رفتیم به عروسیمون برسیم



نسی جون مخلصیم بمیری کی از مالزی اومدی عروس خانووووووووم
الان همه پته مته هاتو میریزم رو آب

آقا موشه چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 ب.ظ

چیطوری سارااااااای
باش یکی یه اهنگ بده من بزارم من ترانه قشنگ ندارم
سارا خودت بیا لینکشو بده من بزارم

آقا مرجان آپ میکنه منم بعد مرجان

مرجان جون زحمتشو بکش منم برم به عروسیمون برسم بعد تو آپ میکنم

بشها کی میاد بریم علوسییییییی

یوسف به موشی چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:53 ب.ظ

موشی چقد عروسی می ری
یه آهنگ باحال و کوتاه و غردار پیدا کردم..البته سایتش به اسم منه اما مال من نیس: =))
http://yusefargentina.persiangig.ir/audio/12.mp3


مرجان به موشوئه بی تربیت چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ب.ظ

موشو من فردا شب یا پس فردا شب آپ میکنم

نگین به مرجان چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:43 ب.ظ

مرجانی من خوبم
تو چطورررریییییییییی ؟

نگین به داداچ رضا چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:44 ب.ظ

داداچ رضا
تو اون پستت این همه اومدیم درباره پیشنهادت گفتیم
نتیجه چی شد ؟
بالاخره آپ طبق ترتیب حروف الفبا تصویب شد ؟
قضیه چیهههههههه

نگین به موشی چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ب.ظ

من میامممم
من میام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد