« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

« خونــه مـــا »

آسمان ضمیر انسان است و خانه ی ما سرای دلها

سو استفاده ..!!

چند روز پیش بعد از مدت مدیدی !! هوس کتابخونه کردم ...

مثل دخترای خوب رفتم کتابخونه و یه جای دنج واسه خودم پیدا کردم نشستم ... شروع کردم مطالعه کردن

اکثر کسایی اونجا بودن دخترای پشت کنکوری بودن .... من حواسم هم به کتابم بود هم به دخترایی که در حال تست زدن !! بودن ( فضول خودتی !! من فقط خوابم گرفته بود ! )

یه خرده گذشت دیدم ذره ذره همه دارن بلند میشن اول میرن دستشویی !!!! (اگه به این موضوع اشاره نمیشد کل مطلب بی فایده بود !  ) بعد از اون ماتیک و خط چشم و .... بعد هم بیرون !!

بعد از حدود ۲ ساعت که باز برمیگشتن دواره شروع میکردن ۲ ورق خوندن تا خانواده بیان دنبالشون !!

جالبتر اینجا بود وقتی من رفتم بیرون دیدم توی کوچه شاید نزدیک ۱۰ تا پسر وایساده !!

خیلی برام جالب بود ... گفتم اگه اینجا نگم حیفه !!

 

 

- من خیلی دوست دارم .... هیکلت خیلی قشنگه ....

* .... خوب منم دوست دارم ....!!

- من دیوونتم !! روی ت ... بیتشر دوست دارم !! نه اینکه فکر کنی عشقم الکی باشه ها چون هیکلت خیلی قشنگه اینو میگم !!

 

پ.ن : چند روزه دارم پشت سر هم فیلم ترسناک میبینم ... الان به شدت دلم میخواد با یه نفر دعوا کنم ... میشه کسی داوطلب بشه ؟

امشب نوشت !! : خوب مثل اینکه معرفی هم لازمه .... نگینم  .... سنم رو دقیق کسی نمیدونه اکثرا حدس میزنن که برام خیلی جالبه !! در حال درس خوندنم !! از لحاظ روحی اکثرا سعی میکنم !! شاد باشم ... 

*برای کسب اطلاعات بیشتر به شناسنامه مراجعه شود ما به ذهنمان نمیاید که چیز دیگری بگوییم !!

جدید نوشت : چرا آپ نمیکنه کسی ؟ !! حالا آپ نکنین تا من باز برم پیدام نشه !
برای آپ بعدی انشاا... میگردیم موضوع بهتر پیدا میکنیم .... که تکراری نباشه و جدید باشه !!

 

من یه جوون امروزی ام...!

سکانس یک:

تو خیابون دارم را میرم ..هندزفری تو گوشمه..آهنگ رپ که میخونه انگار می رم فضا..نیستم انگار..رو اعصابم را میره...عصبی ام میکنه...انگار بهم میگه فریاد بزن...ولی دوس دارم هی گوش بدم لامصبو..پیرزن بیچاره نگام میکنه..گوشه ی خیابون با یه چادر نخی گل گلی وایساده..سردشه..استخوناش که می لرزه رو می فهمم..نگاش می کنم بی تفاوت...با اشاره بهم میگه برم جلو...اعصابم خرده..میگم این پیرزنه چی کار داره؟لباشو می بینم که داره حرکت میکنه..یعنی داره حرف میزنه...دلم نمیخواد آهنگمو قطع کنم...راهمو میکشمو میرم...وقتی رفتم جلوتر..برمیگردم نگاش می کنم..یه خانم میانسال زیر بغلشو گرفته داره می برتش اونور خیابون....

سکانس دو:

دو روز پیش از بابا پول گرفتم برا مانتو...حالا چکمه میخوام..من میخوام..!!چرا؟آخه همه دارن.!دوستام دارن..!من نداشته باشم که نمی شه...آخه مده..!بابام میگه..دخترم الان ندارم..باشه واسه سر ماه..ولی من زیر بار نمی رم...داد میزنم..(هیچ کی برا من ارزش قائل نیس..)قهر میکنم..میرم تو اتاقم..درو می بندم..واسه ناهار صدام میزنن..ولی عمرا..من الان قهرم..!!یکی درو میزنه..هیچ جوابی نمی دم..بابام یواش درو باز میکنه...داد میزنم..(اینجا اتاق منه..باید اجازه بگیری بعد بیای تو..)پتو رو محکم می کشم رو سرم...بابام انگار شرمنده اس..دوباره یواش درو باز میکنه و میره بیرون..!صبح که از خواب پا میشم..چشام میخوره به پولی که رو میزمه...انگار جواب داده..!!!!

سکانس سه:

امشب شام مهمون داریم...بازم مثه همیشه غر میزنم که باید به من میگفتین..به بهونه ی درس اصن از اتاقم بیرون نمی آم..درس(!؟)نشستم رو کامی پای اینترنت.....مامان صدا میزنه عزیزم بیا پایین...با اکراه لباسامو عوض میکنم..میرم پایین..!!همه با تعجب نگام میکنن..سلام میکنم و میگم که ببخشید درسه دیگه..!بحثه همه میشه که آره !باید درس بخونی دیگه..موفق باشی..!

سکانی چهار:

مامان بزرگم می یاد تو اتاقم..با اینکه اصن خوشم نمی آد کسی بیاد تو اتاقم ولی چون قبلا مامان تو این مورد ازم خواهش کرده بود که آّبروشو نبرم..!چیزی نمی گم..!مامان بزرگم میگه.(.دخترم یه جانمازو و قرآن بده برات نماز بخونم اینجا تا تو درسات موفق بشی..)میگم باشه و میرم بیرون که جانمازوبیارم...میرم تو آشپز خونه و یه غر به مامان میزنم..مامان لباشو با دندوناش گاز میگیره و میگه (زشته!)منم بلند میگم (اه)جانمازو میگرمو میرم تو اتاقم ولی مامان بزرگو میبینم که اومده بیرون از اتاق..با تعجب نگاش میکنم..میگه:آخه دختر با این همه عکس دختر و پسری که زدی تو اتاقت نماز خوندن کراهت داره..چشام گرد میشه و یادم می افته که چقد پول بابت اون همه پوسترای هنرپیشه ی زن و مرد خارجی دادم..!شایدم تو دلم گفته باشم بهتر.!!!!!!!!!!!!!

سکانس پنج:

یه بازی خریدم خفن..نصبش کردم رو کام..کارم شده هر روز بازی کردن..کشتن آدماا..خون دیدن...و احساس بزرگی کردن..معتاد شدم به بازی...اگه روزی یه ساعت بازی نکنم احساس میکنم یه چیزی کمه...داشتم بازی می کردم دیروز...رسیده بودم به قسمت حساسش...تفنگ گرفته بودم تو دستم..هی می زدم هی می زدم...و این آدما بودن که زیر پام می مردن و جون میدادن و خونشون مثه فواره میزد بالا...هر کدومو که میکشتم بیشتر تحریک می شدم واسه بعدی....محو بازی بودم...سرم نزدیک کام بود..با هر عکس العمل آدم توی بازی منم تکون می خوردم...یهو آبجی ام صدام کرد..جواب نمی دادم..یهو اومد زد پشت کتفم...سوختم..مردم ..پاشدم ومحکم زدم در گوش خواهرم..هاج و واج مونده بود.....نمی دونم ..نمی دونم دست خودم نبود..!!

کاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات!!:من هیچی نیستم...امروزی بودنم بخوره تو این سرم..!

پی نوشت.:خوشحالم که عضو این وب گروهی ام...و خوشحالترم از دوستی با تو...!(کدوم ورو نیگا میکنی؟خودتو میگم که زل زدی به مانیتور...!؟)

معرفی نوشت:سلی..17 سا لمه..البته 17 سال و 9ماهمه..کنکور دارم اونم از نوع انسانی اش...سال بعد یکی از همین دانشجو ها میشم!!دنیای مجازی و دوس دارم..یعنی همیتن اونترنتو..!خیلی بهش وابسته ام..دوستای خیلی خوبی هم دارم..!یکی عمو جونمه ..یکی هم مرجان..(مرجان و واسه این گفتم که دلش نشکنه..بقیه اگه انتظار دارین اسمتونو بگم..باید بگم حوصله ندارم هزار تا اسم ردیف کنم .ببخشید.)ازاینجا به همتون میگم که دوستون دارم..(بسه تونه دیگه)از خطه ی سرسبز مازندرانم..خلاصه اینکه دختر خوبیم...همین کافیه...!:دی هر چی خواستی بدونی بپرس!!؟؟شاید جواب دادم..!!!

دل نوشت:قلبم ز غارت تاراج دلبران دیگر دلی نمانده که ماوا دهم تورا...جانا تو خوب روی سرتاپا دلی....بگذار که جای دلم جا دهم تورا...

عاشق و همیشه سبز باشین

 

 

زمین...

 

بعدن نوشته:

 

۱- عرض شود که ...آقا من الان اومدم واسه کامنتا یخده جوابیه بنویسم و با رفقا گپ بزنم که متاسفانه ...، هنوز تصویر و صدای بنده به علت همون سرما خوردگی برفکی وخط خطی هست ...، بعدشم اینکه اگه الان بیشینم به جوابیه نویسی ...اونخ کی به جا ما بشینه درس بخونه .رفقا و دوستان اگه اجازه بدن ... ما یه جا و کمپلت از همه تشکر بکنیم .

خلاصه و مخلص کلوم اینکه ... گلی به جمال همتون ... کلی ایوالله د ارید.

 

۲- الان تو راه که میومدم یه آهنگی گوش میدادم ...، خیلی حال کردم ...البته به احتمال قوی خیلی از شماها زودتر گوش دادین ... ، حالا اگرم گوش دادین یه بار دیگه گوش بدین ...

http://exanimate.persiangig.com/audio/ham_otaghi.wma

 

 

۳-

یک وجب زمین ...

جرعه ایی از آسمان

و یا حتی کف دستی نان!

... محبت و عاطفه خواستن

 

روزهایی بود که این ها

مثل نور خورشید

و اکسیژن سیال در آسمان

بسیار بسیار یافت می شد

اما حالا ...

...

...بگذریم

 

ملک نصر و کامروا باشید

یا حق


آی ی ی...

... وای ی ی

ه ...ا..ی

عرض شود که ... ما سرماخوردیم خفن وحشتناک

گلومون میسوزه ... ( گلاب به روتون، گلوی مبارک ما چرک کرده )

 

دیگه عرض شود که .... آی ... هی هوار... دماغ ما نیز بدجور میسوزه !

( هم به علت سرما خوردگی و هم به یه علت دیگه!! )

آها ... اصن همون یه علتو براتون می نویسم .. حالشو ببرید.

 

*               *              *

دیروز رفته بودم زمین بخرم

...

اصن بزار از اولش تعریف کنم( اردیبهشت 86)

 

اول از همه اینکه ما ...تک و تنها داریم تو این شهر بی در و پیکر زندگی می کنیم و واس خودمون خوشیم

ای آب باریکه ی کارمندی و نوکری دولت هست و با همون روزگارو سر می کنیم.

اهل کوه و دشت .. رفقا( فقط مذکر!! ) و تفریح ( فقط تفریحات سالم!! )

 

خولاصه .. چند ماه پیش گفتیم ای رضا .. یواش یواش دیگه داری به نیمه های عمر میرسی و به قول گفتنی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این چند روزه در یابی

 

اومدیم یه مدتی با خودمون خلوت کردیم ...یه حساب سر انگوشتی و اینا ...که ...فلانی .. شوما هرچیو که در آوردیو ،زدی به شاخ آهو و تنگ وافور ( البته این اصطلاح هستشا )

 

گفتیم چه کنیم .. چه نکنیم ... زن بیگیرم اول .. یا اول بیریم دنبال درس ...

خولاصه همینجوری آلا خون بالا خون افکار و مسائل زندگانی بودیم که از طرف یکی از دوستان خبر رسید که در اطراف کرج ... و در جایی به نام هشتگرد ... قیمت زمین مناسب هست و آینده خوبی داره .

گفتیم آقا قیمت چه جوریاس؟!

گفتن : هر یه قواره ی 250 متری با هزینه ی سند و بنگاه شیش میلیون تووومند

حالا این قضیه مال کی هست .. دقیق مربوط میشه به خرداد ماه همین سال

 

آقا این جیبو بگرد .. اون جیبو بگرد...دفترچه ی بانکو نگاه کن ...

ای بخت نامراد مش مراد ... بترکی شانس .. زمین بیایی آسمون

سه تومن  دستِ صاحب خونه ( که اونم چند ماه پیش وام گرفته بودیم).... یه تومن بانک

...

دو تومن کم داشتیم

.... و قرار شد برم دنبال اون دو ملیون تومن

دو ملیون خودتو نشون بده

... کدوم گوشه کنار قایم شدی؟؟!!! لا مروت! 

 

.... این داستان ادامه دارد

 

حالا فعلن رفقا مشغول بزنو بکوب باشن تا ایشالا اگه عمری باقی بود بیام و بقیشو تعریف کنم

فعلند .. عجالتاْ قربون همگی بگردم .. بچسبم