« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

یه بله و یه دنیا مسئله!

سلام به همه دوستای دوست داشتنی "خونه ما"

امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشید.بی مقدمه میرم سر اصل ماجرا:

راستشو بگو!چقدر تا حالا به این فکرکردی که چرا میخوای ازدواج کنی؟

                                   

چقدرواسه این موضوع که شاید یکی از مهمترین کارای زندگیته وقت گذاشتی؟میخوای ازدواج کنی که چی بشه؟به چی برسی؟اصلا میدونی اگه قراره ازدواج کنی چیا رو باید در نظر بگیری؟چیا واست مهمن؟..........تکلیفتو با خودت معلوم کردی ؟!

 

ازدواج یه واقعیت و یه مرحله مهم تو زندگی هرکسیه!و این خیلی برای من جالبه که وقتی سئوال های بالا رو از دخترای همسن و سالم که عرفا باید خودشونو آماده ازدواج کنن می پرسم تقریبا واسش جوابی ندارن!!

زوایای این موضوع گسترده تر ازاینه که من با اطلاعات ناقصم بخوام بهش بطور دقیق بپردازم اما حیفم اومد که نتیجه چند وقت مطالعه و مشاوره مو ازتون دریغ کنم.اونم از دوستایی که خوشبختی و سعادت تک تکشون آرزوی قلبیمه!

 

یه مشاور که تجارب نسبتا خوبی داره بهم گفت؛هروقت تصمیم گرفتی ازدواج کنی و احساس نیاز کردی لازمه قبل از هر اقدامی این چندتا کارو بکنی:
1-اول هدفتو از ازدواج واسه خودت واضح و دقیق مشخص کن.

 

2-بشین مفصل و ریز بنویس که معیارها و ویژگی هایی که میخوای طرف مقابل داشته باشه چیاست؟دقیق وکاربردی!مثلا اگه میخوای طرف اخلاق خوب داشته باشه دقیق بنویس یعنی چه جوری باشه؟صادق باشه؟رازدار باشه؟صبور باشه؟.........؟

 

اگه وضع اقتصادیش واست مهمه بنویس یعنی چی؟همین قدر که دستش بره تو جیبش کافیه؟یا نه باید خونه داشته باشه؟.........؟

و الی آخر!

چون آدمها تو کلیات با هم مشکلی ندارن.اما وقتی وارد جزئیات و کاربرد اون کلیات میشن تازه اختلافات و تفاوت برداشت ها رو میشه!و معمولا چون قبل ازدواج اینکارو نمی کنن، اختلافات تو زندگی تازه رو میشه!

 

3-حالا خط قرمزتو معلوم کن!یعنی معین کن از مثلا50 تا مورد بالا اگه کدوما رو نداشته باشه دیگه عمرا قبول کنی!بعضی ویژگی ها پوان مثبتن اما از بعضیا نمیتونی چشم پوشی کنی!

حالا قالبت مشخص شده.هر موردی واست پیش بیاد میتونی بذاری تو اون قالب و بهش نمره بدی.چون حالا میدونی چی میخوای و باید دنبال چی بگردی.والا جز گیجی و سردرگمی چیزی عایدت نمیشه!


او رابعه است،او که شبانه روزی هزار رکعت نماز می گزارد. روزها همه به روزه است و شبها بیدار و سر به سجده. او رابعه است، وقتی چراغ در خانه ندارد انگشتش را چراغی می کند و تا صبح دستش روشن است.او همان است که سجاده بر هوا می اندازد و به کوه که میرود آهوان و نخجیران و گوران به او تقرب می جویند.

حالا تو می خواهی به خواستگاری او بروی، به خواستگاری رابعه؟!!

هرگز هرگز تن نخواهد داد. که هزارسال است اورا گفتند چرا شوهر نکنی؟

گفت: سه چیز از شما بپرسم مرا جواب دهید تا فرمان شما کنم: اول آنکه در وقت مرگ،ایمان به سلامت خواهم برد یا نه؟

دوم آنکه در آن وقت که نامه ها به دست بندگان دهند، نامه ام را به دست راست خواهند داد یا نه؟

و سوم آنکه در آن ساعت که جماعتی را از دست راست می برند و جماعتی را از دست چپ، مرا از کدام سو خواهند برد؟
گقتند:ما نمی دانیم!

گفت: اکنون این چنین کسی که این ماتم در پیش دارد، چگونه پروای عروس شدن دارد!

اما او به خواستگاری رابعه رفت و رابعه گفت:آری، آری شوهر می کنم.

- اما ای وای رابعه! چه می کنی؟زهد و ریاضتت چه می شود؟ گوشه گیری هزار ساله ات؟ دامنت به زندگی می گیدد و آلوده می شوی.

رابعه گفت:هزارسال خدا را در حاشیه می جستم.در کنج، در خلوت؛ تا اینکه دانستم خدا در میان است، در میان زندگی.

- رابعه!اما آیا تو نبودی که می گفتی:دل آدمی جای دو معشوق نیست! خدا که در دلم آمد هیچ کس را راه نخواهم داد؟

- گفتم و امروز هم می گویم.پس دلم را به دلی پیوند می زنم تا فراخ تر شود و هردو را جای او میکنم.هر دو دل را.

- رابعه!رابعه!رابعه! اما زندگی جنگ است. به میدان می آیی و مجبور می شوی با وسوسه بجنگی، با هزار شیطان که در تن زندگی جاریست آن گوشه که تو بودی، آن خلوت که تو داشتی، امن بود و تو بی آنکه بجنگی و زخم برداری و کشته شوی، پیروز بودی.

رابعه گفت: اما خدا غنیمت است.غنیمتی که با جنگیدن باید بدستش بیاوری. آن که نمی جنگد و در کناری می ماند، سهمی از خدا نمی برد.و هر کس بیشتر مبارزه کند، خدای بیشتری نصیبش می شود!

رابعه عروس شد،رابعه رفت و من دیگر رابعه را ندیدم. و دیگر ندیدم که سجاده بر هوا بیندازدو با انگشت آتش روشن کند.

اما شاید او رابعه بود،آن زن که از آن کوچه می گذشت.شاید او رابعه بود و داشت خدا را از لابلای زندگی ریزه ریزه به در می کشید.شاید او رابعه بود...

                                                                                             

                                                کتاب "من هشتمین آن هفت نفرم"

                                                         عرفان (خانوم) نظر آهاری

 

پانوشت: ممنونم از همتون.چون اون عزیز بهوش اومده و حالش بهتره.و قلب عمه با این خبر آروم شده.

 

 

نظرات 74 + ارسال نظر
امید چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:28 ب.ظ http://ad70.pib.ir

آیا می خواهید بازدید کنندگان سایت خود را افزایش دهید ؟
لینک خود را به رایگان در یکی از لینک باکسهای تخصصی ما ثبت کنید و منتظر نتیجه باشید.
با همکاری شما و بقیه اعضا ، آمار بازدیدکنندگان همه اعضا بالا می رود.
امتحان آن مجانیست ، چیزی از دست نمی دهید.

قابل توجه مدیران محترم...!
ولی نظر منو بخواین میگم:
ما آمارمون همینجوری بالاست.بس که همو دوست داریم!
خدا روزیتو یه جای دیگه حواله کنه عمه جان!

یوسف چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:43 ب.ظ

الهی سقط بشی امید :((
من می خواستم اول بشم.. :((
الهی بازدید کننده نداشته باشی..الهی.. :((

می بینم که........جزو ولزت درومده یوسف جان!
از نظر من تو اولین بازدیدکننده‌ای!

اشک های مسیح (یوسف) چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:00 ب.ظ http://jesustears.persianblog.ir

سلام حیتایی..خب می بینم که در مورد ازدباج نوشتی!! :دی خوب کاری کردی..امر مهمیست!! :دی

اهم اهم صدا میاد!!.. :دی

خب ازدواج!!..به قول دوستی ازدواج تو این دوره زمونه کار احمقانه ایه..خب دیدم راس می گه..اولا که جوونا وضع مالیشون خوب نیست و عرضه هیچ کاری ندارن..دوما از نظر روحی و آرزوهای نرسیده کلی داغون هستن..و سوما این که نقش زن و شوهر و رابطه دوطرفه و کلی چیزایی که مربوط به نیازهای دو طرف می شه رو بلد نیستن..

با این وضع کی می تونه ازدواج موفقی داشته باشه؟!

خب یکی برای ازدواج رابطه سکس و قیافه ظاهری در نظر می گیره..به قدری بحران سکس الان جدیه که صداشو در نمیارن و متاسفانه داره مخفیانه انجام می شه..وقتی جوونی فقط سکس بخواد و ظاهر کارو خب می ره با دختر همسایه یا چه می دونم با دوست دخترش سکس می کنه..این جوون که هدفش از ازدواج اینه شاید ازدواج نکنه چون رابطه هاشو داره و نیازهاشو به این شکل ارضا می کنه..!..پس اینم موفق نیست!
جوونی که ملاکش سکس نباشه و کلا هدفش یه منبع عاطفی یا گهواره باشه که بیاد نوازشش کنن و آرومش کنن و چه می دونم به دنبال مادری بگرده که براش لالایی بخونه اونم همون بهتر که ور دل ننه اش تو خونه بشینه و ازدواج نکنه..چون اونم زیاد زندگی موفقی نخواهد داشت!
جوونی که ملاکش پول باشه و تجملات و یا قصد فرار از خونه فقط برای این که خودشو به یکی بندازه اون هم مطمئنا بعدا گندش در میاد و این ازدواج موفقی نخواهد داشت..

به نظر من برای موفقیت و یا همون ملاک ها بین همه اینایی که گفتم مثه سکس و عاطفه و پول باید یه ارتباط متعادل بر قرار بشه..یعنی فرد وقتی به بلوغ معنوی و مادی رسید دست به ازدواج بزنه..نه این که کمبود داشته باشه باز بیاد یکی دیگه رو هم بدبخت کنه..وقتی به سکس دید خوبی داشت در مواقع لازم..وقتی تونست با همسرش رابطه احساسی و حتی منطقی خوبی داشته باشه..مثلا با توجه به ملاک هایی هم که خودت گفتی..وقتی پول لازم برای تامین خودشون و بچه های آیندشون داشته باشن این می شه قدم موفقی برای ازدواج که جلوی بحرانی مثه طلاق ها رو می گیره!!

خب بچه ها نکته اخلاقی هم این که فردا صبح که پاشدین ازدباج کنین..خب؟؟؟.اول صف هم حیتا وا می سته!!. =)) =))



سلام عزیزم...
خواستم جوابتو بنویسم.دیدم خودت اینقده عالق وبالغی(!!) که جواب خودتو دادی!!
منم میخواستم بگم بنظرم اون دوسست درست نفهمیده هدف از ازدواج چیه.
هدف ازدواج نه سکسه ؛ نه نوازشه؛ نه رفاه اقتصادیه....و البته همه ی ایناست!
هدف ازدواج رسیدن به «آرامشی» که همه اینا لازمه داشتن اون آرامشه و تازه اون آرامش باعث کسب همونها هم میشه.یعنی یک رابطه دوطرفه!
ضمنا نکته اخلاقی رو هم کسی میگه که خودش اولین عامل باشه!!

مرجان پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:40 ق.ظ

خب افراد معمولی هدفشون از ازدواج بیشتر و بیشتر همون سکسه ! منظورم از افراد معمولی , کسانی هستن که قدرت تفکر و سوادشون و فرهنگشون حد متوسط و چه بسا چند درجه کمتر از متوسطه .. که البته توی این حیطه هم بیشتر جنس مذکر میگنجه ! یعنی آقایونی با اون مشخصات سواد و فرهنگ و منطق , همین که به نقطه ای رسید که میبینه از لحاظ جنسی نیازهایی داره , با هدف سکس میره دنبال ازدواج و همچین آدمایی هم معمولا عشق و دل و چمیدونم از اینا ملاکش نیست ! یه دختر خوب و نجیب محیا باشه دیگه این به هدفش رسیده .. و همینطور در مورد خانومای از این قبیل !

ولی یه عده هستن که از لحاظ درک و منطق و تجزیه تحلیل عقلی و فرهنگ و سواد یه پله بالاترن ! این دسته بیشتر دنبال این هستن که با ازدواج , نه تنها نیازهای جنسی بلکه نیازهای روحی و عاطفیشونم برطرف بشه ! میخوان خودشونو کامل کنن ! تکیه گاه میخوان ! محرم اسرار میخوان و ... از اینا

یه عده هستن که به خاطر تعصبات قومی و فامیلی , به خاطر پیروی از شیوه و سنت پدر و مادراشون که ازدواجیدن , فقط میخوان ازدواج کنن و ازدواج رو جزو لاینفک ادامه حیات میدونن ! حتی بعضیهاشون مجرد موندن توی سنین بالا رو چه برای دختر چه برای پسر یه جور عیب و ننگ میدونن ...

خوب که دقت کنیم حتما و حتما خودمونو توی یکی از این سه دسته پیدا میکنیم ! بی برو برگرد

فقط یه نکته که لازمه بهش اشاره کنم اینه که : ازدواج توی سنین پایین آسونتر از ازدواج توی سنین بالاست ! اما هر دوی اینها هم حسن داره و هم عیب !

اونی که کم سن و سال تره , خوبیش اینه که راحت انتخاب میکنه ولی به خاطر تجربه کمی که داره بیشتر به ظاهر طرف نگاه میکنه ! بیشتر از روی احساس تصمیم میگیره چون سنش ایجاب میکنه !

اونی که سن و سالش بالاس , انتخابش نسبت به کم سن و سال تره عقلانی تر و بیشتر از روی تجربه اس تا احساس ولی بدیش اینه که به خاطر منطقی که داره و به خاطر معیارهاش که البته منطقی تر از معیارهای آدم کم سن و ساله , توجه چندانی به ظاهر نداره و بیشتر به خلقیات طرف نگاه میکنه که ایده آلشو پیدا کنه !

حالا توی این وانفسا بگرد دنبال ایده آل ((=

من در مورد ازدواج نظرم اینه که : ازدواج باید جوری باشه و انتخاب بر مبنایی صورت بگیره که آدمو به آرامش خصوصا روحی برسونه نه اینکه یه گرفتاری به گرفتاریهای آدم اضاف کنه .. اگه کسی پیدا شد آدم رو با همه خوب و بدیهاش بخواد و کنار بیاد , من با کله میرم خونه شوور ((= در کل واسه تشکیل یه زندگیه مشترک , آرامش اعصاب و روح و روانمو بر تامین نیازهای جنسی و عاطفی ترجیح میدم

والسلام
الگیگیلی ایز وری وری ورپریده

ااین جمله ت بدجوری به دلم نشست مرجانی:
گه کسی پیدا شد آدم رو با همه خوب و بدیهاش بخواد و کنار بیاد ....
چون گاهی زیادی ایده ‌آل فکر می کنیم و دنبال یه آدمم بی عیب و نقص می گردیم!

لیلا پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:45 ق.ظ

سلام حیتا جون
من الان مسافرتم یعنی کرجم اما مطلبت خیلی خوب بود
برا من بود انگار که دنبال سام می گردم
اینا حرفات درسته اما روز میام مفصل برات می نویسم
الان خواستم چهارم بشم فقط

سلام خانوم معلم!
خوش بگذره...ممنون
دنبال چییی؟نفهمیدم!
باشه!زود بیای هااا.منتظرم

مرجان به کنکوریها پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:50 ب.ظ

امتحانتون امروز بوده یا فردا ؟

ببینم کیا مهندس و دکی از آب درمیان

تو برو همون فکر خونه شوورت باش بچه!

یوسف پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:10 ب.ظ

من فک می کنم از امروز باشه تا شنبه!
هر کی قبول نشه باید علوس بشه!!
یاد ایام خودمون افتادمآخه این کنکور چیه که ما باید بخاطرش بمیریم و زنده بشیم!
به هر حال من بلاتون دعا می کنم..از امام رضا می خوام همتون قبول بشین..
راستی حیتایی دلم برای اون بنده خدایی که رفت تو کما سوخت..ایشالا اگه خدا بخواد به زندگی برگرده...

شهرزاد پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:16 ب.ظ http://shahrzad91.blogsky.com\

سلاممم حیتا جونم:
خوبی؟؟؟
اول از همه برای بنده ی خوب خدا دعا می کنم که هر چه سریع تر بهبود پیدا کنه و خدا کمکش کنه....
دوم این که باید بگم من با یوسف خیلی خیلی موافقم؛وقتی مطلبتو خوندم اول می خواستم که حرفای یوسف عیز و مرجان خانومی را دوباهر بگم ولی گفتن دوبارش تاثیری نداره...
در کل اگر بخوایم بگیم کی دیگه از معضلات ایده های اشتباهی که بعضی ها برای ازدواج دارند....که میشه این طور نام برد:
۱-ازدواج به دلیل دوری از خانواده و به نوعی فرار کردن....
۲-ازدواج به دلیل نگرش یک جانبه ی پدر و مادر به شخص مورد نظر و یه جورایی سنتی که بیشتر مشکل ما همینه که به حرف اونها گوش نمیکنیم یا بر عکس...
۳-ازدواج فقط به دلیل پول و ثروت...
۴-ازدواج به دلیل ترحم و دلسوزی به یک فرد
۵-فردی که برای رسیدن به فرد دیگه از همسرش جدا میشه....
۶-ازدواج به دلیل خو گرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی....
۷-ازدواج برای ریسیدن به خواسته های دیگر...
۸-ازدواج به دلیل عشق سطحی و زود گذر و یا یجورایی هوس و علاقهی صرف که واقعا هم زودگذره و طرف خودشو بکشه بتونه یک مدت خاصی بگه همش دوست دارم؛بعد که طرف تو زندگی میافته یادش میره؛یا گاهی جریانات زندگی این طور میکنه افراد را؛نه این که ملاک نباشه ولی احتیاج به زمان داره و صراحت؛اعتماد؛صداقت لازمه ی یک رابطه ی محکمه...
۹-ازدواج فقط به دلیل پدر و مارد شدن....
۱۰-ازدواج فقط به دلیل پایان دادن به دوران نامزدی...
۱۱-ازدوالج فقط به دلیل زیبایی ظاهری....
۱۲-فروکش کردن و ارضا کردن خود از طریقه رابطه ای همچون سکس که این امر خیلی شایع شده و کسی هم جلودارش نیست و صداشم در نمیارند....
این ها به نظر من موارد و ایده های اشتباهی که خیلی زیاده..
باعث تاسف....
ازدواج براساس ارزیابی عاقلانه یکی از مهم نرین ملاک هاست؛دو نفر باید واقع نگر باشند و همچینین تجربه هم نشان میده که ازدواج هایی از این نوع به ویژه کسانی که که در سنین بالا ازدواج میکنند و تصویر واقع بینانه تری از زندگی دارند بسیار موفق هستند و لااقل میفهمند از زندگی چی میخواند و قدر زنگی مشترک رو میدونند و میفهمند...
در صورتی که گاهی تبدیل شدن دوستی های شدید و علاقه ی فراوان اول ازدواج کاه تبدیل میشه به اختلاف و دشمنی و عدم توفیق و شکست.....
علاقه مهم هست ولی نقشش خیلی کم رنگ تر از مسائل دیگس که اصلا افراد بهش توجه نمیکنند؛اصلا...
فردی رو میشناختم که اصلا زحمت فکر کردن به خودشم راجع به این مسائل نیمداد و فقط به فکر ارضا و رسیدن به خواسته های خ دش بود..
و بازم در آخر میگم حرفای یوسف و مرجان عزیز هم زمینش کن....
ممنونم ازت عزیزم...
مشکل شایع در بین مردم هست...
علاوه بر این مشکل مسکنو گرانی مسائل اقتصادی خراب جامعمون..که سخت بودن این مسائل جوان هامون را به بیراهه میکشونه میشه همین وضع جامعه که فساد و فقر و فحشا درش به وفور یافن میشه....
یوسف راست میگه طرف میگه من با دوست دختر همه کار میکنم سر وقتشم یکی دیگه و خودش رو ارضا میکنه؛دیگه نیازی داره که راجع به یک رابطه ی خانوادگی و زناشویی قشنگ و زیبا فکر کنه و تصمیم بگیره...فکر ها محدود هست در رابطه با این مسائل و علم هم کمه..تا نفهمند و علمشو نداشته باشند همین بهتر که بشینند تو خونه و یکی دیگه رو با لوس کردن خودشونو ؛بشی مادرشون و یا یه سوژهی جنسی براشون نابود نکنند... هم یکی از ریشه های اصلی انتخاب ها ایده های نادرست میباشد...
ممنون ازت..
حق نگهدارت باشه...

سلی پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:56 ب.ظ

سلام !
وای حالا ازدواج چیه؟ من میخوام گنگور بدم ؟!الان چه وقتشه
یعنی الان از من خواستگاری کردی؟


شوخی کردم

ازدواج ؟!؟!
من یه لیست بلند بالا دارم!!
الان نه پسرا ازدواج میکنن نه دخترا !
همش مجردی !
عشق و صفا !
ازدواج کیلو چنده؟
من که حالا حالا نیاز ندارم

حالا یه کیس خوب پیدا کردی یه ندا بده

مرجان به همه پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:02 ب.ظ

دیروز یَییهو نیلو غرغرو در یاهو پدیدار شد و سلام همتونو رسوند

یعنی به من گفت که از طرف نیلو بهتون سلام برسونم

حالا زود جواب سلامشو بدین زود زود زود ((=

حالش خوف بود

سلی پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:03 ب.ظ

من شنبه کنکور دارممممممممممممممم

بیقه افاضاتمو بعدا تحویل میدم

سلی به نیلو ! پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:08 ب.ظ

ر و ز ب ه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:45 ق.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

درود
امیدوارم که حالتون خوب باشه.

حرف زیادی واسه گفتن ندارم فکر کنم به خوبی یوسف٬ مرجان و شهرزاد عزیز تا به االان که من این نظر رو میدم تمام گفتنی ها رو به اضافه خودت گفتن.

اما خوب نظر خودم رو هم در مورد ازدواج می گم.

اصولا به دلیل طرز تفکر و دید من نسبت به موجودمقدسی به اسم زن دید من رو هم نسبت به ازدواج تغییر میده..

شاید ۷ یا ۸ سال پیش همش تو این فکر بودم که ایی خداااا کی من بزرگ میشم تا برسم مثلا به فلانی تا با هم ازدواج کنیم !!!

اما وقتی بزرگ تر شدم و مشکلات زندگی رو بیش از پیش لمس کردم این قضیه هر روز به هدف ها و تصمیمات آخر زندگیم پیوست خورد..

و حلال که دارم حتی بهش فکر می کنم گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که اصن چرا ازدواج کنم ؟؟ اصن میشه ازدواج هم نکرد ؟؟ این سوالات هم برام تکرار میشه اما خوب فقط در حد سوال هستش..

با این حال که من هم مثل هر آدم دیگه ای !! تمام تمایلات و خواهش های مخصوص به آدم ها رو دارم اما من دوست دارم تمام این ها رو با اون کسی که قراره با هم باشیم (هیچکس) رو تجربه کنم

تمام این نیاز ها رو فقط با اون.. برای اولین بار و آخرین بار..

یه جایی خوندم که مثلا در مورد سکس بهتره که اولین نفر همسرتون نباشه..

اینجاست که دو بحث پیش می یاد:
۱- تجربه ی آدم تو سکس بالا می ره و مسلمن آدم تو زندگی زناشویی از این لحاظ کمتر به بحران می رسه

۲- اما مورد دوم که فکر کنم دغدغه ی تعداد کمی از ماها باشه !! اون نفس قضیه و وجدان کار هست.. که آیا حاظری تن و جشم خودت رو در اختیار کسی قرار بدی که هیچ حسی نسبت به اون نداری ؟؟

راستش رو بخوای من هم گاهی اوقات سردرگمی خیلی زیادی پیدا می کنم تو این قضیه و گیج میشم! نمی دونم باید کدوم راه رو انتخاب کرد..

از یه طرف نیازهایی که بیداد می کنه و فروکش نمی شن !!

از طرف دیگه اون وجدان خودم که نمی تونم بعدا ازش بگذرم!!!....

اما در مورد تفاهم بین طرفین:
من به یه چیز اعتقاد دارم که تفاهم باید در دو طرف اشه تا اینکه اون تفاهم رو ایجان کنیم!
منظورم اینه اگه من از فلان چیز خوشم نمی یاد و طرف از اون چیز خوشش می یاد.. خوب دیگه این هست و نباید تغییر کنه! یعنی نه ااینکه یکی از طرفین کوتاه بیاد و مثلا به تفاهم برسن..
به نظر من باید از اول هر دو یا خوششون بیاد یا بدشون بیاد.. نه اینکه یکی کوتاه بیاد..

تعریف من از تفاهم اینه..

پس همیشه باید دنبال کسی بگردی که تو مسایل کلی و مهم با هم در تفاهم باشی نه اینکه به تفاهم برسین با هم..

به هر حال من حالا فکر می کنم
هیچ وقت ازدواج نمی کنم جز اینکه کسی رو پیدا کنم که بتونه تمام تمایلات و نیازها و خواهش های منو ارضا کنه.. تحت هر شرایطی ..

و من هم همین طور!!

که با این اوصافی که می بینم فکر کنم موردی پیش نیاد !!!

مطلب بسیار جالبی بود :))

+ شادکام و سرافراز در پناه اورمزد دادار.. . . .

مرجان جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:01 ب.ظ

کاش همه رابعه های جهان هستی اینو متوجه بشن که صرفا با جانماز آب کشیدن و توی صف اول نماز ایستادن و تسبیح سر دست انداختن و پیشونی رو با جای مهر چال کردن و استغفرا... استغفرا... کردن و با پای چپ یا چمیدونم راست توی دستشویی رفتن و غسل کردن و روزه گرفتن و هر روز زیارت عاشورا و وارث و انواع دعاهای یومیه خوندن و سالی یه بار اعتکاف و احیا نشستن ، آدم مقرب درگاه خدا نمیشه !
زمانی میتونیم بگیم این اعمال تاثیر گذار بوده و آدم خدا رو میبینه که اثرشو توی رفتارهای اون آدم ببینیم ! یعنی رفتارش جلوه گر باشه !

نه اینکه شب تا صبح رو بیدار بمونه و گریه و زاری و نماز و دعا ، اونوخ صبح مشغول تجسس و زنا و غیبت و رباخواری و بقیه داستان بشه !

کاش بدونن کاششششششششش !

این رابعه داستان تو حیتا جون ، چه خوب که زود متوجه شد خدا رو چطور صدا کنه

بنفشه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:59 ب.ظ

سلام
سلام سلام
من اومدم


کی بود زنگ خونه مارو زد؟
عمه حیتا بود ؟


از شوخی که بگذریمُ بحث جالبی رو باز کردی حیتا جونم.
یوسف و ملجان و شهرزاد و امینم به خوبی از پسش بر اومدن و حق مطب رو ادا کردن
اما من یه سئوال دارم:

همه این کارایی که شما گفتی رو میکنیم
توی این دسته بندیایی هم که بچه ها گفتن قرار میکیریم اما بازم به نتیجه ای نمیرسیم
میدونی چرا؟


۱- نمیدونیم واقعا چی میخوایم و انتظاراتمون از طرف مقابل چیه و هر چیزی رو هم که به عنوان انتظار مطرح میکنیم چیزی جز چندتا عامل اجتماعی و فراگیر و همه گیر نیست که ما به دلیل جوگیری سر مسئله ازدواج بهشون رسیدیم
وقتی به اون لیست ۵۰ سئوالت جواب بدیم و بعد بخوایم واقع بینانه نگاه کنیم فکر میکنی چند درصدش خواسته های خودمون باشه؟
چند درصدش چیزایی باشه که ما توی ازدواج خواهر و برادر و دختر عمو و دختر خاله و حسن علی بقال و حسین علی چغال دیدیم و حالا انقدر برامون شیرین و جذاب اومده که فکر میکنیم معیارمونه درحالی که آرزوی خاممون.... فکر میکنم اینا اون چیزاییه که دیگران طی شرایطشون بهش میرسن و انجام میدن اما مایی که بیرون از گودیم فکر میکنیم که: به به و چه چه و چقدر عاقله با این معیارش و .....
فکر میکنی چند تا از اون ۵۰ سئوال و معیار واقعا به درد میخوره؟
من نمیگم که ییهویی عین یک حیوان شیردهی بپریم و بریم ازدواج کنیم هاُ من میگم ازدواج کردن عکس نیست که بزاریش تویه چارچوب به اسم قاب معیار بعدم بکوبیش تو دیوار سرنوشتت و حالا حض وافر ببری که ایده آل ازدواج کردی
ازدواج خوب ازدواجیه که تو برای رسیدن بهش خودت باشی... تظاهر نکنیُ چارتا معیار پوچ و فانتزی و رمانتیک هم به عنوان ایده‌آل وسط نکشی.... خواسته هات رو به طور واقعی و مختص و مخصوص بیان کنی
محدود اما عمیق


حالا دومین چیزی که میخوام بگم اینه که چرا همیشه ماها « من» هستیم؟
چرا با اینکه میدونیم ازدواج کردن یعنی جفت شدن، یهنی دوتا شدن، یعنی همراه شدن، همسو شدن و زیاد شدن در عین واحد بودن بازم همیشه میگیم معیارهای من؟ افکار من؟ احساس من؟
چند تا از ما تاحالا فکر کردیم اگر داریم ازدواج میکنیم باید ببینیم که طرف مقابل از زندگی مشترک چی میخواد؟ چه معیاری و خواسته ای داره؟
شاید خیلی از چیزایی که ماها به ذهنمونم نمیرسه اون بهشون رسیده باشه و دربارشون فکر کرده باشه، شاید با شنیدن معیارها و حرفای اون به پوچی یا پری معیارای خودمون پی ببریم
شاید بتونیم یه زندگی بهتر رو تشکیل بدیم



من فک میکنم اصلی ترین مشکل جوونای ما و ازدواج های ناموفق جدا از چیزایی که بچه ها گفتن اینه که:

ما واقعا نمیدونیم تو زندگی هم چه نقشی رو بازی میکنیم ، چی میخوایم و چه توقعی رو داریم به همون نسبت باید چیکار کنیم و چه توقعی از مون میره


اگر یه کمی از من به ما تبدیل بشیم حل میشه

یه جمله تو یه کتابی خوندم خیلی باحال بود، این بود:

گاوها هم همه یکصدا فریاد میزنند مــــــا
و تو هنوز هم میگویی مـــــــــــن ؟؟؟؟!!!

بنفشه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:00 ب.ظ

بنفشه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:00 ب.ظ

سلام
سلام سلام
من اومدم


کی بود زنگ خونه مارو زد؟
عمه حیتا بود ؟


از شوخی که بگذریمُ بحث جالبی رو باز کردی حیتا جونم.
یوسف و ملجان و شهرزاد و امینم به خوبی از پسش بر اومدن و حق مطب رو ادا کردن
اما من یه سئوال دارم:

همه این کارایی که شما گفتی رو میکنیم
توی این دسته بندیایی هم که بچه ها گفتن قرار میکیریم اما بازم به نتیجه ای نمیرسیم
میدونی چرا؟


۱- نمیدونیم واقعا چی میخوایم و انتظاراتمون از طرف مقابل چیه و هر چیزی رو هم که به عنوان انتظار مطرح میکنیم چیزی جز چندتا عامل اجتماعی و فراگیر و همه گیر نیست که ما به دلیل جوگیری سر مسئله ازدواج بهشون رسیدیم
وقتی به اون لیست ۵۰ سئوالت جواب بدیم و بعد بخوایم واقع بینانه نگاه کنیم فکر میکنی چند درصدش خواسته های خودمون باشه؟
چند درصدش چیزایی باشه که ما توی ازدواج خواهر و برادر و دختر عمو و دختر خاله و حسن علی بقال و حسین علی چغال دیدیم و حالا انقدر برامون شیرین و جذاب اومده که فکر میکنیم معیارمونه درحالی که آرزوی خاممون.... فکر میکنم اینا اون چیزاییه که دیگران طی شرایطشون بهش میرسن و انجام میدن اما مایی که بیرون از گودیم فکر میکنیم که: به به و چه چه و چقدر عاقله با این معیارش و .....
فکر میکنی چند تا از اون ۵۰ سئوال و معیار واقعا به درد میخوره؟
من نمیگم که ییهویی عین یک حیوان شیردهی بپریم و بریم ازدواج کنیم هاُ من میگم ازدواج کردن عکس نیست که بزاریش تویه چارچوب به اسم قاب معیار بعدم بکوبیش تو دیوار سرنوشتت و حالا حض وافر ببری که ایده آل ازدواج کردی
ازدواج خوب ازدواجیه که تو برای رسیدن بهش خودت باشی... تظاهر نکنیُ چارتا معیار پوچ و فانتزی و رمانتیک هم به عنوان ایده‌آل وسط نکشی.... خواسته هات رو به طور واقعی و مختص و مخصوص بیان کنی
محدود اما عمیق


حالا دومین چیزی که میخوام بگم اینه که چرا همیشه ماها « من» هستیم؟
چرا با اینکه میدونیم ازدواج کردن یعنی جفت شدن، یهنی دوتا شدن، یعنی همراه شدن، همسو شدن و زیاد شدن در عین واحد بودن بازم همیشه میگیم معیارهای من؟ افکار من؟ احساس من؟
چند تا از ما تاحالا فکر کردیم اگر داریم ازدواج میکنیم باید ببینیم که طرف مقابل از زندگی مشترک چی میخواد؟ چه معیاری و خواسته ای داره؟
شاید خیلی از چیزایی که ماها به ذهنمونم نمیرسه اون بهشون رسیده باشه و دربارشون فکر کرده باشه، شاید با شنیدن معیارها و حرفای اون به پوچی یا پری معیارای خودمون پی ببریم
شاید بتونیم یه زندگی بهتر رو تشکیل بدیم



من فک میکنم اصلی ترین مشکل جوونای ما و ازدواج های ناموفق جدا از چیزایی که بچه ها گفتن اینه که:

ما واقعا نمیدونیم تو زندگی هم چه نقشی رو بازی میکنیم ، چی میخوایم و چه توقعی رو داریم به همون نسبت باید چیکار کنیم و چه توقعی از مون میره


اگر یه کمی از من به ما تبدیل بشیم حل میشه

یه جمله تو یه کتابی خوندم خیلی باحال بود، این بود:

گاوها هم همه یکصدا فریاد میزنند مــــــا
و تو هنوز هم میگویی مـــــــــــن ؟؟؟؟!!!

بنفشه به ملجان جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:01 ب.ظ

به نیلو بگو


علیک سلام دخترم
چطول مطولی؟

بنفشه جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:00 ب.ظ

این رابعه ه خیلی باحال بود
خوش به حالششششششش

سارا جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:14 ب.ظ

من کنکور بعدیم ۲۲ تیر ماهههههههههههههههههههههههههههه

مرجان به بنفشی جمعه 7 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:16 ب.ظ

این که میگی باید اول بدونیم از ازدواج چی می خواییم ، من توی کامنتم توی اون دسته بندی ها عرض کردم خدمت شخص شخیصتون :دییییییییی



یعنی تو کامنت منو اصلا نخوندی نامرد کله شق آدمخوار ؟

پس من واسه کی روضه خوندم ؟ ها ؟

وای

الفرارررررررررررررررر

گیگیلی بدو که الان بنفشی نصفت میکنه ((=

نگین شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:25 ق.ظ

سلام حیتا جان
پست خوبی رو گذاشتی
اصولا وقتی به دیگران دقت میکنی میبینی که هدفشون از ازدواج فقط ازدواجه
چند وقت پیش یک نفر به نفر دیگه ابراز علاقه کرده بود
خیلی گیج بود ... داشتم بهش میگفتم واسه چی گیجی ؟ ببین تو باید فکر کنی
ببین اون شخص رویاهات کیه ؟ چه خصوصیاتی داره ... قرار نیست همین امروز یا فردا اونو ببینی
بالاخره پیداش میکنی
آدمی مثل یه جمله ناقصه ... که چند تا جمله دیگه رو به روش قرار دارن ... باید اون جمله ای رو انتخاب کنه که به جمله خودش معنی بده
واقعا چند نفر اون جمله رو درست انتخاب میکنن ؟
خیلی کم !!
چون ازدواج صرفا ازدواج معنی شده !!

از متن دومت واقعا لذت بردم ...
مخصوصا ... خدا غنیمت است ... غنیمتی که با جنگیدن باید به دستش بیاوری

امیدوارم خوب بشه...
امید به خدا !!
خدا رو هیچوقت فراموش نکن ....
که از زاری بنده همی شرم دارد !!

هوارتا بوسسسسسس

نگین به کنکوری ها شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ق.ظ

چیکار کردیننننن ؟
همتون خراب کردین هان ؟

بیاین خبر بدین ببینیم چی شده :دی

نداااااا به همه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:35 ق.ظ

سلامممممممممممممممممم
من خلاصصص شدممممممم

میرسیم خدمت تک تکتون
فعلا همین

سلی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:08 ب.ظ

وای منم خلاض شدم
باورم نمی شه
اشک شوقه

سلی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:52 ب.ظ

من با کامنت مرجان و یوسف ۱۰۰ درصد موافقم !
دیگههر چی میخواستم بگم اینا گفتن !
حالا من بیام چی بگم؟

راستی حالا که اینجوره باید همه رو علوس و دوماد کنیم !
اول از مرجان

بعدم یوسف !

آهاااا !
عموووووووووووو

مونا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:56 ب.ظ

سلام حیتای عزیز
پستت خیلی خوب بود.
به درد این کتکله های عزب می خورد!!!
برید شوور کنید زن بگیرید دیگه! :دی
دههه...
یالا !
بگذریم !این آخرش خیلی قشنگ بود.
خوشمان آمد بسی!
راستی سلی و سارا و فرزاد کنکور دادن؟؟؟

چی شد؟

مونا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:58 ب.ظ

من با همه ی حرفای شهرزاد موافقم!
شهرزاد جون دستت درد نکنه!

لیلا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:08 ب.ظ

مرجان به ندایی :-x شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:45 ب.ظ

وای ببین کی اومده

الهی قربونت برم
اگه بدونی چقده دلم واسه شعرهات تنگ شده بود .. تازه اومدم توی وبلاگت بهت سر زدیدم از بس دلم تنگ و مچاله شده بود برات

الهی که فدات شم ندایم

بیا حساب منو گیگیلی هم برس

مرجان به سلی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:46 ب.ظ

وای باورم نمیشه که میخوایین منو علوش کنین

اَییییییییییییی

((=

مرجان به مونایی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:47 ب.ظ

سلی و ندا فرزاد و سارا کنکور دادن ولی اگه نمیدادنم فرقی نمیکرد ((=

سازمان سنجش شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:52 ب.ظ http://www.sanjesh.org



سلی:
مجاز به انتخاب رشته نمی باشد
ندا:
مجاز به انتخاب رشته نمی باشد
فرزاد:
مجاز به انتخاب رشته نمی باشد
سارا:
مجاز به انتخاب رشته نمی باشد
سروناز:
مجاز به انتخاب رشته نمی باشد




همتون باید علوس دامات بیشین!!



پدر شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:33 ب.ظ http://father78.persianblog.ir

جالب بود...

ندا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:35 ب.ظ

این بلهههههههههههههههههههههه گفتن باید این شکلی باشه دیگه درسته؟
خوب بلههههههههههه
نه بلههههه
نههه بله این خوبه. همچین سنگین و رنگین
حالا بعدش چی بشه خوب بعد بهش فکر میکنیم
عارضم خدمتتان مسئله باید پیش بیاید تا بشود در حل ان بسی تلاش نمود و نتیجه گرفت
پس تاا پش نیامده همین بلهههه بهتره
مگه نه حیتا جون؟

ندا به همه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.daftarezendegi.blogsky.com/

در ضمن وبمان را هم افتتاح فرمودیم با چند خط از بیانات گهر بارمان
منتظر تشریف فرمایی همگی هستیم
البته بدون شیرینی و از این حرف هااا
حس پذیرایی نداریم
http://www.daftarezendegi.blogsky.com/
منتظرمممممممم

نداا به همه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ب.ظ

خوب فکر میکنم بیشترتون فهمیدین مامی کیه یعنی تابلو بود که میفهمین
ولی اگه اول نگفتم خواستم خودتون باهاشون اشنا بشین تا ببینین مامی من چه جور مادری هست و اغراق نشه
خوب بچه هایی که نمیدونن هم الان دیگه میفهمن که مامی جونشون مادر منه
خوب دروغ هم نگم خواستم یه کمی هم شیطنت کنم
به هر حال الان دیگه همه میدونین
منم خوشحالم . خوب همین دیگه
به قول مامیم دیگه دیگه
فعلاااااااااااااااااااااااااااااااااا

سارا به ندا و سازمان سنجش و همه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:51 ب.ظ

چشم سازمان سنجش کف پام باشه ایشالله...من نفر اول کنکور هنرم تا بدخواهام بترکن :دی


عمه جونم اینا همش از دعای منه ها...وگرنه از این کته کله ها هیچی عمل نمیاد



ندا...خدایی مامی مامان واقعیته؟!

یوسف شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:21 ب.ظ

ندا حالا که برگشتی باید بیایی و به خونه ما برگردی..یعنی دوباره عضو بشی!

سنجش به سارا شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ

شما از رده کنکور حذف شدی..چون تقلب کردی!!

مرجان به پدر یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ق.ظ

سلام بر دکی پدر

خوش اومدی

بچه ها مودب باشین ! جناب آقای دکی پدر اومدن خونه امون

سارا برو چای بیار ((=

مرجان به ندایی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ق.ظ

مرگه من ؟ مامی مامانته ؟

من میگفتم چرا آی پی مامی مثل آی پی توئه ! من فکر میکردم شاید خودتی اما نمیخوای با اسم ندا بیای

واقعا مامانته ؟

مامان منم میشه ؟ منو گیگیلی بچه خوفی هستیما ؟

سلی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:24 ق.ظ

من میدونستم من میدونستم من میدونستم
از اول نه !
ولی زودتر فهمیدم مامی کیه

سلی به سنجش یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:26 ق.ظ

من اون سازمانو با همه یآدماش سرت خراب میکنم اگه قبول نشم
که مجاز نشدم
آرههههههههههههه؟

سلی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ق.ظ

وای عمه حیتایی جون چقدر این داستان رابغعه قشنگ و مثه واقیعت بووود !!

خوشم اومد
بوس بوس

سلی به مونا یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:30 ق.ظ

مونا منم کنکوول دادماا !
ولی مرجانذاس میگه
نمیدادیم بهتر بود
تو دعا کن قفوول شیم

سلی به رضا مشتاق یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:32 ق.ظ

باز کجایی؟؟؟
عمو جون دس دس :دی
حالا که من کنکور دادم
باید همه رو علوس دوماد کنیم !!
توام اولیشی

زود بیا

سلی به سلی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ق.ظ



بوس بوس !!
برو بگیر بخواب عزیزم
چشات پف کرده !!
فدات بشم
بوس بای

(روش خود تحویل گیری)

نگین به سارا یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:42 ب.ظ

ساراااااااااااااا کنکور چیکار کردی ؟
ایشالا که قبولی دیگه دخملمقبول نشی عروسی :دی
هوارتا بوسسسسسسسسسسسسسس

نگین به ندا و مامی یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:43 ب.ظ

مامی مامان ندا میباشد ؟
به به
حالا دیگه مادر و دختر ما رو میذارن سر کار
به به
مامی اگه ندا مجاز نشد علوس شه خوب ؟
=))
هوارتا بوسسسسس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد